به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، «حسین شریعتمداری» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
در خبرها آمده است که بیش از صد نفر از مدعیان اصلاحات و عضو حزب کارگزاران و ضدانقلابیون تابلودار فراری و دشمنان قسمخورده امام(ره) و پادوهای شناختهشده مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس با صدور بیانیهای خواستار مذاکره مستقیم و بدون قید و شرط جمهوری اسلامی ایران با ترامپ شدهاند!
افرادی نظیر؛ غلامحسین کرباسچی، احمد منتظری، عیسی سحرخیز، عبدالعلی بازرگان، جمیله کدیور، علی کشتگر و... از جمله امضاءکنندگان این بیانیه هستند. غیر از غلامحسین کرباسچی که دبیرکل حزب کارگزاران است و از این منظر میتوان او را یک فعال سیاسی تلقی کرد، سایر امضاءکنندگان این بیانیه افراد دستچندم و بیاهمیتی هستند که هرجا نسخه ذلتآوری علیه ایران اسلامی و مردم این مرز و بوم پیچیده میشود، در نقش سیاهیلشکر به صحنه واردشان میکنند تا امضای آنان ورقه را سیاه کرده و به اصطلاح پرطرفدار نشان دهد! در اینگونه حرکتها، همخوانی سیاسی و اعتقادی امضاءکنندگان اهمیتی ندارد و یا در درجه چندم اهمیت است. احمد منتظری دشمن امام و کرباسچی کارگزارانی و دارنده پرونده فساد اقتصادی و سحرخیز حامی حزب صهیونیستی بهائیت و علی کشتگر مارکسیست و... چه نسبتی با هم دارند که در این بیانیه دور هم جمع شدهاند؟! تقریبا هیچ! اما، چرا؟!
محتوای بیانیه و شرایط زمانی صدور آن در کنار هویت امضاءکنندگان به وضوح حکایت از آن دارد که دیکتهکنندگان بیانیه از بیاهمیت بودن آن در تصمیمسازی نظام باخبر بودهاند و به خوبی میدانستهاند «جایی که عقاب پر بریزد / از پشه لاغری چه خیزد»؟! و در حالی که نظام اسلامی با اقتدار مثالزدنی خود در برابر آمریکا و متحدانش ایستاده است بدیهی است که به نسخه سازش ذلتبار مشتی پادوی مفلوک و فراری و یا ورشکسته سیاسی داخلی کمترین اهمیتی نمیدهد و حرکت آنان را داستان پشهای میداند که روی درخت تنومند خرما نشسته بود و هنگام برخاستن به درخت گفته بود؛ خود را محکم نگاهدار که میخواهم برخیزم! پس انگیزه کسانی که این بیانیه را به امضاءکنندگان آن دیکته کردهاند چه بوده است؟! پاسخ این سؤال دشوار نیست و نمونههای مشابه دیگری از آن نیز میتوان در تاریخ چهلساله انقلاب آدرس داد.
یک روز قبل از حمله ناکام آمریکا به طبس که قرار بود بالگردهای آمریکایی بعد از فراری دادن جاسوسان، در پایگاه منظریه قم فرود بیایند، چه کسانی و با چه انگیزهای توپهای ضدهوایی مستقر در اطراف این پایگاه را جمعآوری کرده بودند؟!... آن شب قرار بود تفنگداران آمریکایی در ورزشگاه امجدیه -شهید شیرودی کنونی- از بالگردها پیاده شوند و افراد نفوذی، چراغهای این ورزشگاه را که مطابق معمول، شبها خاموش بود، آن شب روشن نگاه داشته بودند! قبل از حمله سازماندهی شده صدام به ایران، یک جریان وابسته داخلی، زمزمه انحلال ارتش را آغاز کرده بود! و دهها نمونه دیگر از این دست که فهرست آن نیز به درازا میکشد.
حالا به صدر این وجیزه باز میگردیم. وقتی ترامپ بعد از کسب اطمینان از اروپا برای ادامه برجام، از آن خارج شد، برخی از مشاوران او این سؤال را پیش کشیدند که چرا با خروج از برجام فرصت ادامه مذاکره با ایران و کسب امتیازات بیشتر را از دست داده است و ترامپ با اطمینان گفت: «من واقعاً معتقدم که آنها (ایرانیها) در یک مقطع زمانی دیگر باز میگردند و میگویند که میخواهند برای یک توافق دیگر مذاکره کنند»! اما انتظار ترامپ برای بازگشت ایران به میز مذاکره با آمریکا که عمیقا و با اطمینان به آن دل بسته بود و انتظار میکشید نه فقط برآورده نشد بلکه با مواضع سرسختانه و قاطع جمهوری اسلامی ایران نیز روبهرو شد تا آنجا که آقای روحانی مذاکره با آمریکا را دیوانگی نامید.
ترامپ با خروج از برجام این سند طلایی را که جای جای آن به نفع آمریکا بود، از دست داده بود و بازگشت ایران به میز مذاکره تنها امیدش بود تا آنجا که در سفر اخیر خود به سنگاپور هم بار دیگر در پاسخ به سؤال خبرنگار فاکسنیوز، خواستهای که انتظارش را میکشید تکرار کرد و گفت: هنوز هم اطمینان دارد که ایران برای مذاکره باز میگردد! اما، این خواسته استراتژیک ترامپ که در آرزوی آن از برجام خارج شده بود بر زمین مانده است. اکنون به وضوح میبینید بیانیه یاد شده که پیشنهاد بازگشت ایران به مذاکره با آمریکا اصلیترین و تنها موضوع آن است با هدف تامین این نیاز بر زمین مانده ترامپ به امضاءکنندگان این بیانیه خیانتآمیز دیکته شده است. آیا هیچ علت دیگری برای آن قابل تصور است؟!