برای انتخابات سال ۱۴۰۰ شاید زود باشد اظهار نظر کرد، اما از هم اینک در اردوگاه اصلاح طلبان جنگ و درگیری بر سر گزینههای نهایی در جریان است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ شاید کمتر به این فکر یا بسیار گذری از کنارش عبور کرده باشیم که روسای جمهور نظام جمهوری اسلامی از کدام استانها بوده اند و اینکه بیش از چند دهه است که روسای جمهور از استانهای مرکزی بوده اند. الوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهور تاریخ ایران اهل شهر همدان بود که بعد نزدیک به ۱۵ ماه از سمتش عزل شد و با فرار از کشور در فرانسه ساکن است.
رئیس جمهور بعدی ایران یعنی شهید محمدعلی رجایی، از اهالی استان قزوین بود که وی نیز در ۸ شهریور ۱۳۶۰ و تنها چند ماه پس از ریاست جمهوری قربانی ترور خیانت بار منافقین شد و به همراه باهنر به جرگه شهدا پیوستند. تنها دورهای که یک نفر از اهالی استانهای مرزی و غیرمرکزی به ریاست جمهوری رسید، دوران ریاست جمهوری آیت الله خامنهای است. پس از دو دوره ریاست جمهوری ایشان، یعنی از سال ۱۳۶۸ تا به امروز دیگر هیچ شخصی از استانهای غیرمرکزی نتوانسته وارد پاستور شود
علی اکبر هاشمی رفسنجانی از رفسنجان کرمان بود. سید محمد خاتمی زاده یزد، محمود احمدی نژاد نیز از اهالی آرادان سمنان است. اما نکته جالبتر اینکه به مدت نزدیک از ۱۳ سال است که یکی از اهالی استان سمنان در پاستور حضور دارد. حسن روحانی متولد شهر سرخه استان سمنان است و با پایان ریاست جمهوری وی تا سال ۱۴۰۰ به اصطلاح حکومت سمنانیان به ۱۶ سال خواهد رسید.
به طور کلی با صرف نظر کردن از اوایل انقلاب و دهه ۶۰ شمسی، ۲۸ سال از دوران ریاست جمهوری ایران در دستان کسانی بوده که زاده استانهای مرکزی ایران بوده اند. هرچند ممکن است کلیه کنشها و فعالیتهای این شخصیتها در پایتخت صورت گرفته، ولی باید اذعان کرد از زمانیکه ریاست جمهوری از سال ۱۳۶۸ به بعد بر اساس تغییرات قانون اساسی، دارای قدرت اجرایی شده و پست نخست وزیر نیز حذف شد، تنها استانهای کرمان، سمنان و یزد بوده اند که خود را در پاستور تثبیت کرده اند.
حال به پایان حکومت ۱۶ ساله سمنان نیان در سال ۱۴۰۰ در صورت عدم اتفاق غیر مترقبه نزدیک میشویم و جدال برای ورود به پاستور در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، از هم اینک در اردوگاه اصلاح طلبان و اعتدالیون به شدت در حال پیگیری است. به نظر میرسد تثبیت و تمرکز گروههای اصلاح طلب و حامی دولت بر روی یک یا دو گزینه چند سال قبل از انتخابات تعمدی باشد؛ چرا که میتواند مانور گزینههای مستقل را کاهش دهد و ذهنیتها را نیز برای گزینههای مدنظر آماده سازد. در این صورت جای مانور و بازی بسیار محدود خواهد شد.
شاید اگر به زدو بندها و کشمکشهای میان شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان و احزاب و گروههای دیگر این جریان بیشتر نگریسته شود، خاستگاه اختلافات خود را بهتر نشان دهد. محمدرضا عارف هرازگاهی نقدها و کنایه هایی را نثار اعتدالیون و دولت اعتدالی میکند و آنهم تنها با یک هدف، اینکه در انتخابات آینده اصلاح طلبان بر داشتههای خود ائتلاف کنند. عارف که سال ۱۳۹۲ مجبور شد از انتخابات کناره گیری کند، همچنان نیز خود را در حد و قامت ریاست جمهوری میبیند و انفعال وی در مجلس نیز شاید به خاطر بار روانی چنین تمایلی باشد که نمایندگی را تقلیل جایگاهش ارزیابی کرده است. از سوی دیگر اصلاح طلبان طرفدار دولت، اسحاق جهانگیری را که از موسسان حزب کارگزاران است، به عنوان یکی از نامزدهای اصلی در انتخابات ۱۴۰۰ در نظر گرفته اند.
اگر برای کنش بعدی اصلاح طلبان در انتخابات بر روی این دو گزینه متوقف شویم باز هم مشاهده میشود که هر دو گزینهای که در اردوگاه اصلاح طلبان بر روی آنها چالش وجود دارد از استانهای مرکزی هستند. عارف زاده یزده و جهانگیری اهل کرمان است. این نکته را نیز باید اضافه کرد که در تلاش برای ورود به پاستور نامزدهای زاده مشهد بسیار تلاش کردند، اما هرگز موفق نشدند. محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی و ابراهیم رئیسی از اهالی مشهد در کارزار انتخاباتی وارد شدند، ولی از پس استانهای مرکزی بر نیامدند. هرچند درباره نامزد آینده اصولگرایان یا نیروهای جبهه انقلاب سخنی به میان نیامده، اما به نظر میرسد بازهم یکی از اهالی مشهد بتواند خود را وارد گود رقابتها با نامزد اصلی رقیب کند.
با این حال کارگزاران سازندگی که در حال حاضر دارای پایگاههای قدرت فراوانی در ریاست جمهوری، شورای شهر و مجلس هستند، هر گزینه احتمالی به غیر از یکی از یاران خود را که در شرایط کنونی اسحاق جهانگیری است، تخریب یا بایکوت میکنند. به نظر میرسد درگیری اصلی در میان اصلاح طلبان میان جهانگیری و عارف از کرمان و یزد باشند. کرمان یکی از پایگاههای اصلی حزب کارگزاران سازندگی است که دارای منافع بسیاری در قدرت و ثروت این استان هستند. از سوی دیگر یزد، از جایگاه سیاسی ویژهای به دلیل رئیس دولت اصلاحات برخوردار است و عارف نیز که خود زاده این شهر است، سعی میکند با توجه به این پتانسیل نظر زعمای اصلاح طلب را به دست آورد که حتی اگر خود وارد گود نشد بتواند از طریق شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، رئیس جمهور ساز شود.
ذکر این نکته نیز ضروری است که شاید در میان قومیتها و مذاهب مختلف حساسیت هایی نسبت به نامزدها و گزینههای انتخاباتی وجود داشته باشد، اما درصد این حساسیت برای استانها و شهرها در انتخابات ملی بسیار کاهش مییابد و شاید نادیده نیز گرفته شود. اما آنچه مشخص است تا سال ۱۴۰۰، ۳۲ سال ریاست جمهوری به یکی از اهالی استانهای مرکزی رسیده است؛ آیا این سنت نانوشته در آغاز دهه ۱۴۰۰ شکسته خواهد شد و ستاره بخت استانهای دیگر طلوع خواهد کرد! در حال حاضر که براساس رصدها چالش گزینه آفرینی در یکی از اردوگاهها به دو گزینه عارف- جهانگیری ختم شده که ممکن است در آینده این ترکیب تغییرات اساسی داشته باشد.