کد خبر:۶۳۵۷۱

فرقه رام الله يا رام الشيطان ؟!

اغلب فرق فعاليت هايشان را با ظاهري زيبا و جذاب در جامعه‌ ارائه مي‌دهند و حتي در پوشش موسسات رسمي و قانوني و داراي مجوز در سطح جامعه فعاليت مي‌كنند اما با ورود به مراكز فعاليتي و بررسي روند كارها مي توان به ماهيت فرقه‌اي آنان پي برد.

اگر از نگاه بيروني به نمودهاي بارز فرقه‌ها نظري بياندازيم درخواهيم يافت كه همه فرقه‌ها مجمع‌الجزايري از صحبت هاي خوب، زيبا و عامه‌پسند هستند و حتي مباحثي كه مطرح مي‌كنند ممكن است در قالب اصول معنوي هم قابل دفاع باشد، اما آنچه در بررسي فرق از ديد پنهان مي‌ماند، نه عقايد آنان بلكه روابط و عملكرد تشيكلاتي آنان است كه عموما و بلا استثناء بر پايه مريد و مرادي است.

اغلب فرق فعاليت هايشان را با ظاهري زيبا و جذاب در جامعه‌اي كه محل فعاليتشان است ارائه مي‌دهند و حتي در پوشش موسسات رسمي و قانوني و داراي مجوز در سطح جامعه فعاليت مي‌كنند اما با ورود به مراكز فعاليتي و بررسي روند كارها و برنامه‌هايشان مي توان به ماهيت فرقه‌اي آنان پي برد.

بسياري از فرق در پوشش هايي مانند انجمن‌ها، مراكز هنرهاي رزمي، موسسات يا سازمان هاي زيست محيطي، آموزش علوم‌باطني، آموزش تفكر، علم موفقيت، موسسات فرهنگي، ان جي اوها، مراكز اقتصادي، گروه هاي سياسي و مذهبي فعاليت مي‌كنند آنها داراي رفتارهاي دو‌‌‌گانه مي‌باشند، در ظاهر به مسائلي تظاهر كرده و در باطن به چيز ديگري عمل مي‌نمايند به ظاهر در فلان راستا تبليغ مي‌كنند ولي در باطن آنها روابط تشكيلاتي فرقه‌اي حاكم است روابطي از بالا به پايين يا همان مريد و مرادي، قطب و قطب بازي.

قصد دارم در اين مقاله به بررسي و كالبد شكافي يكي از اين جريانات بپردازم كه از اواخر سال 1375 در تهران شروع به فعاليت نمود و در مدت نه چندان زيادي رشد و گسترش يافت و متاسفانه گروهي از جوانان خوش باطن و داراي حسن نيت و خلوص جامعه ما را به گرداب مهلك خود فرو برد و مانند ويروس كشنده ايدز، وارد فضاي ذهني افراد فرقه شده و پس از مدتي پنهان ماندن در ذهن آنها به مرور تكثير مي‌شود اين جريان با تغيير بنيادين اصول انساني، اخلاقي و اعتقادي در حوزه انديشه افراد زندگي آنان و نزديكانشان را در مدتي نه چندان طولاني به ورطه تخريب و نابودي كشانده و در واقع افراد را از روال عادي زندگي خارج كرده و آنها را به ماشيني تبديل مي‌كند كه كنترلش فقط در اختيار يك نفر است و آن كسي نيست جز سركرده فرقه.

بنده سال ها از اعضاي ارشد و مسئولان امور فرقه رام الله بوده و در جريانات و برنامه‌ريزي هاي فرقه مذكور قرار داشته‌ام و چهره‌اي شناخته شده در بين اعضاي فرقه رام الله بوده و اشراف كاملي بر فعاليت هاي اين فرقه در طول ده سال گذشته دارم.

با نگارش اين مقاله قصد دارم با كنار زدن پرده، چهره واقعي پيمان فتاحي را به دوستان عزيزم كه در دام انديشه‌هاي مسموم وي گرفتار شده‌اند و عمر و جواني خود را در راه باطل وي تلف مي‌كنند نشان دهم تا به خواست خداوند زمينه‌اي فراهم شود كه اين دوستان از دام اين فرقه بيرون بيايند.

يكي از مواردي كه سال ها پيمان فتاحي سعي داشت آن را از تشكيلاتش دور كند برچسب فرقه‌اي بودن فعاليت هايش بود به اين موضوع در نامه‌ها و مراجعات اعضاي فرقه به مراكز دولتي مكررا تاكيد مي‌شد حتي براي فريب ذهن شاگردانش برخي تحقيقات در زمينه فرقه‌ها را به آنها ارجاع مي‌داد تا در ظاهر خود را از مدعيان مبارزه با فرق و مخالفين اين جريانات مسموم نشان دهد غافل از اينكه ماهيت فعاليت هايش فرقه‌اي بود و بعضي از اعضاي فرقه هنوز هم در توهم اين مسئله هستند كه فعاليت هايشان فرقه‌اي نيست.

در اين مقاله بر اساس اصول علمي اثبات شده توسط محققان حوزه اجتماعي داخلي و خارجي به بررسي اين موضوع پرداخته‌ام.

اغلب فرق از يك فرمول كلي در ساختار تشكيلاتيشان پيروي مي‌كنند بر اساس سه شاخص مي توان فرقه‌اي بودن يك جريان را تشخيص داد.

1- سركرده يا بنيانگذار فرقه 

2- ساختار تشكيلاتي (روابط سركرده و اعضاي فرقه)

3- نصب دستگاه فكري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم‌افزار فرقه‌اي).

در اينجا به بحث و توصيف هر كدام از اين سه شاخصه اصلي خواهم پرداخت.

الف: سركرده فرقه:

رئيس فرقه رام الله
در اغلب فرقه‌ها يك نفر در رأس فرقه قرار مي‌گيرد كه در هيچ مرجع معتبر و شناخته شده‌اي،  صلاحيت وي براي احراز اين مسند بررسي و تاييد نشده است و توسط خودش به اين مقام منصوب شده است. سركردگان فرق مدعي‌اند كه علم خاص و ويژه‌اي دارند كه سايرين از آن محرومند و ادعا مي كنند كه ماموريت ويژه‌اي براي نجات بشر داشته و فرمولي دارند كه حلّال همه مسائل و مشكلات بشريت مي‌باشد. از سوي ديگر اين افراد، خود محور و قدرت طلب مي‌باشند و خيلي تمايل به قدرت‌نمايي و تسلط بر امورات مريدانشان دارند.

اغلب سركردگان توسط بعضي از مريدان مسخ‌شده و فريب خورده و همدستانشان به عنوان شخصيتي خاص و منحصر بفرد در بين اعضاء فرقه و بيرون از فرقه توصيف مي‌شوند و در جهت شخصيت‌سازي و بزرگنمايي آنان در متون و سخنراني ها تبليغ مي‌شود و تمامي نگاه ها، احترام ها و ستايش ها مستقيم و غيرمستقيم معطوف به سركرده فرقه مي‌شود. آنها براي خاص جلوه دادن خودشان و جذب افراد ظواهر خاصي براي خودشان درست مي‌كنند يا بطور خاصي سخن گفته و ژست هاي خاصي مي گيرند تا بدين وسيله خود را متمايز از ديگران جلوه دهند.

در فرقه رام الله نيز چنين است پيمان فتاحي در رأس فرقه قرار گرفته و خودش را به سمت استادي! از منظرگاه بيروني و به جايگاه حتي الوهيت از ديدگاه مريدان منصوب كرده است و در ابتدا اينگونه عنوان مي‌كرد كه شاگرد ماهانتا روح الله القدوس (تجسم انساني خداوند بر روي زمين) است و روح الله القدوس در رأس نظام دوازده‌گانه اساتيد حق قرار دارد!!! او خود را با القابي چون خالق فتاح، ايليا، رام الله، الياس (نبي) معرفي مي‌كند و از سوي همدستانش يعني فرشاد م (با نام مستعار پيما الهي)، فرهاد م (با نام هاي مستعارحشمت، سيد، بابايي)، مرتضي ر (با نام مستعار توكل)، شباب ح (با نام مستعار پريا)، نازي ح (با نام مستعار شيوا) به عنوان شخصيتي خارق العاده، آسماني و روح يافته و القاگر روح معرفي مي‌شود اين فضاسازي‌ها و خاص و خارق العاده جلوه دادن پيمان تا حدي پيش مي‌رود كه حتي باگذشت چند سال از شروع فعاليت هاي فرقه‌اي او را خدا و پسر خدا معرفي مي كنند و توسط همين اشخاص آنقدر بزرگ مي‌شود و از كاه كوه مي‌سازند كه وي را صاحب كرامات معرفي كرده و مجموعه‌اي دروغين از اعمال خارق العاده! وي را با عنوان اخبار مكتوم (مجموعه‌اي ساختگي و تحريف شده) تهيه مي‌كنند و براي مسخ كردن و ترساندن اعضاي فرقه از آن استفاده مي‌نمايند.

اين حلقه شش نفره با محوريت پيمان فتاحي (رام الله) از سال 1375 تا كنون با استفاده از تكنيك هاي روانشناسي، روش هاي اعمال نفوذ در افراد و بهره‌گيري از نسخ جادوگري و جذب افراد مختلف فرقه‌اي را با نام رام الله راه اندازي نمودند در ابتدا سركرده فرقه ادعا مي‌كرد كه هنر و فرمول جديدي را كشف كرده، كه آن را هنر زندگي متعالي معرفي مي‌كرد و خود را معلم زندگي مي‌دانست و تنها راه نجات بشر را در پيروي از اصول هنرهاي زندگي متعالي مي‌پنداشت اما با گذشت زمان و ادامه فضاسازي‌هاي موهوم و شخصيت‌سازي از وي توسط حلقه مذكور و جمع شدن تعداد چند صد نفري از طيف هاي مختلف جامعه به دور فرقه اين ادعاها ابعاد جديد و گسترده‌اي به خود گرفت و پيمان فتاحي با عنوان بنيانگذار الاهيسم نوين و راهنماي بشريت! (الياس نبي) معرفي گرديد.

او را حتي معلم بسياري از پيامبران ناميدند و او نيز در ميان بعضي از حلقه‌هاي نزديك خود دايره ادعاهايش را به حدي رساندكه اظهار داشت «روزي خطاها و اشتباهات محمد (ص) را خواهم گفت!!!» (البته مباحث مطرح شده در هنر زندگي متعالي هر چند رنگ و لعاب معنوي و الهي به خود گرفته است ولي آنچه كه از شواهد و عملكرد اعضاء بدست مي‌آيد نشان مي‌دهد كه همه اين فلسفه‌بافي‌ها و لفاظي‌ها جز يك هدف را دنبال نمي‌كند و آن تسليم مطلق اعضاء در برابر خواسته‌هاي سركرده فرقه مي‌باشد.)

همانطور كه در ابتدا گفته شد يكي از ويژگي هاي فرق خاص و كاريزماتيك جلوه دادن سركرده فرقه مي‌باشد فرقه رام الله نيز از اين قاعده مستثني نيست در ابتداي كتاب جريان هدايت الهي كه مجموعه‌اي از گفته‌هاي سركرده اين فرقه مي‌باشد شخصيت وي چنين توصيف مي‌شود: او در ميان پيروان خود، به نام هاي متعددي خوانده شده. برخي از پيروان استاد او را «آواتار» به معني «تجسم جريان حقيقت»، «روح مجسم حق» و «جسم الهي» ناميده‌اند. بني سماء لقبي است كه از جانب ايشان به او داده شده است.

همچنين برخي از كارت ويزيت هايي كه با هدف عضوگيري و تبليغات براي فرقه در سطح شهر تهران و برخي از شهرستان ها پخش شد و يا در ميان برخي از كتاب هاي انتشارات مربوط به فرقه مذكور (تعاليم حق،حم ياهو و ...) گذاشته مي‌شد با اين القاب پيمان را توصيف مي‌كرد «بنيان‌گذار علوم باطني»، «قطب علوم باطني»، «بنيانگذار الاهيسم نوين.»

در مدارك و مستنداتي كه از محل سكونت سركرده فرقه بدست آمده و در اختيار برخي از محققين قرارداده شده است مشخص شده كه تمام اين القاب و عناوين دهان پر كن و بزرگنمايي‌ها از شخصيت وي، ساخته و پرداخته ذهن بيمار پيمان فتاحي مي‌باشد. رام الله هميشه با لباس هاي مشكي در ميان مردم ظاهر مي‌شد و با لحن خاصي صحبت مي‌كرد (از سوي همدستانش ادعا مي‌شد آنهايي كه روح يافته هستند تن صدايشان بم است و همه روزه اين فضاسازي‌ها از زواياي مختلف ادامه داشت) و ظاهرش را به گونه‌اي خاص آراسته مي‌كرد. 

اما اگر با ديدي روانشناسانه به اين مسئله نگاه كنيم چه دليلي دارد كه پيمان اينقدر شخصيت سازي كرده و خودش را بزرگ جلوه دهد؟ جواب اين مسئله با بررسي دوران كودكي و شرايط خانوادگي و محيط زندگي او مشخص مي‌گردد. عموما سركردگان فرق در دوران كودكيشان مورد كودك آزاري قرار گرفته و در نتيجه اين آزار و اذيت ها دچار عقده و سرخوردگي شده‌اند و يا اينكه وضعيت خانوادگي مناسبي نداشته‌اند و در محيط مناسبي تربيت و پرورش نيافته‌اند پيمان در توصيف دوران كودكي اش مي‌گويد «من بچه دوازدهم از 15 فرزند خانواده بودم هميشه برادر بزرگترم مرا تنبيه مي كرد برادرم آنقدر مرا كتك مي‌زد تا گريه كنم وقتي گريه مي‌كردم مرا وادار مي‌كرد بخندم اگر نمي‌خنديدم مرا بيشتر كتك مي‌زد.»

يكي از شگردهاي رواني كه پيمان و همدستانش در اين سال ها بكار گرفتند اين بود كه عنوان مي‌كردند اساتيد حق در ناشناختگي زندگي مي‌كنند و ايشان (رام الله) نيز در ناشناختگي كامل زندگي مي‌كند! در ابتداي كتاب جريان هدايت الهي آمده «شخصيتش بسيار اسرار آميز و چند پهلو است... او در پس حجاب‌هاي ارادي و در ناشناختگي زيسته ...» اما در اين ناشناختگي زيستن ساختگي و دروغين و اين گذشته نامشخص و پر از ابهام پيمان (رام الله) اهداف پنهاني وجود دارد:

هدف اول كه بيشتر جنبه رواني دارد اين مسئله است كه حس كنجكاوي انسان در برابر انسان ناشناخته‌اي كه به عنوان استاد و راهنماي وي مطرح است چندان براي تفحص و تحقيق در مورد مرشد خود تحريك نمي‌شود و او (استاد) از گزندهاي احتمالي اين مسئله (كه همان انساني عادي بودن است) در امان مي‌ماند هدف دوم از اين پنهان كاري و ناشناخته زيستن استاد! اين مسئله بود كه اگر در ابتداي شكل‌گيري فرقه، گذشته زندگي شخصي پيمان و وضعيت خانوادگي، محيط تربيتي و تحصيلي و پيشينه او، براي مريدان مشخص مي‌شد به جرات مي توان گفت هيچيك از اين مريدان فريب خورده و ساده دل امروزي، لحظه‌اي هم حاضر نمي‌شدند او را نگاه كنند چه برسد به اينكه مسخ انديشه‌هاي مسموم وي شوند، در اين راستا توصيه مي‌شود افراد با اعضاي درجه يك خانواده اين فرد ملاقات داشته باشند.

ب- روابط سركرده با اعضاي فرقه:

سركرده در رأس فرقه قرار مي‌گيرد و رابطه‌اي با موضع از بالا به پايين برقرار مي‌شود تمام تصميم‌گيري‌ها به وي ختم مي‌شود و هيچ كسي بدون اجازه‌اش دست به اقدامي نمي‌زند و البته در بعضي از فرق عده‌اي از همدستان سركرده و يا بعضي از مريدان مسخ شده از سوي رأس فرقه براي نظارت بر رفتار مريدان و اجراي برنامه‌هاي فرقه‌اي انتخاب مي‌شوند.

معمولا سركردگان فرق عده‌اي از همدستان و وفاداران از فيلتر گذشته را براي نظارت بر رفتار و فعاليت هاي اعضاي فرقه انتخاب مي‌كنند. فرقه رام الله نيز از اين قواعد مستثني نبود. پيمان فتاحي يا همان «حضرت استاد» در راس روند (فرقه) و تعاليم قرار داشت و واژه خودساخته «هماهنگي» را در بين اعضاء تئوريزه كرده بود بدون هماهنگي با استاد كسي جرات نداشت به جايي برود يا دست به اقدامي بزند پيمان حلقه‌ها و مدارهاي مختلفي براي پيروان طراحي كرده بود. مانند حاميم، ياسين و گروه هاي حركتي، همه مي‌بايست براي انجام امورات جاري روند (فرقه) با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌كردند و هر كدام از اين گروه ها «هماهنگ كننده‌اي» داشت كه برنامه‌هاي جاري را با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌كرد و نهايتا كارها با هماهنگي استاد و  يا بالاترين مرجع بعد از استاد يعني حم هماهنگ مي‌شد.

«حاميم» به عنوان بخش زميني فرقه رام‌الله و «استاد» جنبه آسماني فرقه مطرح بود. پيمان اعضاي حاميم را افرادي فراتوانمند، فراهوشيار و فراقدرتمند معرفي مي‌كرد كه نشر و گسترش تعاليم استاد، راهبرد فرقه و امورات عالم هستي! و نظارت بر رفتار و عملكرد مريدان توسط آنان صورت مي‌پذيرفت ايشان در ناشناختگي محض و زير نظر حضرت استاد! فعاليت مي‌كردند.

در بين اعضاء وقتي گفته ‌مي‌شد مثلا فلان مطلب يا برنامه از سوي حاميم مطرح شده، آن را وحي منزل دانسته و كسي در برابر آن مطلب و دستور تشكيلاتي از خود مقاومت نشان نمي‌داد اگر آن برنامه خوب به اجرا در مي‌آمد به حساب توانمندي و هوشياري و توان بالاي بچه‌هاي حاميم گذاشته مي‌شد ولي اگر برنامه با مانع روبرو مي‌شد و متوقف مي‌شد به حساب ناتواني و ضعف بچه‌هاي اينطرف (يعني حوزه ياسين و گروه هاي حركتي) گذاشته مي‌شد و گفته مي‌شد فرصت خدمتگزاري از دست رفت.

استاد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌! در متون نجوا كه يكي از فرمول هاي مغزشويي و نرم افزاري فرقه رام الله محسوب مي‌شود مي‌گويد «ما! شما را از طريق كارها و اموري كه به شما محول مي‌كنيم مورد محك و امتحان قرار مي‌دهيم!» در نتيجه مريدان وي تصور مي‌كردند هر اتفاقي كه براي آنها مي‌افتد يا موانعي كه براي آنان ايجاد مي‌شود نوعي امتحان است. وي با درگير كردن ذهن مريدان با اين تئوري هاي ساختگي آنها را به بازي گرفته و مانع پي‌بردن آنها به حقايق پشت پرده فعاليت ها مي‌شد.

در ادامه موضوع به علل ايجاد واحدهاي حاميم توسط پيمان مي‌پردازم كه پس از دستگيري وي مشخص شد ماهيت حاميم دروغي بوده و چنين اشخاصي وجود خارجي نداشته‌اند و توسط اين كلاهبردار حرفه‌اي جهت سوء استفاده‌هاي مختلف مطرح شده بود. اما علل مطرح شدن حاميم عبارتند از:

الف- ايجاد حس اعتماد در بين اعضاء به عنوان پشتوانه‌اي قوي در مقابل ترديدات و... (پيمان چنان اعضاي حاميم را توصيف مي‌كرد كه گويي جملگي از دم مسيحايي برخوردار بوده و هر چه اراده كنند خواهد شد البته عمليات رواني و بزرگنمايي از شگردهاي وي در برخورد با اعضاي فرقه و اعضاي بيروني محسوب مي‌شد كه در طول اين سال ها بهره‌هاي فراواني از آن مي‌برد.)

ب- ايجاد حس حقارت و رقابت در بين اعضاي پايين‌تر و ترغيب آنان براي رسيدن به جايگاه حاميم (به عنوان نمونه پيمان شبي در باغ آقاي مهندس حسين ط واقع در پونك در بين برخي خانم ها كه از مسئولان ارشد شوراي ياسين بودند عنوان كرد فقط خانم هايي كه عضو حاميم باشند از امكان ازدواج با استاد (پيمان) برخوردارند!...)

ج- توجيه برخي نظرات تعارض‌دار با اصول اوليه ديني و مذهبي اعضا و اينكه اين نظرات از سوي حاميم بوده است و نه استاد.

د- سلب نمودن مسئوليت‌هاي قانوني و القاي آن به مجموعه‌‌اي ناشناخته و غيرقابل دسترس (مانند مقدمه كتاب جريان هدايت الهي كه نوشتن آن به پيما الهي يا همان فرشاد.م كه فوت شده بود ارجاع داده شد)

و- توجيه برخي اشتباهات احتمالي و عدم انتساب آن به استاد (برخي مقالات منتشر شده در نشريات فرقه كه در پايين به شرح آن مي‌پردازم)

از آنجايي كه پيمان مي‌دانست آنچه ادعا مي‌كند حقيقت ندارد و ادعاي آسماني و الهي بودنش دروغي بيش نيست لذا هميشه خودش را در پشت چيزي پنهان مي‌كرد تا اگر كاري و برنامه‌اي اشتباه از كار در ‌آمد به جايگاه و شخصيت پوشالي كه براي خودش ساخته بود انتقاد و ايرادي وارد نشود نمونه‌ ديگري از اين پنهان شدن ها را مي‌توان در مقالاتي كه در نشريه حركت دهندگان و نشريه تفكر متعالي به نام پريا و در خصوص تحليل هاي سياسي به چاپ مي‌رسيد مشاهده نمود پس از دستگيري وي و مدارك به دست آمده از محل زندگيش (كه كاخي زيبا در منطقه اشرافي نشين مهرشهر بود) مشخص شد كه كليه تحليل هاي به چاپ رسيده در نشريات فوق الذكر با نام مستعار پريا (كه در واقع نام مستعار شباب ح همسر پيمان مي باشد)، به دستخط پيمان بوده است و وي از آنجا كه احتمال ‌داده اين تحليل ها درست از آب در نيايد و يا نويسنده اين مطالب مورد پيگرد قانوني قرار گيرد براي اينكه مسئوليتي متوجه‌اش نگردد شخص ديگري را سپر بلاي خود قرار داده است و از نام شخص ديگري استفاده كرده تا تبعات منفي اين موضوع متوجه‌اش نشود.

او آنقدر سرمست رسيدن به قدرت و مطامع دنيوي خود بود كه حتي در اين راه به همسر خود هم رحم نكرد و از نام او سوء استفاده مي‌نمود. (در آن زمان ها در بين اعضاي فرقه اينگونه تصور مي‌شد كه خانم پريا از شاگردان نزديك و مقربون استاد! است اما پس از دستگيري وي مشخص شد پريا يا همان شباب.ح همسر و اولين معشوقه دوران نوجواني پيمان بوده كه وي آن را اعلام نكرده است و اين مجرد بودن استاد در بين اعضاي زن فرقه چه مزايايي براي وي داشته؟... بماند)

به عنوان مثالي ديگر مي‌بايست به مقدمه كتاب جريان هدايت الهي اشاره كرد كه با هدف بزرگنمايي شخصيت پيمان و الهي جلوه دادن وي نگارش شده است. پيمان دوست داشت در اذهان عمومي و در بين شاگردانش بسيار خاص، منحصر به فرد و قدرتمند جلوه كند از سويي ديگر مي‌دانست اين بزرگ شدن مي‌تواند براي او دردسر ساز شده و تبعات منفي در پي داشته باشد از اين رو با طراحي و نگارش اين مقدمه، بيوگرافي دروغيني از خود ارائه داد و اين مقدمه و نگارش آنرا به فرشاد. م (در بين پيروان معروف به پيما الهي) منتسب كرد.

در سال هاي بعد پيمان وقتي ديد اين مقدمه برايش دردسرساز شد سريعا آن را به پيماالهي منتسب كرد تا از عواقب احتمالي آن فرار كند و در نامه‌هاي متعددي كه به مسئولان نظام و نهادهاي مربوطه فرستاده شد آمده «استاد بارها از نگارش اين كتاب و مقدمه آن اظهار ناخرسندي كرده و گفتند كه ما مخالف اين حركت بوديم!» و در ادامه نامه هم ذكر شد پيما الهي فوت گرديده است.

پيمان با اين كار مسئوليت قانوني موضوع را از خود سلب كرده و گناه آن را به گردن مرحوم فرشاد.م انداخته است در صورتيكه وي در توصيف شخصيت پيما (فرشاد.م) مي‌گويد: «او چنان به من نزديك بود كه لقب او را پيما گزاردم پيما فقط يك نون از پيمان كمتر دارد!» از سوي ديگر فرشاد از همدستان و بنياگذاران فرقه رام الله مي باشد و صد البته كه او مانند ساير اعضاء از پيمان تبعيت كامل داشته است و بدون هماهنگي با استاد! هرگز دست به اقدام اينچنيني نمي‌زده است.

تمام كتاب هاي منتشر شده از سوي انتشارات فرقه قبل از ارائه به وزارت ارشاد توسط پيمان مميزي مي‌شده است اين مسئله در مدارك و دفاتر شخصي به دست آمده از سركرده فرقه و نزديكان و همدستانش مانند شباب. ح، نازي.ح، فرهاد.م و مرتضي.ر كاملا مشهود و ملموس است.

دوستان توجه كنيد پيمان حتي عزيزترين كس و همدستش يعني پيما را هم براي رسيدن به اهدافش نردبان كرده و آنها را فداي تمايلات خويش نموده است. البته پيمان از مرگ مشكوك فرشاد.م هم سوء استفاده نمود و براي ترساندن اعضاي فرقه از آن بهره‌برداري كرد.

در سندي ديگر كه به دست خط وي و با عنوان حاميم براي خانم منيژه.الف (مسئول واحد گرافيك) ارسال شده است آمده «خانم منيژه الف كارت هاي شناسايي (جعلي) را طراحي كند.» در اين كارت هاي مجعول از پيمان با عناوين دكتر مسيح موسوي، دكتر ايمان هاشمي، قطب علوم باطني، بنيانگذار علوم باطني، متخصص هيپنوتيزم و ... ياد شده است.

ج- نصب دستگاه فكري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم‌افزار فرقه‌اي):

فرق مي‌دانند مبناي عمل انسان بينش و انديشه اوست لذا از زماني كه فرد وارد يك فرقه مي شود در جريان داخل يكسري برنامه‌هاي پرورشي و آموزشي از قبل طراحي شده قرار مي‌گيرد تا به شخص جديدي تبديل شود. براي تحقق اين امر فرد در بدو ورود به فرقه از شخصيت قبلي خود بطور كامل تهي مي‌گردد و به شخصيتي جديد با معيارها، ارزش ها، رفتار و مناسك جديد تبديل مي شود (دعاي بركت، سوتراها، نجوا، مرا از خودم بشناس 1 تا 8 (كه جزء تعاليم خصوصي بوده و مملو از ادعاها وكفرگويي‌هاي پيمان فتاحي مي‌باشد)، روزه‌هاي 24 ساعته و تسبيح مخصوص فرقه نيز بخشي از مناسك فرقه رام الله است كه در جهت هويت بخشي فرقه‌اي بر افراد طراحي گرديده است.)

در اين مرحله سعي مي‌شود تمامي راه هاي بازگشت و خروج از فرقه مسدود شود و ذهن فرد كاناليزه شده و تمامي ورودي هاي ذهنش مسدود مي‌گردد و تنها ورودي ذهنش تعاليم فرقه‌اي خواهد شد. هدف از اين آموزش ها توليد و تولد هويت فرقه‌اي در سوژه (مريد) است اين آموزش ها تا جايي پيش مي‌رود كه فرد به مريد تبديل مي‌شود يعني انسان از هويت قبلي‌اش تهي شده و هويتي جديد كه مبنايش همان انديشه‌هاي فرقه‌اي است در او ظاهر مي‌شود. فرقه‌ها افراد را از ارزش ها و كرامات انساني تهي كرده و بجاي آن ارزش ها و ناهنجاري هاي فرقه‌اي را جايگزين مي نمايند.

در فرقه رام الله نيز افراد از طرق مختلف جذب مي‌شدند و در طول زمان همين پروسه را طي مي‌كردند. در ابتدا با عنوان آموزش هنرهاي زندگي متعالي جذب مي‌شدند اما پس از طي دوره‌هاي عمومي وارد مراحل بعدي مي‌شدند و در آنجا با مفاهيمي چون مبارز حق، "سافر حق، خدمتگزاري، تسليم، قرباني آشنا مي‌شدند و سعي مي‌شد در اين هويت ها مستقر شوند و چون ادبيات اين تعاليم بر اساس زبان و انديشه‌هاي سركرده فرقه طراحي شده بود و او نيز از ابتدا طوري تعاليم را طراحي كرده بود كه در انتها به عنوان روح مجسم حقيقت (خداوند)، تجسم الهي شناخته شود بستر براي سوء استفاده‌هاي متعددش فراهم مي‌گرديد در خروجي اين آموزش ها و تعاليم افرادي بودند كه وي را به عنوان خداي خود قبول داشتند و براي رضاي اين خدا دست به هر كاري مي زدند از ترك تحصيل و شغل، ترك خانواده و همسر و فرزندانشان گرفته تا برهم زدن زندگي مريدان مسخ شده و خانواده‌هايشان تا خودسوزي و فدايي شدن.

هر چند شيوه فريبكارانه فرقه رام الله طوري بود كه مباني اعتقادي انحرافي فرقه به بيرون از حلقه‌هاي خاص مريدان نشر داده نمي‌شد ولي با اين حال مدارك بدست آمده نشان دهنده اوج و عمق انحرافات فكري سركرده اين فرقه است كه به مريدان تسليم شده نيز اشاعه يافته است.(1)

1- به نقل از اديان نيوز.

/انتهاي پيام/

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار