محمد خاتمی در برخی جلسات خصوصی رسماً اذعان میکند که موسوی و کروبی اشتباه کردند و در سال ۸۸ تقلبی رخ نداد، اما بهصورت علنی حاضر به اعلام آن نیست، مقدمفر با اشاره به این مسئله به موضوع حصر میپردازد.
به گزارش گروه دیگررسانه های خبرگزاری دانشجو، تسنیم گفت و گویی با حمیدرضا مقدمفر مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی و امنیتی انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
* روایت شما از نحوه شکلگیری حصر چیست؟ یک نوع بحث واکاوی تحرکات این آقایان است؛ یعنی پرداختن به اینکه چه روندی را در پیش گرفتند که نتیجه آن حصر بود. البته در این مورد همانطور که پیش از این نیز طی مطالبی در تسنیم اشاره شده در ایام منتهی به حصر نوعی از اتفاق و اجماع میان گروههای مختلف سیاسی از راست و چپ وجود داشته است که حرکات آقایان خلاف امنیت ملی است و حتی فردی مانند آقای ناطق که از حامیان آقای موسوی در انتخابات بود از ضرورت برخورد جدی قضایی با مسببان ماجرای 25 بهمن 89 سخن میگوید، ولی نوع دیگر بحث این است که بپرسیم آیا تمهیدات لازم از سوی نظام برای اینکه این آقایان به این مرحله نرسند، و یا بهعبارت دیگر به آنها کمک شود تا از این راه بازگردند انجام شد یا خیر؟
فتنه 88 یکی از فتنههای عظیم بود که شاید بتوان آن را سختترین، پیچیدهترین، مهمترین و سنگینترین تهدید علیه نظام دانست، حتی از 8 سال جنگ تحمیلی هم سختتر بود، که محل بحث آن اینجا نیست. در واقع موضوع ما در حال حاضر دو نفری هستند که در حصر قرار دارند.
معمولاً شورای نگهبان بهصورت رندمی انتخابات را نمونهگیری و بازشماری میکند. اما به این افراد گفته شد "اگر اعتراض دارید، آرای "تمام صندوقها" را تمامشمار میکنیم. دیگر چهکاری بیشتر از این میشد برای اطمینان آقایان انجام داد؟ اما آقای میرحسین موسوی قبول نکرد.
امروز راحت میشود در مورد این موضوع صحبت کرد. کاری به عاملان بیرونی فتنه 88 نداریم، درواقع سران اصلی فتنه را افرادی میدانیم که در آمریکا، اسرائیل و بیرون از مرزهای ما بودند. سران داخلی فتنه هم با اینکه در انقلاب اسلامی خوشسابقه بوده و سوابق خوبی داشتند، اما بهخاطر نفسانیت، قدرتطلبی و یا غفلت گرفتار شدند. این دو گروه یعنی سران فتنه داخلی و خارجی تقریباً در یک مسیری قرار گرفتند که آن مسیر، مسیر دشمنان تابلودار، آشکار و معاند نظام از اول پیروزی انقلاب تاکنون بوده است. متأسفانه هر دو با هم در یک ریل قرار گرفتند.
امروز این ارزیابی خیلی راحت است، چون بسیاری از کسانی که سران فتنه را همراهی میکردند، امروز حاضر به همراهی با آنها نیستند البته برخی هنوز جرأت بیان ندارند اما بعضی بیان میکنند که اطلاعیهها، رفتارها و نوع اعتراضات در انتخابات 88 توسط این دو نفر غلط، بیمنطق و غیرقانونی بود. اما نظام در مقابل قانونشکنی آنها بهخاطر پیشینه و سوابق آنها و زحماتی که برای انقلاب کشیده بودند خیلی به این آقایان لطف کرد.
زمانی که سران فتنه اعتراضات غیرقانونی را شروع کردند و بخشی از افرادی را که به آنها رأی داده بودند، به کف خیابان کشاندند که منتج به رقم خوردن فتنه شد، خیلی از بزرگان اعلام کردند: "شما این نظام، قانون اساسی و مراتب قانونی این نظام را پذیرفتید. شما میگویید تقلب شده، اشکالی ندارد. مسیر اعتراض روشن است". البته دوستان این افراد بعدها در دادگاه گفتند "تقلب رمز آشوب بود و اصلاً تقلب در فرآیند انتخابات ایران ناممکن است. ممکن است تخلف رخ دهد اما تقلب و تخلف مؤثری که سرنوشت صندوق را عوض کند، امکانپذیر نیست".
خیلی از بزرگان با سران فتنه ناصحانه صحبت کردند و پیغام دادند "کاری که شما آغاز میکنید، بعداً نمیتوانید مدیریت کنید. شما آغازکننده هستید اما پایان آن دست شما نخواهد بود. دیگران از بیرون مرزها این اعتراضات را مدیریت میکنند". اما گوش نکردند، حتی نظام قصد داشت تن به یک کار غیرمعمول بدهد. معمولاً شورای نگهبان بهصورت رندمی انتخابات را نمونهگیری و بازشماری میکند. اما به این افراد گفته شد "اگر اعتراض دارید، آرای "تمام صندوقها" را تمامشمار میکنیم."، دیگر چهکاری بیشتر از این میشد برای اطمینان آقایان انجام داد؟ اما آقای میرحسین موسوی قبول نکرد، در واقع موسوی هیچ کاری را غیر از اینکه اعلام شود او پیروز انتخابات بوده قبول نداشت! میگفت "زمانی میگویم انتخابات سالم بوده که من پیروز انتخابات اعلام شوم"! استدلال آقایان اینطوری بود.
مقام معظم رهبری با آقای موسوی جلسه گذاشتند و نصیحتشان کردند که "همه اعتراضاتت را قانونی پیگیری کن". بعدها که این افراد در مقابل نظام قرار گرفتند، باز هم شنیدم آقا افرادی را فرستادند تا به آقای موسوی پیغام دهند "شما چه میخواهید، مگر نمیخواهید از نتیجه انتخابات مطمئن باشید؟ بیایید صندوقها را بشمارید". (نقل به مضمون)، بعدها هم شنیدم که مقام معظم رهبری بسیار ناصحانه و دردمندانه به برخی فرموده بودند "ما چه کنیم؟ من تمام تلاشها را کردم که این آقایان از دایره نظام خارج نشوند ولی انگار خودشان میخواهند خارج شوند و خود را در دسته اپوزیسیون و ضدانقلاب ببرند". (نقل به مضمون)
در واقع موسوی هیچ کاری را غیر از اینکه اعلام شود او پیروز انتخابات بوده قبول نداشت! میگفت "زمانی میگویم انتخابات سالم بوده که من پیروز انتخابات اعلام شوم"! استدلال آقایان اینطوری بود.
بنابراین تلاشهای بسیاری شد تا این اتفاق نیفتد ولی افتاد و فتنهای رقم خورد. 8 ماه با آشوب گذشت و حوادث روز عاشورا، روز قدس و روز دانشجو اتفاق افتاد تا روز 9 دی که مردم راهپیمایی عظیمی انجام دادند. اما این افراد دست برنداشتند.
از خرداد 88 تا زمانی که این افراد به حصر رفتند، حدود 20 ماه گذشت. در این ایام علیرغم آن آشوبها و اغتشاشات هیچ کس این افراد را احضار، زندانی و یا حصرشان نکرد تا اینکه داستان بیداری اسلامی در برخی کشورهای اسلامی رخ داد. در این ایام این آقایان و برخی طرفدارانشان در زندان در اطلاعیهها، صحبتها، سخنرانیها و پیامهای خود میگفتند "در حال حاضر که در مصر و تونس و برخی کشورها این چنین انقلابهایی اتفاق افتاده، ما هم باید با آنها پیوند بخوریم"! در واقع نحله سبز را به انقلابگران آن کشورها و نظام جمهوری اسلامی را به نظام دیکتاتوری حاکم در مصر و تونس و... تشبیه میکردند و میگفتند "ما هم با همان الگو شروع کنیم به بیداری اسلامی و انسانی رقم بزنیم". بنابراین تحرکات سران فتنه با همین بهانه ادامه یافت و مجدداً مشکلاتی ایجاد کردند، اینچنین شد که شورای امنیت ملی تصمیم به حصر آنها گرفت.
مقام معظم رهبری بسیار ناصحانه و دردمندانه به برخی فرموده بودند "ما چه کنیم؟ من تمام تلاشها را کردم که این آقایان از دایره نظام خارج نشوند ولی انگار خودشان میخواهند خارج شوند و خود را در دسته اپوزیسیون و ضدانقلاب ببرند". (نقل به مضمون)
بنابراین حصر غیر از فرآیند قانونی که مصوبه شورای امنیت است، از حیث محتوایی چنین فرآیندی داشته است. این نکته اول است.
* فکر میکنم حداقل بهواسطه مطالب و مباحثی که طی سالهای اخیر گفته و شنیده شده و بهویژه در پی انتخابات بعد از سال 88 که خود فینفسه ادعای آقایان درباره امکان تقلب در انتخابات را زیر سؤال میبرد؛ تقریباً کمتر کسی که مشکل دیگری با جمهوری اسلامی ندارد آن تصمیم در سال 89 را تخطئه میکند، حتی بسیاری از اصلاحطلبان نیز طی سالهای اخیر رسماً اعلام کردهاند که آن کارها ضررهای بسیاری به کشور وارد کرد و اگر باز هم بخواهد همان رفتارها تکرار شود این بار اصلاحطلبان هم مقابلش باید بایستند! اما در این میان نظراتی هم مطرح است مبنی بر اینکه "از آن تصمیم شورایعالی امنیت ملی چند سالی گذشتهو شرایط سیاسیو شرایط امنیتی که علت موجده این تصمیم بود،تغییر کرده و اکنون امنیت و آرامش برقرار است لذا این آقایان میتوانند از حصر خارج شوند تا زمانی که دادگاهی و محاکمه شوند" نظر شما چیست؟
در پاسخ به این سؤال اولین بحثی که پیش میآید این است که آیا برای این آقایان تنبهی ایجاد شده است یا خیر؟ همچنین تضمینی وجود دارد که اگر این آقایان از حصر خارج شدند، مجدداً همان رفتارها در سال 88 و 89 را خواهند داشت یا خیر، پاسخ این سؤالات منفی است. خود این افراد چنین پاسخی دادند. میگویند "اگر از حصر خارج شویم، همان حرفها را میزنیم". افرادی هم که خواهان خروج آقای موسوی و کروبی از حصر هستند، میدانند که این آقایان امروز هم همان حالت را دارند.
* نظر یکی از اصلاحطلبان این است که "خب، فرض کنیم همان رفتارها را تکرار کنند، نظام که ضرری نمیکند؛ باز هم میتواند آنها را به وضعیت حصر بازگرداند؛ اما اتفاق مثبتی که برای نظام میافتد این است که همگان میفهمند نظام حق داشته آنها را در حصر نگهدارد"!
بله! وقتی سؤال میشود که اگر حصر برداشته شد، چه تضمینی وجود دارد که امنیت مردم بههم نریزد، تحریمها تشدید نشود، مجدداً بهانه دست دشمن داده نشود و تمام مصیبتهای فتنه 8 ماه، تکرار نشود، پاسخ میدهند "تضمینی وجود ندارد اما برای نظام خیلی خوب است. چون وقتی این مطالبه رفع حصر تبدیل به خروج این افراد از حصر شود و مجددا همان رفتارها را شروع کنند، برای مردم اثبات میشود که این افراد همان آدمهایی هستند که جمهوری اسلامی میگوید و این بهنفع جمهوری اسلامی است چراکه این حرف ثابت میشود".
کدام نظام هوشمند و عاقلی در سراسر دنیا، با امنیت ملی خود ریسک، خطرپذیری و شوخی میکند، یعنی در شرایطی که حصر برای این افراد تنبهی نداشته و خودشان هم میگویند "اگر از حصر خارج شویم، همان رویه را دنبال میکنیم."، نظام جمهوری اسلامی برای اینکه به طرفداران قلیل این افراد ثابت شود که قابل اطمینان نیستند و کشور را به آشوب میکشند، چنین ریسکی کند؟
در حالی که این عرصه، حوزه و ساحت امنیت ملی است و شوخیپذیر و ریسکپذیر نیست، آن هم در این شرایطی که ما با تهدیدهایی مثل نفوذ، داعش و تکفیری مواجهیم، بنابراین اگر نظام چنین ریسکی کند، یعنی از عقل خارج شده است درصورتی که نظام ما، نظام عاقل و هوشمندی است که اگر نبود 38 سال دوام نمیآورد. نظام ما عاقل است که علیرغم تمام تعرضات و دشمنیها و انواع و اقسام کینهورزیها توانسته 38 سال سرپا باشد و رشد کند و حرکت رو به جلوی خود را ادامه دهد. نظام جمهوری اسلامی هوشمند و عاقل است، پس با توجه به این شرایط حاکم، نباید بیعقلی کند و این آقایان را از حصر خارج کند که این حرفها ثابت بشود یا نشود.
در شرایطی که حصر برای این افراد تنبهی نداشته و خودشان هم میگویند "اگر از حصر خارج شویم، همان رویه را دنبال میکنیم."، نظام جمهوری اسلامی برای اینکه به طرفداران قلیل این افراد ثابت شود که قابل اطمینان نیستند و کشور را به آشوب میکشند، چنین ریسکی کند؟
نکته سومی که در مورد حصر وجود دارد، این است که افرادی که رفع حصر را به یک موضوع رسانهای تبدیل کردند و در مورد آن حرف میزنند، یادداشت مینویسند، نظام و برخی افراد را را متهم میکنند، سراغ قوه قضاییه میروند و گاهی با کنایه سراغ مقام معظم رهبری میروند و در مجموع اصل نظام را با موضوع حصر هدف گرفتهاند، به چند گروه تقسیم میشوند؛
برخی از جنس کسانی هستند که در باطنشان جنبه عاطفی و دلسوزانهای نسبت به این دو یا سه نفری که در حصر هستند، ندارند، مثل همان خاطرهای که آقای سلیمینمین در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم نقل کرد که آقای کیومرث صابری در گلآقا در جلسات خود، به داستان اعدام آقای هاشم آغاجری بهاتهام سابالنبی و جسارت به برخی احکام دین در خانه معلم همدان اشاره کرد که البته آن حکم اولیه اعدام، بعدها به زندان تقلیل پیدا کرد اما در زمان اعلام حکم اعدام آغاجری، یک سری اعتراضاتی مطرح شد. از قول آقای کیومرث صابری نقل میکنند در یک مراسم افطاری که جمعی از اصلاحطلبان هم حضور داشتهاند گفته که "این تاجزاده که خود را برای هاشم (آغاجری) به زحمت انداخته و اعتراض و فریاد میکند، در عمق جانش کاری به آغاجری ندارد، اتفاقاً دوست دارد که وی اعدام شود. او دنبال هدف دیگری علیه نظام است".
برخی از دوم خردادیها که ادعای تلاش برای رفع حصر دارند واقعاً دنبال رفع حصر نیستند. آنها حتی اگر موسوی و کروبی اعدام شوند بیشتر خوشحال میشوند.
در حال حاضر هم واقعا همینطور است، اصلاً اینگونه نیست که برخی از این آقایان، دلشان برای آقای کروبی، آقای موسوی و خانم رهنورد سوخته باشد. آنها به هر مسئلهای علیه نظام متمسک و متوسل میشوند. امروز هم این مستمسک برای آنها موضوع حصر است. اصلاً هم برایشان مهم نیست که اگر این افراد از حصر خارج، و محاکمه شوند، چه احکامی دارند، در حالی که طبق نظر فقها ممکن است در صورت دادگاهی شدن اعدام شوند یا حبس ابد در انتظارشان باشد، پس مسلماً شرایط آنها بدتر میشود. اکنون این افراد در خانه خودشان هستند، در وضعیتی قرار دارند که میتوانند به اسبدوانی و استخر بروند، سفر کنند و شهرهای مختلف بروند، به سرعین اردبیل بروند. وقتی از آنها میپرسید که "آیا میخواهید این وضعیت آنها، تبدیل به زندان ابد یا اعدام شود؟" برایشان اصلاً اهمیتی ندارد اتفاقاً دوست دارند که این افراد اعدام شوند.
یک عده دیگر واقعاً دلسوز هستند و میخواهند حصر پایان یابد. این عده واقعاً خواستار اعدام و حبس ابد ــ که برای سران فتنه متصور است ــ نیستند. آنها دنبال این هستند که آقای موسوی و کروبی بهعنوان اصلاحطلب و بازیگر سیاسی به صحنه بیایند و حرف بزنند اما توجهی به تبعات بعدی آن از جمله تبعات امنیتی، چه برای شخص آنها و چه برای نظام ندارند.
این آقایان سوابق فتنه آنها را فراموش کردهاند. آنها دوست دارند که داستان فتنه 88 فراموش شود، در حالی که فتنه 88 در عین اینکه آسیبهای فراوانی به کشور زد اما تجربه بزرگ تاریخی برای نظام بود. این تجربه زحمت و آسیب برای نظام داشت اما سرمایهای برای نظام شد که فهمید نظام سلطه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به مدل انقلابهای مخملی و رنگین رسیده که مردم باید در آن مدل استحمار شوند و فریب بخورند، بهانه آن هم حتماً باید انتخابات باشد مثل همان 198 دستورالعمل جین شارپ که در کتاب "از دیکتاتوری به دموکراسی" عنوان شده بود.
این عده در واقع میخواهند این داستان فراموش شود و نظام این سرمایه را از دست بدهد، درصورتی که نباید این داستان فراموش شود، چراکه گرچه نظام در فتنه 88 صدمه خورد و 8 ماه دفاع نرم داشت اما بعد از این مدت به یک باطلالسحر برای فتنهها و تهدیدهای دیگر رسید، به یک الگو و مدل رسید تا این مدل تهدیدها علیه نظام را بهراحتی خنثی کند. این مدل "بصیرت و حضور بهموقع مردم در صحنه" است، این باطلالسحر آن توطئه است.
بنابراین 9 دی باطلالسحر فتنه 88 بود. چرا باطلالسحر بود؟ برای اینکه مردم به صحنه آمدند.
* و البته عاشورا نقطه عطفی در این مسئله بود.
بله. ما مدیون سیدالشهدا هستیم. حادثه عاشورا عموم مردم را به این فهم رساند و این مرز را نشان داد. همه داستان در فتنه 88 یک حرف بود، این بود که مردم فریب بخورند. حرف نظام هم این بود که تقسیم کنید و مرزها را جدا کنید. چرا نخبگان و خواص شک و تردید نمیکنند که اینجا مسیر و مواضعشان با منافقین یکی شده است؟ چرا شک نمیکنند که منافقین به چه دلیل برای رفتار آنها، کف میزنند و سلطنتطلبان آنها را تشویق میکنند؟ کسانی که خودشان 30 سال با منافقین، و سلطنتطلبان جنگیده بودند. آقای موسوی و کروبی در معرض تهاجم و تهدید منافقین و سلطنتطلبان بودند. آقای کروبی از قبل انقلاب با آنها جنگیده بود و مجاهدت داشت. اما چرا تردید نمیکردند که به چه دلیل سلطنتطلبان کف میزدند، اسرائیل تشویق کرد، خانم کلینتون گفت "توئیتر در آشوبها مؤثر بود و با اینکه دوران تعمیرات آن بود اما ما جلوی آن را گرفتیم. چون آشوبها باید شدت پیدا میکرد و آقای موسوی و کروبی تقویت میشدند تا به نتیجه نهایی برسند و نظام را تغییر دهند". چرا این آقایان یک مقدار تردید نمیکردند که نکند راهشان اشتباه است.
بهنظر من عظمت این فتنه، همین نقطه است. با اینکه نظام جمهوری اسلامی بارها از جانب دشمن دچار تهدید و فتنه شده بود، که یکی از آنها، فتنه صدام و 8 سال دفاع مقدس بود اما چرا فتنه 88 از همه بزرگتر بود؟ چون در هیچ کدام از فتنههای گذشته خواص به این میزان دچار بیبصیرتی نشدند تا با دشمن آشکار نظام همکاری کنند. این همان اتفاقی بود که در حادثه عاشورا رخ داده بود. در حادثه عاشورا امامحسین(ع) و یاران و اصحابش را کشتند و سر بریدند. اهلبیت را به اسارت بردند، با اینکه همه آنها مسلمان بودند و خیلی از آنها وضو گرفتند، غسل کردند و با نیت قربة الی الله در کربلا حضور پیدا کردند و امام حسین را کشتند. خیلی از آنها، بزرگان کوفه بودند که به امام حسین نامه داده و به کوفه دعوتش کرده بودند، همانها در کربلا با امام حسین(ع) و اصحابش مقاتله کردند، چون دچار بیبصیرتی شده بودند، اول بیبصیرتی و بعد گرایش به دنیا و قدرتطلبی باعث شد این افراد که میتوانستند اصحاب امام حسین باشند، اصحاب ابنزیاد شدند و کنار شمر جنگیدند، همین اتفاق در فتنه 88 افتاد. در فتنه 88 یک حجت داشتیم که مقام معظم رهبری و نایب امام عصر(عج) بود، آنها مواضع این حجت خدا را رها کردند و خطمشی او را کنار گذاشتند و هممسیر، همزبان و همموضع با دشمنان آشکاری شدند که خودشان سالها با آنها جنگیده بودند.
عظمت این فتنه همین این بود. سران فتنه آدمهای کمی نبودند، آقای کروبی چندین حکم از امام خمینی(ره) داشت؛ نماینده امام در کمیته امداد، نماینده امام در بنیاد شهید، نماینده امام در حج و دو دوره رئیس مجلس بود و آقای موسوی هم نخست وزیر دوران جنگ بود لذا سوابق مثبتی در نظام داشتند. اما چه اتفاقی افتاد؟ چه اتفاقات و حوادثی رقم زدند؟ کار این افراد خائنانه بود ولو اینکه نیت خیانت نداشته باشند و بهخاطر غفلت نفهمیده باشند که سر اصلی فتنه، آمریکا، انگلیس و اسرائیل است و غیرمستقیم آنها مشغول هدایت فتنه و فتنهگران هستند. این آقایان نفهمیدند ولی برآیند کارشان خیانت بود.
* برخی شخصیتهای مطرح اصلاحطلبان از جمله خود آقای خاتمی بارها در جلسات خصوصی تأکید کرده که سال 88 تقلبی رخ نداده؛ حتی بعضاً از عملکرد آقایان موسوی و کروبی هم انتقاد کرده و این انتقادات او شفاهی از طریق افراد حاضر در جلسه به بیرون منتقل شده. حتی یک بار هم صوت صحبتهای او درباره عدم تقلب در انتخابات در رسانهها منتشر شد. اما نکته این است که چرا شخصیتی مانند او علناً و رسماً از آن اتفاقات انتقاد و بر ضرورت عدم تکرار آن تأکید نمیکند؟ چون چنین موضعی میتواند نتایج بسیار مثبتی در ساحت سیاسی ایران داشته باشد.
تصور میکنم دلیل این اقدام، سکوت این افراد در دوران فتنه و در مقابل اقدامات ساختارشکنانه آقای موسوی و کروبی بود. این افراد زمانی که اغتشاشات جاری بود، سکوت کردند و سکوت آنها بهمعنای تأیید اقدامات و مواضع این آقایان تلقی شد و اگر امروز اعلام کنند که اقدامات سران فتنه اشتباه بوده است، یک عده سؤال میکنند "چرا آن زمان به ما نگفتید که به خیابان نریزید؟"، در واقع طرفداران اصلاحات، آنها را مورد خطاب و عتاب قرار میدادند لذا این افراد از طرح علنی این موضوع خودداری میکنند و از نظام جمهوری اسلامی میخواهند همین موضع پنهان آنها را بپذیرد.
بهاعتقاد من خیانت و خطای این سکوت که قلباً، منطقاً و عقلاً به این مواضوع رسیدند اما اعلام نمیکنند، کمتر از فعل آن آقایان نیست، در واقع باز هم همراهی با آنها است. ولو اینکه طرفدارانتان به شما تعرض کنند، اشکالی ندارد، این اقدام را انجام دهید. چراکه مرز ما حق و باطل است. حق و باطل را روشن کنید ولو اینکه بهضرر شماست. مگر شما روحانی، مسلمان و پیرو امیرالمؤمنین(ع) نیستید؟ مگر این دستور صریح معصومین(ع) نیست که حق را بگویید ولو اینکه بهضررتان باشد؟ ما میدانیم اعلام این مسئله بهضرر شما است و مورد اعتراض قرار میگیرید اما از حق دفاع کنید و یک عده را از انحراف و باطل نجات دهید.
آقای خاتمی در جلسات خصوصی رسماً میگوید که در سال 88 تقلب نشد و موسوی و کروبی هم اشتباه کردند؛ اما اینها را علنی نمیگوید. بهاعتقاد من فردی مانند آقای خاتمی که میداند ولی سکوت میکند و با این سکوتش لطمه به کشور میزند کارش با کار آقایان موسوی و کروبی تفاوتی ندارد.
گاهی اوقات، افراد در قدرت قرار میگیرند و بهخاطر اینکه در قدرت بمانند و بقا داشته باشند، برخی حقایق را کتمان میکنند و حرف نمیزنند. اما اینجا بحث صرفاً قدرت نبوده و نیست. اینجا موضوعی مهمتر از قدرت مطرح است، یعنی امنیت ملی. در آن دوران ممکن بود نظام مضمحل شود چراکه ظرفیت فتنه 88 بهگونهای بود که میتوانست یک براندازی را رقم بزند، میتوانست از کشور ما، کشوری مثل سوریه درست کند. ببینید سوریه چطور مورد هجمه قرار گرفت و تمامیت ارضی آن برای سالها از بین رفت؟ فتنه 88 چنین ظرفیتی داشت. این افراد چرا با سکوتشان با امنیت ملی ما چنین کاری کردند؟
آقایانی که با سکوت خود باعث شدند انسانهایی این مسیر غلط را ادامه دهند باید جواب بدهند. اینجا بحث انحراف در بخشی از جامعه است، انحرافی که میتوانست صحنه بسیار تلختری را رقم بزند. اگر از عاشورا عبرت نمیگرفتیم، جمهوری اسلامی نمیتوانست این فتنه را جمع کند. فتنه 88 شبیه فتنه عاشورا بود. در فتنه 88 قرار بود نخبگان و خواص بیبصیرت دچار انحراف شوند و بهواسطه آنها بخشی از جامعه منحرف شود، اقدامی که در کوفه و در کربلا رخ داد و منجر به واقعه عاشورا شد. اگر این عبرت نبود، ممکن بود یک انحراف دیگری مثل حادثه عاشورا در جمهوری اسلامی تکرار شود. این آقایان میخواهند چه جوابی بدهند؟
در واقعه عاشورا برخی اهل بیبصیرت و برخی خواص بیبصیرت و خواصی که بهتعبیر مقام معظم رهبری اگر در کوفه سکوت نمیکردند، واقعه عاشورا رقم نمیخورد، سکوت کردند، سکوتی که باعث شد عاشورا رقم بخورد مثل ساکتین در فتنه.