حملات تند سیاسی به نهادهای مختلف کشور، موج رادیکالیسم یکسال اخیر را بار دیگر تشدید کرده است، چرا محمود احمدینژاد و محمود صادقی فرجام تجربههای قبلی رفتارهای رادیکال را نمیبینند؟
به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، حملات تند سیاسی به نهادهای مختلف کشور، موج رادیکالیسم یکسال اخیر را بار دیگر تشدید کرده است؛ چرا محمود احمدینژاد و محمود صادقی فرجام تجربههای قبلی رفتارهای رادیکال را نمیبینند؟
پس از یک سلسله اقدامات عجیب و غریب از بستنشینی گرفته تا اظهارات شدیداللحن و اتهامآمیز علیه قوه قضائیه و تکرار مطالب برخی کانالهای جعل خبر، عصر روز گذشته محمود احمدینژاد کلیپی منتشر کرده و به رئیس قوه قضائیه اولتیماتوم داده است که اگر تا 48 ساعت آینده همه اسناد مربوط به اتهامات خودش (احمدینژاد) و تیمش را منتشر نکند، پس از این ۴۸ ساعت «اقدام دیگر»ی خواهد کرد. صبح دیروز هم محمود صادقی، نماینده مجلس در نطقی اتهامات مختلفی را مطرح کرده است؛ از تکرار مجدد موضوع حسابهای قوه قضائیه گرفته تا معرفی نمایندگان مجلس نه بهعنوان عصاره فضایل ملت، بلکه عصاره شورای نگهبان و...!
رادیکالیسم در ایران چگونه شدت گرفته؟
تعابیر تند دو چهره سیاسی اما فقط گوشهای از «رادیکالیسم سیاسی» در یکسال اخیر است... تا آنجا که در سخنرانی اخیر یک مسئول قوه قضائیه در دانشگاه شریف نیز حتی بدنهای از دانشجویان را هم با خود درگیر میکند و چهرهای نامطلوب از آزادی به نمایش میگذارد. نمونههایی مانند محمود صادقی که از ابتدای آغاز به کار مجلس دهم رفتارهای عجیب از خود بروز میدهد جزء نمونههای دستچندم این موضوع است؛ اما یکی از نقاط آغاز رادیکالیسم در برهه کنونی، نطق حجتالاسلام روحانی در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری اردیبهشت 96 است؛ آنجا که رقیبان خود و درواقع جمهوری اسلامی را به بیش از 30 سال اعدام و زندان متهم کرد؛ بهنوعی که برخی حامیان او مانند الیاس حضرتی هم آن را تاب نیاوردند و در کوران رقابتها نامه اعتراضی سنگینی به او نوشتند مبنیبر اینکه «این ره که تو میروی... .»
در همان دوران عباس عبدی از تحلیلگران جناح اصلاحطلب هم گفت رویهای را که آقای روحانی بهویژه در همدان و اردبیل در پیش گرفته بود، نمیپسندد و به او پیشنهاد کرده است که آن را کنار بگذارد. بعدها هم سعید حجاریان در تحلیلی هشدارآمیز نسبت به رفتارهای آقای روحانی در ایام پیش و چند صباحی بعد از انتخابات 96 تلویحا به او هشدار داد که انتهای این راه رادیکالیسم چیزی جز باخت نیست. او نوشت: «اساسا در وضعیت گذار به شرایط نرمال (یا زیست در شرایط نرمال) هرکه بخواهد اوضاع را آشوبناک کند، بازنده است. مطابق این تحلیل باید گفت که بازنده اول محمدباقر قالیباف بود؛ چراکه وی نخستین فردی بود که در مناظرهها ایجاد آشوب کرد و بازنده دوم حسن روحانی بود که وارد زمینبازی جناح راست شد بهخصوص در چند سخنرانیاش در سفرهای انتخاباتی ازجمله استان آذربایجانغربی. واقعیت این است که مردم بنا به تجربیاتشان نمیخواهند از شرایط نرمال خارج شوند چراکه تحمل شوک را ندارند و میدانند کمترین نوسان، زندگیشان را بههم میریزد. فلذا دولت دوازدهم باید به درس این انتخابات توجه کند و وارد فضای شعاری نشود و هر روز با یک قوه یا نهاد صاحب قدرت درگیر نشود.»
رادیکالیسم و اصلاحات؛ مشکل تاریخی
به نظر میرسد اصلاحطلبان و خاصه آقایان عبدی و حجاریان بیش از دیگران در فضای امروز سیاسی، از نتیجه رادیکالیسم باخبرند و پیچیدگیها و تجربیات سیاسی آنها را با «واقعیت» مهمی روبهرو کرده است. اصلاحطلبان از «رادیکالیسم» 78 و 88 و شعارهای عبور از حاکمیت و همهپرسی قانون اساسی به «پراگماتیسم» و توسل به حسن روحانی برای بازگشت مجدد به قدرت رسیدهاند و این عملگرایی آنها نیز امروز با بحرانی بهنام چگونگی اقدام سیاسی در سال 1400 و عملا یک بنبست سیاسی روبهرو شده است. در یک میزگرد مهم سیاسی در اوایل دهه 90 (سالهای 81 و 82) و در دوره دولت آقای خاتمی - که در کتابی با عنوان «اصلاحات در برابر اصلاحات» هم منتشر شده است- آقایان حجاریان، عبدی، تاجزاده و دیگران به ارائه راهکارهای خود برای ادامه مسیر اصلاحات میپردازند. پیشنهاد عباس عبدی برای استعفای فوری محمد خاتمی و خروج اصلاحطلبان از حاکمیت جزء رادیکالترین پیشنهادهای آن روز است که حتی فردی مانند مصطفی تاجزاده هم آن را نمیتواند هضم کند؛ اما او بعد از سالها بر اثر تماس با واقعیت سیاست، روحانی را هم به پرهیز از رادیکالیسم توصیه میکند و حجاریان گفتههای او را با هشدار شدیدتری تذکر میدهد.
فرجام رادیکالیسم برای روحانی پس از انتخابات
آقای روحانی بهرغم این هشدارها در دوره رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری، رادیکالیسم را با شدت و ضعف دنبال کرد و به تحلیل برخی از صاحبنظران امروز در وضعیتی شبیه به مخمصه از نظر رفتار سیاسی گیر کرده است. او در مقام نظر از رادیکالیسم «همهچیز حتی آب خوردن ما در گرو مذاکره با کدخداست» و «موشکها به مذاکره لطمه میزند» و به «هرکه با آمریکا (کدخدا) مذاکره کند دیوانه است» رسید و در مقام عمل هم با شرایط دشواری از نظر سیاسی روبهرو شده است؛ از یکسو برخی حامیانش از او انتظار رفتارهای رادیکال دارند و از سوی دیگر واقعیت سیاست و ضرورت رفتار او در یکسری چارچوبها او را در وضعیت دشواری از نظر سیاسی قرار داده است.
ورود احمدینژاد به کانال رادیکالیسم
روندی که احمدینژاد از سال 90 آغاز کرد و با ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری اخیر بهرغم تاکیدات مکرر سابق مبنیبر عدم قصد ثبتنام، نقطه عطفی در تجربه سیاسی خود بهجا گذاشت، او را نیز وارد فضایی کرده است که به نظر میرسد خود چارهای برای خروج از آن نمیبیند. احمدینژاد برای باقیماندن بر مسیر رادیکالیسم چارهای جز تشدید مداوم رفتارهای خود نمیبیند و مجبور است دز کار را افزایش دهد اما تجربه رادیکالیسم در ایران چه درباره اصلاحطلبان باشد و چه درباره دیگران، نشان داده است که نتیجهای غیر از بنبست و مخمصه نمیتواند داشته باشد.
دستورکار: حمله به برادران لاریجانی
البته رئیس دولتهای نهم و دهم مشروح مشکلاتش با قوه قضائیه و برادران لاریجانی را پیش از این در کلیپ نیمساعته و در قالب گفتوگو با یکی از اعضای تیم خود به صورت فایل ویدئویی منتشر کرده است. او مایل است اقدامات خود را ذیل تلاش فردی و جمعی و البته توام با هزینههای داوطلبانه بهمنظور دفاع از «عدالت» بازنمایی کند و به همین دلیل است که در همان کلیپ مورد اشاره، مساله خود با قوه قضائیه را نه از موضوع خود و تیمش بلکه با 17 میلیون پرونده قضایی در سال آغاز میکند.
مساله احمدینژاد؛ عدالت یا...؟
مساله همینجاست که آیا دغدغه احمدینژاد از رفتارهای امروز را باید واقعا ذیل «عدالتطلبی» دید یا آنچنان که گفته شد «رادیکالیسم» تعریف دقیقتری از آن است. برای قضاوت دراینباره بررسی دو رکن اصلی فریادهای این روزهای احمدینژاد، که در اظهاراتش در بستنشینی گرفته تا ویدئوکلیپهای منتشره متجلی است، میتواند کمککننده باشد.
احمدینژاد با فریاد اعلام میکند «آی مردم ما مخالف برادران لاریجانی هستیم!» او در خلال گفتوگوی فوقالذکر مواردی را مثال میزند که نشان میدهد از این پنج برادر لاریجانی (محمدجواد، صادق، علی، باقر و فاضل) بیشترین تخاصم را با صادق و علی دارد که روسای دو قوه هستند؛ اما یک مرور تاریخی نشان میدهد مهمترین عامل قرار گرفتن علی لاریجانی در جایگاه ریاست مجلس، فردی جز خود آقای احمدینژاد نیست.
در جریان انتخاب رئیس مجلس در خرداد 1387 و در حالی که بخش مهمی از اصولگرایان به ابقای غلامعلی حدادعادل در ریاست مجلس اقبال داشتند، احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهور وقت، برخی از نیروهای خود ازجمله صادق محصولی وزیر کشور وقت را مامور کرد با رایزنیهای گسترده در مجلس، علی لاریجانی را بهجای حدادعادل بر کرسی ریاست بنشانند. این گفته بهمعنای قضاوت منفی یا مثبت درباره علی لاریجانی نیست، بلکه به این معناست که احمدینژاد فینفسه با لاریجانیها مشکلی نداشته و قدرت گرفتن آنها را مغایر با منافع مردم نمیدانسته، البته تا جایی که تصور میکرده حضور لاریجانی در ریاست یک قوه برای او بیشتر از فردی مانند غلامعلی حدادعادل محل انتفاع خواهد بود.
روابط احمدینژاد با علی لاریجانی آرامآرام رو به تیرگی نهاد؛ بهویژه بعد از سخنان رئیس مجلس در مهرماه سال 91 که 80 درصد مشکلات اقتصادی وقت کشور را محصول سوءمدیریت دولت و نه تحریمهای خارجی توصیف کرده بود، به تخاصم تبدیل شد. موضوعی که احمدینژاد در گوشهای از همین کلیپ اخیر نیز به آن اشاره میکند؛ البته بدون نام بردن از علی لاریجانی.
موضوع دوم که احمدینژاد این روزها آن را محور مخالفتهای خود با قوه قضائیه اعلام میکند، بحث زندانها و نحوه اداره آنهاست. او از سال 84 ریاستجمهوری را در اختیار داشته اما تا سال هفتم حضور در پاستور، کلمهای از ایشان درباره ضرورت رسیدگی به وضعیت زندانها وجود ندارد؛ اولین باری که مساله زندانها بهواقع برای ایشان به مساله تبدیل میشود مربوط به مهر 1391 است! اما به نظر میرسد این موضوع هم علتی جدا از مساله وضعیت زندانها دارد؛ این ایام همزمان با روزهایی است که علیاکبر جوانفکر بهعنوان یکی از افراد نزدیک به حلقه احمدینژاد به زندان محکوم شده و در حال طی کردن ایام اولیه محکومیت خود در اوین است! در این برهه احمدینژاد طی نامههایی به رئیس قوه قضائیه و پیغام و پسغام از طریق وزیر دادگستری تاکید میکند که نگران وضعیت زندانهاست و باید بهعنوان رئیسجمهور سری به این زندان بهخصوص (اوین) بزند. بعدها بهویژه در همین کلیپ اخیر، احمدینژاد استدلال میکند که به این نتیجه رسیده بود اساسا زندانها باید در اختیار رئیسجمهور باشد، نه قوه قضائیه!