برخي براي تأمين هزينه هاي خود به فروش اعضاي بدن روي آورده اند." اين ها گفته هاي کارشناس بي بي سي فارسي ياصداي آمريکا نيست، بلکه نطق پيش از دستور يک نماينده مجلس شوراي اسلامي است.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، روزنامه رسالت امروز سر مقاله خود به قلم مدیر مسئول اختصاص داده که این یادداشت را با هم میخوانیم:
مردم از شدت فقر و بيچارگي نمي دانند چه کنند. مردم ايران را بدبخت کرده ايد، احترام و اعتماد به نفس آن ها را گرفته ايد... برخي براي تأمين هزينه هاي خود به فروش اعضاي بدن روي آورده اند." اين ها گفته هاي کارشناس بي بي سي فارسي ياصداي آمريکا نيست، بلکه نطق پيش از دستور يک نماينده مجلس شوراي اسلامي است. در اين باره اما گفتني هايي هست:
1- نماينده مردم يا هر مسئول دولتي ديگر بايد صداي مردم باشد، اما حق ندارد مردم را تحقير کند، به کسي توهين کند و يا شأن کشور را رعايت نکند. صحبت از فقر، بيچارگي، بدبختي و نقصان احترام و اعتماد به نفس ايرانيان به راستي کدام مشکل را حل مي کند؟ آيا مشکلات اقتصادي بر همگان واضح و مبرهن نيست؟ آيا مشي مقام معظم رهبري و سيره امام راحل چنين است؟ درحدود بيش از هزار سخنراني که از امام راحل برجاي مانده حتي يک مورد پيدا نمي کنيد که با وجود انتقادات بعضا شديد اللحن ايشان به دولت، از بدبختي و نبود احترام و اعتماد به نفس و... سخن به ميان آمده باشد. 2- قاعده اي هست که براي آن که صدايتان شنيده شود، انتقادتان را با کلمات تند و آتشين بيان کنيد. هرکس که صاحب جايگاه و رسانه و تربيون است وظيفه دارد مسائل و مشکلات مردم را بيان کند اما در عين حال حق ندارد آرامش مردم را بر هم زند. مقام معظم رهبري در سال پاياني دولت دهم که رئيس جمهور وقت به بهانه سوگندش بر عمل به قانون اساسي، مرتبا در عرصه سياسي کشور تنش آفريني مي کرد، در يک سخنراني عمومي فرمودند: "آري اجراي قانون اساسي حق مردم است اما آرامش هم حق مردم است. ما اجازه نداريم به بهانه دفاع از حقوق مردم، آرامش مردم را که قطعا يکي از حقوق مسلم آن هاست برهم زنيم." 3- احتمالا پس از اين بيشتر شاهد چنين نطق هايي خواهيم بود. چه آن که در سياه نمايي ها عموما هدف، نقد يک مسئله نيست بلکه اساس بر "ديده شدن" است. گويا برخي از مسئولين هم شديدا به اين گزاره معتقد شده اند که "مشکلات مردم را فرياد کنيد تا ديده شويد." به ويژه آن که در سال آينده انتخابات مجلس شوراي اسلامي هم در پيش است. 4- مشکلات را بايد گفت، اما صرف گفتن چيزي را حل نمي کند. حداقل از مسئولان کشور، انتظار است که اگر مشکلي را بيان مي کنند، راه حل ها را نيز بگويند. ضمن آن که اين طور سخن گفتن مانند آن است که بر بالين يک بيمار حاضر باشيم و دائما از بيماري و عوارض و درد، سخن بگوييم؛ به جاي آن که بيمار را آرام کنيم و در عين مطرح ساختن بيماري، او را مطمئن کنيم که براي درمانش تمام تلاش خود را به کار خواهيم بست. 5- بند پاياني اما حاوي يک عبرت است. حجم حملات و تخريب ها توسط مسئولين فعلي دولت عليه دولت قبلي احتمالا يادتان است. همان وقت بسياري از افراد باتجربه اين موضوع را ياد آور مي شدند که هر چه شديدتر به مسئولين قبل از خود حمله کنيد و آن ها را علت ناکامي بدانيد، آوار ناشي از ناکارآمدي خودتان شديدتر بر سرتان خواهد ريخت. امروز فضا به گونه اي شده که حتي حاميان دولت در انتقاد از عملکرد وزرا از هم سبقت مي گيرند و اين در حالي است که هنوز 3 سال از عمر دولت باقي مانده است. باشد که روزي را ببينيم که "تخريب پيشينيان" از فرهنگ مديريتي کشور رخت بربندد.