ترامپ ایران را یک دولت یاغی (rogue state) و ملت ایران را ملتی یاغی (rogue nation) خواند، اما چرا این اصطلاح حائز اهمیت است؟
«دولت یاغی» اصطلاحی بود که از سال 1993 و از سوی وزارت خارجه دولت کلینتون متداول شد؛ بهطور خاص علیه کشورهایی که دارای سلاح کشتار جمعی هستند، آرمانهای حقوق بشری غربی را دنبال نمیکنند، حامی گروههایی هستند که از سوی واشنگتن مصداق تروریسم شناخته میشوند و با سیاستهای آمریکا همخوانی ندارند. عراق، افغانستان و لیبی هم روزگاری از نظر دستگاه دیپلماسی مصداق دولتهای چموشی بودند که با حمله نظامی عراق ویران شدند.
مشکل اصلی این دولتها از نظر دستگاه دیپلماسی آمریکا این بود که رفتارشان متناسب با منافعی نبود که آمریکا تصور میکند و پیشبینیپذیر نیست. مثال این تناقض غیرقابل درک برای سیاست خارجه غربی را میتوان حمایت ایران از گروههای فلسطینی دانست؛ هر چقدر حمایت ایران از حزبا... که مبارزان شیعی هستند برای واشنگتن قابل توجیه باشد، حمایت از آرمان فلسطین و اهمیت این ملت عرب اهل تسنن در دیپلماسی جمهوری اسلامی قابل توجیه نیست.
#ترامپ حتی به اندازه بوش خلاقیت ندارد
البته، تقریبا از سال 2000 و روی کار آمدن دولت بوش پسر، این اصطلاح دیگر
از سوی وزارت خارجه آمریکا مورد استفاده قرار نگرفت. بوش در سخنرانی خود
اصطلاح جدیدی را برای دشمنان هژمونی آمریکا به کار بست: «محورهای شرارت». و
حالا آقای ترامپ که منتقد سرسخت همه دولتهای پیشین خود بود و وعده میداد
سیاستهای جدیدی را در پیش میگیرد و دوران لشکرکشی نظامی آمریکا در جهان
به سر آمده، از اصطلاحی استفاده میکند که همسر رقیب انتخاباتیاش استفاده
از آن را ترویج داده است.
اسکات لوکاس، استاد مطالعات آمریکا در دانشگاه بریتانیا درباره هدف ترامپ
از به کار بردن اصطلاح دولت یاغی به عنوان اصطلاحی منسوخ شده از ادبیات
سیاسی، این گونه توضیح میدهد که این اصطلاح در سال 1993 برای کشورهایی
استفاده شد که خارج از سیستم بینالمللی رایج فعالیت میکردند؛ دولتهایی
نظیر کوبا، ایران، عراق، لیبی و کره شمالی.
# علت کپیکاری تیم ترامپ
وی افزود: «بعدها این ادبیات تغییر شکل هم داد و گاه از «دولتهای شکستخورده» نیز استفاده میشد تا درنهایت دولت بوش در سال 2002 استفاده از عبارت «محورهای شرارت» را باب کرد.»
به گفته این پژوهشگر بریتانیایی، استفان میلر، نویسنده سخنرانیهای ترامپ و مشاور او با توسل به همین ادبیات سیاسی کهن، خواسته تا به سیستمهای حکومتیای اشاره کند که از نظر واشنگتن قابل پذیرش نیست.
وی با تاکید بر اینکه از نظر من این اصطلاح منسوخ است و نمیتوان آن را
برای ایران به کار برد، افزود: «این برچسب سیاسی صرفا برای تشدید خصومتها و
آتشافروزی میان ملتها استفاده میشود و در روابط بینالملل بهبودی ایجاد
نمیکند.» لوکاس در پاسخ به این سوال که آیا توسل دولت ترامپ به این
اصطلاحات دولت کلینتون نشاندهنده فقدان سیاستگذاری کاخ سفید است، گفت:
«ترامپ هیچدرکی از سیاست خارجی منسجم ندارد، در حالی که در دولت فردی
مانند بوش، اهداف از همان روز نخست مشخص بود؛ مثلا براندازی صدام برای به
رخ کشیدن قدرت آمریکا.» برخی تحلیلگران نیز بر این باورند که دولت بیتجربه
ترامپ، سادهترین ادبیات سیاسی را برای ورود به مسائل بینالمللی انتخاب
میکند؛ ادبیاتی رایج تا زحمت توضیح و تفسیر را برایشان نداشته باشد.
# از ماست که برماست!
استفاده از این ادبیات از سوی کاخ سفید پیامدهایی علیه واشنگتن هم داشته است؛ منتقدان سرشناس آمریکایی چون نوآم چامسکی و ویلیام بلوم در کتابهای خود واشنگتن را اصلیترین «دولت یاغی» میخوانند که حامی گروههای تروریستی و اصلیترین ناقض حقوق بشر است.
چامسکی در این باره میگوید: «ایالات متحده یک دولت سرکش و رامنشدنی و بیتوجه به قوانین و میثاقهای بینالمللی است که در صورت تمایل به خشونت متوسل میشود... برای مثال به دکترین کلینتون توجه کنید - اینکه ایالات متحده مجاز و آزاد است تا به صورت یکجانبه به قدرت نظامی دست یازد، حتی برای دستیابی به بازارها، منابع تامین انرژی و منابع راهبردی کلیدی دستنخورده - موضوعات امنیتی و نگرانیهای ادعایی بشردوستانه که جای خود دارند.