به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، «حسین شمسیان» در کانال تلگرامی خود نوشت:
توی حراجی های شلوغ شب عید ، دست فروشی را دیدم که آشنا می زد . با کمی گپ فهمیدم حدسم درست بوده و معلم قدیمی خودم است! پیر مرد بازنشسته کوشید کمترین آشنایی ندهد و حتی انکار کند که در تهران معلم تا لابد کمتر خجالت بکشد. اما راستش را بخواهید، هردو همدیگر را شناختیم...
درسال96 هزاران کارخانه و کارگاه تعطیل شد و دهها هزار کارگر، ماه ها حقوق نگرفتند و شب عید شرمنده زن و بچه اشان شدند.
رهبر عزیز انقلاب سال97 را سال حمایت از کالای ایرانی نامیدند. اگر نگویم بهترین کالای ساخته شده در هر کشور،«انسان» های آن کشور است، قطعا باید بگوییم تولید و حمایت از کالاهای وطنی، بستگی تام و تمامی به انسان های موثر جامعه و چهره سازی از آنها دارد.
در طول تعطیلات فروردین 97 ، دهها هنر پیشه، آواز خوان، ورزشکار و افرادی از صنوف مشابه مهمان تلویزیون و در اصل مغز و روح ما و مهمتر از ما، دهه هفتادی ها و هشتادی ها بودند.
دل و قلوه دادن ، نان به هم قرض دادن ، بازار یابی و ارائه سبک زندگی خاص ، فایده ی این دست برنامه های جذاب(!) صدا و سیما است در مسیر معرفی این کالای اصلی ایرانی!
اما نه از آن معلم بازنشسته ونه از هیچ معلم شاغل و استاد و فرهیخته و کار آفرین و آدم بدرد بخور دیگری خبری نیست که نیست! آنها زینت هیچ مجلسی نیستند چون به اندازه عزیز دردانه های سیما بدرد جذب مخاطب نمی خورند!لابد چون آنها 18بار عاشق نشده اند و خاطرات «زندگی های متعددشان» به اندازه «یک زندگی سالم و شرافتمندانه» آقا معلم ارزش ندارد!
خروجی معرفی این آدم ها هم کاملا معلوم است. مادامیکه این جماعت(فارغ از وصف انسانی آنها) بعنوان بهترین کالای ایرانی معرفی می شوند و تبِ شهرتِ یک شبه و زندگی «لاکچری» آنها به خانه های ما پمپاژ می شود، چشم انداز روشنی پیش روی کالای ایرانی نیست.