کد خبر:۷۱۵۷۸

مقايسه حجاب در ايران و تحميل بي حجابي در کشورهاي غربي

ما اگر به جوامع پيشرفته مادي انتقاد مي­کنيم که چرا بانوان مسلمان را مجبور به کشف حجاب مي­کنند؛ از اين باب است که به ظاهر آنها پذيرفته­اند که انسان در پوشش خود محدوديتي ندارد.

پرسش:

در بعضي از کشورها، که گاهي کشورهاي متمدّن و پيشرفته هم هستند، در برابر اقلّيت مسلمان ظلم هايي مي کنند؛ مثلاً به دانش آموزان دختر با حجاب، يا بانوان محجّبه، اجازه درس خواندن و کارکردن نمي دهند و تبعيض قائل مي شوند. در حالي که ما به اين رفتار اعتراض مي کنيم که چرا در اين کشور ها اکثريّت نامسلمان، اعتقادات و روش هاي خود را بر اقلّيت مسلمان تحميل مي کنند، چرا در کشور خودمان خيلي اوقات اکثريّت مسلمان، احکام اسلام (مثل حجاب، گوش ندادن به موسيقي، و بعضي حلال و حرام هاي اسلامي را) را به اقليّت نامسلمان و يا مسلمانان غير متعهّد تحميل مي کنند؟

پاسخ:

نکاتي که در ذيل مي­آيد ما را در رسيدن به جواب ياري مي­کند:

1.ما اگر به جوامع پيشرفته مادي انتقاد مي­کنيم که چرا بانوان مسلمان را مجبور به کشف حجاب مي­کنند؛ از اين باب است که به ظاهر آنها پذيرفته­اند که انسان در پوشش خود محدوديتي ندارد و ايجاد محدوديت براي فرد را از اين جهت نپذيرفته­اند و اينگونه امور را احترام به فرد تلقي مي­کنند و ديگران را هم به اين امر مي­خوانند، سؤال و اشکال ما اينست که آيا وضع قوانيني به منظور محدود کردن اختيار نوع پوشش دختران مسلمان منافاتي با ساير قوانين اين کشورها ندارد و آيا چنين عملي در درون خود تناقض را به همراه ندارد و پارادوکسيکال نمي­باشد؟

در حالي که اين مسئله در جامعه اسلامي چنين نيست؛ زيرا جامعه اسلامي ادعاي آزادي انسان در هر شرايطي را ندارد؛ احکام اسلام تابع مصالح و مفاسد است و جامعه اسلامي احکام الهي اسلام را به عنوان قانون پذيرفته است و اسلام رعايت حريم­هاي الهي را در سطح جامعه به عنوان رعايت قانون جامعه لازم ميداند.

از ديدگاه ما حجاب مصونيت است نه محدوديت، در فضايي که حجاب رعايت مي گردد، امکان بيشتري براي تعالي و رشد انسان فراهم مي شود و ما حتي بي حجابي را براي جوامع پيشرفتههمچون سم مهلکي تلقي مي کنيم و معتقديم که هر مقدار برهنگي بيشتر باشد، انسان از رسيدن به مقصدي که براي آن خلق شده است دورتر مي شود . همينطور است ارتکاب ساير محرمات مثل نوشيدن شراب و....

2. ممکن است گفته شود، از نظر علم پزشکي ثابت شده است که نوشيدن مشروب به اندازه کافي، نه تنها ضرري ندارد بلکه عمر انسان را هم زيادتر مي کند. اما بايد توجه کنيد که:

 اولا در علم پزشکي ثابت نشده است که خوردن مشروب به اندازه کافي، مفيد است و باعث ازدياد عمر مي گردد. آيا علم پزشکي مي تواند اين تضمين را  بدهد که در آينده به برکت پيشرفت علم پزشکي، نخواهد گفت که مشروب مضر بوده و مثلا به بافت هايي از بدن آسيب وارد مي کند.

ثانيا علم پزشکي توان ندارد که پيرامون تأثيرات روحي مشروب بر انسان بحث کند، ممکن است علم پزشکي اثبات نمايد که از نظر فيزيکي مشروب در رشد بدن موثر است اما علومي همچون روانشناسي و روان پزشکي و ... اثبات نمايند که مشروب خوري تاثيرات مخرب روحي را در بر دارد (از اثرات مخرب شراب اينست که باعث مستي مي گردد و در اين حالت زوال عقل، اين امکان وجود دارد که انسان به هر کار و جنايتي دست بزند[i] ، در مقايسه بين ايندو ، عاقل از منفعت بدني بخاطر زيانهاي روحي دوري مي جويد.

ثالثا: اسلام حکم به تحريم شراب کرده است به خاطر مفاسدي که در آن موجود بوده است، بعضي از اين مفاسد تاکنون کشف شده و بعضي تاکنون کشف نشده است. ما دستورات اسلام را وحياني مي دانيم و يقين داريم که خداوند حکيم و دانا با علم به پليدي شراب آن را بر مردم حرام کرده است. نتيجه اينکه با صرف يک دستاورد علمي (مثل فائده داشتن بدني شراب) نمي توان از اين دستور الهي دست برداشت و گفت که بر آن، هيچ پليدي ولو پليدي رواني و روحي مترتب نيست.

 3. ممکن است گفته شود اين ديدگاه اسلام است که فلان موضوع حرام است و مفاسدي را در پي دارد اما چرا اقليت­هاي مذهبي نتوانند در جامعه طبق عقائد خود عمل کنند ؟ در پاسخ بايد بگوييم که: آنجا که حريم خصوصي اشخاص است و به سطح جامعه کشيده نشده، اسلام راي به دخالت حکومت در آن حريم را نمي­دهد؛ ولي آزادي­هاي فردي در سطح جامعه را بخاطر منافع اجتماعي محدود مي­کند و اصل اين مسئله يعني محدوديت آزادي فرد در تضاد با منافع جامعه امري پذيرفته شده در جوامع انساني است هم ­چنانکه هر حکومت پذيرفته شده توسط مردم در دنيا آزادي فردي را با توجه به ديدگاه حاکم بر جامعه، در آنجا که به نظرشان در تضاد با منافع جامعه است، محدود مي­کنند و اختلافي که ديده مي­شود مربوط به موارد اين منافع است که ما معتقديم بهتر از هر قانون انساني، قوانين الهي مي­توانند تعيين کننده منافع حقيقي انسان و جامعه انساني باشند. از نظر اسلام نيز ارتکاب گناه در ملاء عام و تظاهر به شکستن قانون، خود گناه ديگري محسوب مي­گردد که اثرات نامطلوبي بر سلامت فضاي جامعه اسلامي خواهد گذاشت، و به همين دليل بمنظور صيانت جامعه از فساد، اسلام بر هر مسلمان واجب نموده که امر به معروف و نهي از منکر کند. مي­توان لزوم امر به معروف و نهي از منکر را که در واقع حساس بودن افراد به سرنوشت خويش و دخالت آنها در تعيين سرنوشت خويش مي­باشد، چنين تصوير نمود که در قايقي نشسته­ايد و عده­اي هم در کنار شما هستند؛ ناگهان در وسط دريا، کسي مي­خواهد در قايق کاري را انجام دهد که صدمه آن به ديگران خواهد رسيد و منجر به در معرض خطر قرار گرفتن ديگران مي­شود، در اين حالت آيا شما خواهيد گفت که او آزادي دارد که هر کاري را بکند و مزاحم او نبايد شد. يقينا شما به منظور جلوگيري از غرق شدن قايق و آسيب نرسيدن به سرنشينان آن، در جاي خود نمي نشينيد، مگر اينکه کاري از دست شما بر نيايد. آيا انتظار داريد که ديگران به کمک شما بيايند يا به کمک شخص خرابکار؟ البته ممکن است شما در تلقي خود، جامعه را همانند کشتي در دريا ندانيد که در اين بستر انسانها بايد به ساحل نجات راه يابند، اما اين مباني خاص خودش را دارد که بايد در فرصت ديگري بدان پرداخت.

[i] چيست حاصل سوي شراب شدن

 اولش شر و آخرش آب شدن

تو بدو دين و بخردي داده

او به تو ديوي و ددي داده

منبع: پايگاه حوزه

/انتهاي پيام/

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار