اصل این خبر جدید نیست. پیشتر نیز اخباری مبنی بر تلاش آقای خاتمی برای دیدار با رهبرانقلاب منتشر شده بود. برخی نیز علاقه داشتند واسط این دیدار باشند. اما کنار هم قرار گرفتن این دو خبر از منابع مشابه و همزمان، بدون دستور و برنامه نیست.
طی چند روز گذشته چندخبر از جبهه اصلاحات با منابع مشابه، در میان رسانهها دست به دست شده و توجه افکار عمومی را جلب کرده است. خبر اول رفع حصر بود که البته تکذیب شد و دومی مصاحبه آقای الیاس حضرتی دبیرکل اعتماد ملی است که مدعی تلاش آقای جهانگیری برای ملاقات خاتمی با رهبرانقلاب شده است. اصل این خبر جدید نیست. پیشتر نیز اخباری مبنی بر تلاش آقای خاتمی برای دیدار با رهبرانقلاب منتشر شده بود. برخی نیز علاقه داشتند واسط این دیدار باشند. اما کنار هم قرار گرفتن این دو خبر از منابع مشابه و همزمان، بدون دستور و برنامه نیست. سوال این است که جریان اصلاحات با طرح اخباری شبیه رفع حصر یا دیدار خاتمی با رهبری انقلاب چه هدفی را دنبال کند؟ مساله اینجاست که شرایط امروز جریان اصلاحات نسبت به گذشتهای کوتاه و حتا یک سال پیش بسیار تغییر کرده است و اصلاحات بیش از هر چیز نیاز به "مشروعیت تزریقی" دارد.
چرا؟ به ۳ دلیل کلیدی.
یکم. بحران پایگاه اجتماعی پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات دچار "چندپارگی و تشویش ساختاری" شده است. همه "داشته و سرمایه اصلاحات" به این "پایگاه اجتماعی ناهمگون سیاسی" بود. نگارنده یک جلسه با خاتمی دیدار داشت. در این جلسه از آقای خاتمی سوال کردم "شما که با رفتار موسوی و کروبی مخالف بودید چرا اعلام نکردید؟ و پاسخ خاتمی را هیچ وقت فراموش نمیکنم: "پایگاه اجتماعی اصلاحات از رقاصهها و بهائیها تا آدمهای متدین موسع است. نباید این پایگاه اجتماعی را از بین برد. " او معتقد بود نظام باید قدردان من باشد که میتوانم این پایگاه را نمایندگی کنم. اما امروز ماجرا تغییر کرده است. مهمترین خاصیت شبکههای اجتماعی "خالص سازی" است. پردهها افتاده است و بدنه اصلاحات و پایگاه اجتماعی این جریان در حال تفکیک و پاک سازی است. این روزها، کار نکرده خاتمی و یارانش را ضدانقلاب تمام کرده است و حساب خود را از اصلاح طلبان هم جدا کردند. شعار " اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا" نشانه است. توئیتر و تلگرام و ... فرصتی شد برای پاک سازی بدنه اصلاحات. امروز اصلاح طلبان مجبورند مواضع شان را صریح کنند. یا این سوی انقلاب یا آن سو. همین صراحت که در مواردی شبیه حوادث دی ماه شاهد آن بودیم باعث شده است پایگاه اجتماعی آن چندپاره شود و آن قدرت سابق را از دست بدهند.
دوم بحران مشروعیت. پروژه "تکرار میکنم" به سرانجام خوشی نرسید؛ وضعیت امروز دولت عیان است و توضیح به نیاز ندارد. در تمام عرصهها متوقف شده است. مهمترین دستاوردش که برجام بود نیز در بدترین شکل ممکن زمین خورده است. آنسوتر مجلس؛ در تراز و ارزیابی هر مدیر باتجربه و کارشناس منصفی، ضعیفترین کارنامه در طول تاریخ انقلاب را دریافت میکند. شورای شهر و شهردار تهران نیز به عنوان نماد دموکراسی پایتخت، گرفتار شکست پیاپی در تصمیم گیری و اثربخشی شدند و هر روز در نارضایتی مردم تهران بیشتر لطمه میبینند. انسانهای متدین و منصف و اخلاق مداری در درون جریان اصلاحات هستند که حتمن در چنین شرایطی وجدان شان را نمیتوانند راضی کنند که چطور با "تکرار میکنم"های ناموجه، کشور و مردم را در آستانه "چالش سخت سیاسی" و "رخوت و رکود بی امان اقتصادی" قرار دادند. با این حال اصلاحات در معرض یک "بحران مشروعیت تاریخی" است.
سوم بحران ژنرالها سومین بحران جبهه اصلاحات مربوط به ژنرالهای این جریان است. ژنرالهای این جریان چند دسته شدند. گروهی ضدانقلاب و فراری. گروهی نیز افسردگی پیدا کردند و همزمان با کهولت سن از دور سیاست ورزی خارج شدند. دستهای از چهرههای سفید و جوان هم به دلیل اینکه تنها شاخص گزینش آنها عبور از فیلتر شورای نگهبان بود، دارای کمترین کارآمدی و اثربخشی بودند و از این جهت هیچ وقت محل مشورت و نقش آفرینی قرار نگرفتند. و، اما دسته آخر که مدیران با سابقه این جریانند بیشترین سهم را در شکست این روزهای اصلاحات پیدا کردند. این دسته، مدیرانی هستند که در دولت فعلی با رانت سیاسی و اقتصادی قدرت پیدا کردند و مسیر "کارگزارنیزه شدن اصلاحات" را فراهم ساختند. ژنرالهای امروز اصلاحات، صاحبان قدرتی هستند که برای حفظ منصب و مکنت، حامی سخت وضع موجودند و دارای بیشترین مقاومت نسبت به تغییر شرایط هستند. این بخش از ژنرالهای اصلاحات همانها هستند که در نامه صد جوانان اصلاحات به خاتمی، مهمترین عامل شکست اصلاحات معرفی شدند. با این مقدمه نزدیکی خاتمی به حاکمیت، "آخرین تصمیم" و "واپسین مسیر" است. چارهای ندارند جز نزدیکی به نظام و کسب مشروعیت تزریقی. در غیر اینصورت با حذف پایگاه اجتماعی شان که تنها سرمایه قدرت ساز این جریان بوده و بروز ناکارآمدیهای پیاپی سیاسی که موجب بی آبرویی اجتماعی شده است و کارگزارنیزه شدن ژنرالها که به ضعف در تصمیم گیری و نوخواهی منتهی شده است، بزودی شاهد ازهم پاچیدگی سیاسی اصلاحات خواهیم بود.