کد خبر:۷۱۷۸۰
روش مقابله با حسادت

چگونه حسود نباشيم؟

حسود بايد بينديشد، اگر مواد مخدر سلامت روح و جسم را بر هم مي‏زند و مرگ زودرس و رقت‏بار را به استقبال او مي‏فرستد، او نيز علاوه بر بيماري‏هاي جسمي و رواني، آخرت خود را هم از دست مي‏دهد.

درمان بيماري اخلاقي حسد مانند درمان صفات رذيله ديگر است که بر دو اساس استوار مي‏باشد. 1- طرق علمي. 2- طرق عملي.

در قسمت (علمي‏) شخص حسود بايد روي دو چيز مطالعه و دقت کند يکي پيامدها و آثار ويرانگر حسد از نظر روح و جسم و ديگر ريشه‏ها و انگيزه‏هاي پيدايش حسد.

همان گونه که شخص معتاد به يک اعتياد خطرناک، مانند اعتياد به هروئين، بايد سرانجام کار معتادان را بررسي کند و ببيند آنها چگونه سلامت و تندرستي خود را از دست داده و زن و فرزند و حيثيت اجتماعي آنها بر باد مي‏رود و با دردناک‏ترين وضعي در جواني جان مي‏سپارند و نه تنها کسي از مرگ آنها ناراحت نمي‏شود، بلکه مرگ او را سعادتي براي خانواده و فاميل و دوستانش مي‏شمرند! همين‏طور (حسود) بايد بينديشد که اين بيماري اخلاقي به زودي جسم او را بيمار مي‏کند، مانند خوره روح او را مي‏پوساند و مي‏خورد و از بين مي‏برد، خواب و آرامش را از او سلب مي‏کند و هاله‏اي از غم و اندوه هميشه اطراف قلب او را گرفته است و از آن بدتر اين که مطرود درگاه خدا مي‏شود و به سرنوشتي هم چون ابليس و قابيل گرفتار مي‏آيد و تازه با همه اينها نيز نمي‏تواند به مقصود خود يعني زوال نعمت محسود برسد!

بي شک مرور بر اين آثار و پيامدها و بررسي مکرر احاديث نابي که در اين زمينه آمده، که در کتب حديثي و اخلاقي به آن اشاره شده، تاثير بسيار مثبتي در درمان اين بيماري اخلاقي دارد.

حسود بايد بينديشد، اگر مواد مخدر سلامت روح و جسم را بر هم مي‏زند و مرگ زودرس و رقت‏بار را به استقبال او مي‏فرستد، او نيز علاوه بر بيماري‏هاي جسمي و رواني، آخرت خود را هم از دست مي‏دهد، چرا که عملا به حکمت‏ خدا اعتراض مي‏کند و در پرتگاه شرک و کفر سقوط مي‏نمايد، اينها از يک سو، از سوي ديگر در باره انگيزه‏هاي حسد بايد بينديشد و ريشه‏هاي آن را يکي پس از ديگري قطع نمايد، اگر دوستان ناباب و وسوسه‏هاي آنها او را به اين وادي کشانده است،‏ با آنها قطع رابطه کند و هر گاه تنگ ‏نظري و بخل سرچشمه اين رذيله اخلاقي شده، به مداواي آنها برخيزد، اگر ضعف ايمان و عدم آشنايي به توحيد افعالي خداوند او را در اين گرداب پرتاب کرده است،‏ به تقويت مباني ايمان و توحيد بپردازد، و هر گاه ناآگاهي از استعدادهاي خويش و ظرفيت‏هايي که براي ترقي و پيشرفت در وجود اوست، او را گرفتار عقده حقارت، و به دنبال آن حسد نموده است، ‏به درمان آن رو آورد، و در سايه توکل به خدا و اعتماد به نفس، عقده حقارت را بگشايد، و رذيله حسد را از خود دور سازد.

چه بهتر اين که (حسود) عصاره و خلاصه‏اي از اين امور را در صفحه يا صفحاتي بنويسد و هر چند روز يک بار بر آن را مرور کند، و حتي با صداي بلند آن را براي خودش در تنهايي جمله به جمله بخواند و پيرامون آن بينديشد و مخصوصا روي رواياتي که در اين زمينه از معصومين(ع) رسيده تکيه کند، بي شک هر حسودي اين برنامه را به طور جدي دنبال کند در مدت کوتاهي نتيجه خواهد گرفت، روح و جسم خود را تدريجا از شرّ حسد رهايي مي‏بخشد، و افق‏هاي روشني از سلامت و سعادت در برابر او نمايان مي‏گردد.

مخصوصا «حسود» بايد روي اين نکته کاملا فکر کند که اگر وقت و نيرويي را که او براي زوال نعمت از محسود به کار مي‏گيرد صرف پيشرفت‏ خودش کند چه بسا از او جلو بيافتد.

به تعبير ديگر بايد انگيزه‏هاي حسد را به انگيزه‏هاي غبطه تبديل کند و نيروهاي ويرانگر را به نيروهاي سازنده مبدل سازد.

اين معني در حديثي از امير مؤمنان علي(ع) نقل شده که فرمود:«احترسوا من سورة الجمد و الحقد و الغضب و الحسد و اعدوا لکل شي‏ء من ذلک عدة تجاهدون بها من الفکر في العاقبة و منع الرذيلة و طلب الفضيلة; خود را از شدت بخل و کينه و غضب و حسد در امان داريد و براي مبارزه با هر يک از اين امور وسيله‏اي آماده سازيد، از جمله تفکر در عواقب سوء اين صفات رذيله و راه درمان و طلب فضيلت از اين طريق‏»[i]

امّا از نظر (عملي)، مي‏دانيم: تکرار يک عمل تدريجا تبديل به يک عادت مي‏شود و ادامه عادت تبديل به ملکه و صفت دروني مي‏گردد، اگر حسود به جاي اين که براي در هم شکستن اعتبار و شخصيت فردي که مورد حسدش قرار گرفته به تقويت موقعيت‏خود بپردازد، به جاي غيبت و مذمّتش او را به خاطر صفات خويش مدح و ستايش کند، و به جاي تلاش در تخريب زندگي مادي او، خود را آماده اعانت و همکاري با او نمايد، تا مي‏تواند از او سخن بگويد، تا ممکن است نسبت ‏به او محبت کند و تا آنجا که در اختيار اوست، ‏خير و سعادت او را بطلبد و به ديگران نيز همين امور را توصيه کند، به يقين تکرار اين کارها تدريجا آثار رذيله حسد را از روح او مي‏شويد و نقطه مقابل آن که «نصح‏» و «خيرخواهي‏» است ‏با يک دنيا نور و صفا و روحانيت جانشين آن مي‏گردد.

علماي اخلاق به افراد ترسو براي از ميان بردن اين رذيله اخلاقي توصيه مي‏کنند که در ميدان‏هايي که ورود در آن شجاعت فراوان مي‏خواهد، گام بگذارند، و اين کار را بر خود تحميل کنند، تا تدريجا ترس آنها بريزد، و شجاعت ‏به صورت عادت درآيد، و سپس ملکه گردد.

همين گونه حسود بايد با استفاده از ضد آن به درمان پردازد، که درمان هر بيماري دارويي است که از ضد آن تشکيل يافته است.

در حديثي از پيامبر اکرم(ص) مي‏خوانيم: «اذا حسدت فلاتبغ; هنگامي که نسبت ‏به کسي حسد پيدا کردي بر طبق آن عمل نکن و بر او ستمي روا مدار»[ii]

و در حديث ديگري از امير مؤمنان آمده است که فرمود: «ان المؤمن لايستعمل حسده، مؤمن حسد خود را به کار نمي‏گيرد»[iii]

از جمله اموري که در درمان حسد بسيار مؤثر است راضي به رضاي حق بودن و تسليم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگي خويش گشتن است، در حديثي از اميرمؤمنان مي‏خوانيم:«من رضي بحاله لم يعتوره الحسد; کسي که به آن چه دارد راضي باشد حسد دامان او را نمي‏گيرد»[iv]

به همين دليل در احاديث اسلامي براي با اين صفت رذيله تعبيرات تکان دهنده‏اي ديده مي‏شود .

به عنوان نمونه : از پيامبر اکرم (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم) نقل شده که فرمود : خداوند موسي بن عمران را از حسد نهي کرد و به او فرمود :فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِي صَادٌّ لِقَسْمِيَ الَّذِي قَسَمْتُ بَيْنَ عِبَادِي وَ مَنْ يَکُ کَذَلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَيْسَ مِنِّي[v]: شخص حسود نسبت به نعمتهاي من بر بندگانم خشمناک است ، و از قسمتهائي که ميان بندگانم قائل شده‏ام ممانعت مي‏کند ، هر کس چنين باشد نه او از من است و نه من از اويم .

از امام صادق (عليه‏السلام) مي‏خوانيم :آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ[vi]: آفت دين و ايمان سه چيز است : حسد و خود پسندي و فخر فروشي.

و در حديث ديگري از همان امام (عليه‏السلام) مي‏خوانيم :إِنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لَا يَحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ يَحْسُدُ وَ لَا يَغْبِطُ[vii] افراد با ايمان غبطه مي‏خورند ولي حسد نمي‏ورزند ، ولي منافق حسد مي‏ورزد و غبطه نمي‏خورد.

اين درس را نيز مي‏توان از اين بخش از داستان فراگرفت که پدر و مادر در ابراز محبت نسبت به فرزندان بايد فوق العاده دقت به خرج دهد.

حتي بايد بيش از مقدار لازم در اين مساله حساس و سختگير بود ، زيرا گاه مي‏شود يک ابراز علاقه نسبت به يک فرزند ، آنچنان عقده‏اي در دل فرزند ديگر ايجاد مي‏کند که او را به همه کار وا مي‏دارد ، آنچنان شخصيت خود را در هم شکسته مي‏بيند که براي نابود کردن شخصيت برادرش ، حد و مرزي نمي‏شناسد.[viii]
براي مطالعه بيشتر به کتاب اخلاق در قرآن، نوشته آيت اله مکارم شيرازي مراجعه نمائيد.

[i]تصنيف غرر الحکم ص 300 حديث شماره 6806

[ii]تحف العقول ص 50

[iii]بحار الانوار ج 55 ص 323

[iv]تصنيف غرر الحکم ص 300 شماره 6808

[v]الکافي   ج   2  ص    307      باب الحسد .....  ص : 306

[vi]الکافي   ج   2    ص  307      باب الحسد .....  ص : 306

[vii]همان.

[viii] تفسير نمونه ج 9 ص 327.

/انتهاي پيام/

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار