در داخل کشور جریان مشکوکی در پی آن است که هزینههای اقدام علیه ایران از سوی آمریکا را به حداقل مقدار ممکن کاهش دهد.
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری دانشجو، مهدی محمدی طی یادداشتی در روزنامه «وطن امروز» نوشت:
در حوزه منازعه راهبردی ایران و آمریکا بویژه مسأله
برجام، تحولات مهم و پرشتابی در حال وقوع است که نه افکار عمومی و نه
نخبگان ایرانی به اندازه کافی به آن توجه نکردهاند، لذا در محیط
گفتوگوهای عمومی در کشور، نشان چندانی از بحث درباره آنها دیده نمیشود.
خلاصه آنچه در حال رخ دادن است، چنین است:
1- دولت آمریکا بهطور واضح در مسیر یک تجدیدنظر راهبردی قرار دارد که هدف
آن افزایش شدید فشار بر ایران است. اعلام احتمالی عدم پایبندی ایران در 25
مهر به کنگره، اجرای قانون جدید تحریمها با عنوان «مهار دشمنان آمریکا از
طریق تحریمها» (کاتسا) و تشدید فشار بر ایران در حوزه بازرسیها و در
نهایت تجمیع ابزارها برای متوقف کردن ایران در منطقه، بخشهای اصلی مسیر
جدید فشار است.
2- در حالی که آمریکا در مسیر جدید گام برمیدارد، عواید اقتصادی بسیار
محدود ناشی از برجام هم روز به روز در حال تحلیل رفتن و کم شدن است به
گونهای که میتوان گفت در 3 حوزه اصلی بانک، بیمه و نفت، وضعیت ایران
تفاوت اندکی با دوران تحریمها دارد. این بدان معناست که اگر توجه کنیم هدف
اصلی برجام، کاهش تحریمها و مسدود کردن مسیر تحریم برای فشار به کشور
بود، این هدف تقریبا به طور کامل بدل به یک امر موهوم شده است.
3- در همین حال، در داخل کشور جریان مشکوکی در پی آن است که هزینههای
اقدام علیه ایران از سوی آمریکا را به حداقل مقدار ممکن کاهش دهد. این کار
به دو طریق در حال انجام است. نخست اعلام صریح این موضوع که ایران حتی در
صورت خروج آمریکا از برجام به آن متعهد خواهد ماند که در واقع هیچ معنایی
جز راحت کردن خیال آمریکا و اروپا از اینکه میتوانند با هزینه صفر، دوران
جدیدی از تحریم و فشار را آغاز کنند، ندارد. و دوم، تلاش عملی- و عموما
اعلام نشده- برای اعمال تحریم داخلی علیه نهادهای انقلابی که در واقع محقق
کردن هدف آمریکا در داخل کشور به دست عوامل داخلی و با مکانیسمهای داخلی
است.
4- ترکیب این موضوعات با شرایط جدیدی که در منطقه در حال وقوع است، پازل
را کامل میکند. شواهد نشان میدهد آمریکا با علم قطعی به شکست راهبرد خود
در سوریه (بویژه تشکیل کشور سنی در شرق این کشور) و با نزدیک شدن داعش به
پایان عمر خود، درصدد به هم زدن میز بازی است و اقدامات جدید در شمال فرات
در سوریه، تلاش برای به هم زدن انسجام راهبردی شیعه و مقاومت در عراق و
دیگر کشورها و همچنین برگزاری همهپرسی در کردستان عراق با صحنهگردانی
آشکار اسرائیل، گامهای کلیدی آن در این مسیر است.
با توجه به این نکات، میتوان گفت یکی از راهبردیترین مقاطع تاریخ
سیاستگذاری امنیت ملی دهههای اخیر برای ایران فرارسیده است. اکنون باید
راهبردی اتخاذ شود که:
اولا- جلوی فشار تحریمی و بازرسی جدید آمریکا علیه ایران را بگیرد یا آن را بشدت هزینهمند کند.
ثانیا- محاسبات راهبردی آمریکا در اینباره را که میتواند برجام را بدل
به زیرساختی برای اعمال پی در پی تحریمها و فشارهای جدید علیه ایران کند
به هم بزند.
ثالثا- اجماع و اتفاق نظر ملی در زمینه بدعهدی آمریکا و ضرورت ایستادگی مقابل فشارهای آن را تحکیم کند.
رابعا- از دستاوردهای تاریخی منطقهای ایران صیانت کند.
بار اصلی این راهبرد بر دوش دولت آقای روحانی قرار دارد. واقعیت این است
که نظام با وجود علم تقریبا قطعی که چنین روزهایی بالاخره از راه خواهد
رسید، اجازه امضا و اجرای برجام را صادر کرد. اگرچه کارنامه برجام چنگی به
دل نمیزند اما تجربه برجام که همان تجربه بیاعتمادی به آمریکا و نادرست
بودن مسیر «اعتماد به بیرون» است، روز به روز بالغتر شده و اکنون در
حال رسیدن به نقطه اوج خود است. تحلیل رفتار دولت آمریکا بخوبی نشان میدهد
«هزینه سازش»، نه فقط تحریمهای بیشتر، بلکه قرار دادن کشور در آستانه
جنگ از طریق تضعیف بنیه دفاع ملی و به هم زدن اجماع داخلی است. زمان آن
رسیده است که این تجربه به یک استراتژی جدید تبدیل شود. هدف این استراتژی
جدید باید «هزینهمند کردن فشار» برای دشمن و «کاهش هزینه مقاومت در داخل»
باشد به گونهای که از طریق ترکیب نقاط قوت درونی با نقاط ضعف دشمن، وضعیتی
ایجاد شود که دشمن مطمئن شود هزینه راهبردی تداوم مسیر فشار برای آن بسیار
بیشتر از دستاوردهای این مسیر خواهد بود. همه اطمینانهای کاذبی که دشمن
درباره «فشارپذیر» و «فاقد گزینه» بودن ایران برای خود ایجاد کرده باید در
هم شکسته شود. دل بستن به دشمن کوچک (اروپا) در این مسیر اشتباهی راهبردی
است که تاریخ یک دهه گذشته را به نحو فاجعهبارتری تکرار خواهد کرد. تجربه
به ما میگوید نه اهداف راهبردی اروپا با آمریکا چندان متفاوت است و نه
اروپا اساسا در موقعیتی است که مقابل تحریمهای ثانویه آمریکا مقاومت کند،
لذا امید به اینکه میتوان با اروپا برجام را ادامه داد در واقع به معنی
خوردن چوب و پیاز با همدیگر است؛ هم محدودیتهای برجام حفظ میشود و هم
آمریکا با اعمال کامل تحریمها، اروپا را نیز از پایبندی نصفه و نیمه فعلی
به تحریمها بازخواهد داشت. بدتر از آن، وقتی شما رسما اعلام میکنید بدون
آمریکا، برجام را با اروپا ادامه خواهید داد، در واقع در حال ارسال این
پیام برای آمریکا هستید که با خیال راحت تحریمهای خود را اعمال کند و از
هیچ واکنشی از ناحیه ایران هم بیم نداشته باشد.
اگر چنین اتفاقی رخ دهد، بیش از همه کسانی مقصر خواهند بود که آدرس ضعف،
سستی و ناتوانی را از داخل کشور به دشمن ارسال کردند و در حالی که دولت و
ملت ایران از هر زمان دیگری برای ایستادن مقابل دشمن توانمندتر است، سبد
گزینههای ایران را تهی نشان دادند. اساسا در گذشته هم اینچنین بوده است
که آمریکا با مشاهده ضعف داخلی یا آن هنگام که دریافته میتواند از طریق
فشار از بیرون اختلافهای داخلی را تشدید کند، فشارها بر کشور را تا سرحد
ممکن تشدید کرده است و هر زمان که وحدت و انسجام داخلی برقرار بوده، دشمن
استفاده از ابزار فشار و تحریم را ناکارآمد یافته و کمتر به آن گرایش داشته
است.
کارنامه برجام که به جایی نرسید اما وقت آن است که دولت سهم خود را در
کامل شدن تجربه برجام به میدان بیاورد. این هم ممکن نیست مگر اینکه گزینه
غیرعقلانی «حفظ برجام به هر قیمت» کنار گذاشته شده و گزینه حفظ برجام در
صورت عدم بازگشت تحریمها به جای آن بنشیند. یک ماه آینده زمان کمی است ولی
کشور احتمالا تا سالهای طولانی با تبعات تصمیمهایی زندگی خواهد کرد
که در این یک ماه اتخاذ میشود.