آيا زنان ناقص العقل هستند؟!
اين شبهه آن چنان فراگير گرديده که از بين خود زنان نيز موافقاني پيدا نموده است . بدين معنا که اين شبهه براي برخي از زنان هم که از آگاهي کافي برخوردار نيستند، قابل پذيرش شده است .
مطلبي که ذکر آن ضروري مي باشد اين است که اين شبهه را عده اي يا از روي ناآگاهي و يا به عمد، از خطبه معروف اميرالمؤمنين ( عليه السلام) برداشت نموده و در جامعه گسترش داده اند . در قسمتي از اين خطبه که پس از جنگ جمل ايراد شده، چنين آمده است:
«معاشر الناس! ان النساء ... نواقص العقول ... و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتين کشهادة الرجل الواحد ...» (1)
اين خطبه که در نگاه بدوي در نکوهش زنان ايراد شده است، در جوامع علمي و دانشگاهي مورد بحث و بررسي قرار گرفته و نظرات مختلفي پيرامون آن ابراز شده است . پرسشي که در اين زمينه وجود دارد، اين است که آيا زنان واقعا عقلشان کم است و در مقايسه با مردان، قوه درک و فهم شان ناقص است؟
و آيا اين مطلب با آيات قرآني که زن و مرد را در مساله تفکر و خرد، به يک اندازه مسؤول دانسته، تناقضي ندارد؟
براي پاسخ به اين سؤال و بسياري پرسش هاي ديگر، پرداختن به نکاتي چند، قابل اهميت مي نمايد:
معاني عقل
راغب در «مفردات » مي فرمايد: «اصل عقل، امساک، نگهداري و منع چيزي است . عقل به دو چيز گفته مي شود: نخست به قوه اي که آماده قبول دانش است و اين همان چيزي است که اگر در انسان نباشد، تکليف از او برداشته مي شود و در احاديث از اين عقل تمجيد شده است . و دوم به علمي که انسان بوسيله اين قوه کسب مي کند، عقل مي گويند و اين همان چيزي است که قرآن کافران را به خاطر تعقل نکردن، مذمت کرده است .» (2)
ابن منظور در «لسان العرب » مي نويسد: «عقل، مخالف حمق است، و گفته شده عاقل کسي است که نفس خود را حبس کرده و آن را از هوي و هوس دور نگه داشته است ... و عقل را عقل ناميده اند، چون صاحبش را از افتادن در مهلکه ها دور نگه مي دارد و گفته شده که عقل وسيله اي است که انسان را از ساير حيوانات جدا مي کند .» (3)
معناي عقل در آيات و روايات
آن چه از آيات قرآني و روايات معصومين ( عليهم السلام) برمي آيد، اين است که عقل، چيزي است که انسان به وسيله آن حق را فهميده و به آن عمل مي نمايد . پس در فرهنگ دين آن که درست درک نمي کند، عاقل نيست و کسي که درک مي کند و عالم است، ولي به علمش عمل نمي کند نيز عاقل نيست .
هنگامي که خداوند در قرآن کافران را سرزنش مي کند، به اين دليل است که آنان تعقل نمي کنند و درک صحيحي از حق و حقيقت ندارند، و آن گاه که عالمان بي عمل را مورد نکوهش قرار مي دهد، از کاستي و عدم تعقل آنان ياد مي کند .
در اينجا، به عنوان نمونه، به دو آيه اشاره مي نماييم: «ام تحسب ان اکثرهم يسمعون او يعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبيلا» ; (4) آيا مي پنداري که بيشتر آن ها مي شنوند يا تعقل مي کنند، اما آن ها جز مانند حيوانات نيستند، بلکه از آن ها گمراه ترند .
- «اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون » ; (5) آيا مردم را به نيکي دعوت مي کنيد، اما خودتان را فراموش مي نماييد . با اين که شما کتاب را مي خوانيد، آيا نمي انديشيد؟
همچنين از جميع رواياتي که در مورد عقل نقل گرديده است، استفاده مي گردد که مراد از عقل، همان قوه تشخيص و ادراک و وادار کننده انسان به نيکي و بازدارنده او از شر و فساد است .
امام جعفر صادق ( عليه السلام) مي فرمايند: «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان » ; (6) عقل چيزي است که به وسيله آن خدا پرستش شود و بهشت به واسطه آن به دست آيد .
انواع عقل
1 - عقل نظري: مراد از عقل نظري، قوه اي است که متکفل درک انسان از جهان واقع است .
2 - عقل عملي: عقل عملي به معناي درک حسن و قبح اشياء است . به عبارت ديگر، به کمک عقل عملي مي توان خير را از شر تشخيص داد .
3 - عقل ابزاري: قدرت برنامه ريزي براي رسيدن به هدف مطلوب را عقل ابزاري يا عقل معاش مي گويند .
در عقل عملي و نظري، هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست و هر دو به يکسان از اين دو نوع عقل بهره ورند . اگر تفاوتي بين زن و مرد از نظر عقلي باشد، در مورد عقل ابزاري است . که اين خود نيز جاي بسي تامل دارد; چرا که زنان بسياري هستند که در عقل ابزاري نيز، بر مردان پيشقدم اند .
علاوه بر آن، عقل ابزاري، مايه تقرب به خدا نيست; زيرا اين عقل بيشتر مربوط به امور اجرايي و مسائل سياسي مي شود . و اين نشانه آن نيست که اگر کسي در مسائل مديريتي سياسي، اقتصادي، علمي و ... عقل بيشتر و قوه درک وسيعتري داشت، به خدا نزديک تر است .
علامه جوادي آملي در اين باره مي فرمايند: «آن عقلي که ممکن است در مرد بيش از زن باشد، عقل علوم سياست و کارهاي اجرايي است و اگر کسي در مسائل سياسي و اجرايي عاقل تر و خردمندتر بود، نشانه آن نيست که به خدا نزديک تر است . چه بسا همين هوش سياسي يا علمي او را به جهنم بکشاند . چه بسا مردي در علوم اجرايي بهتر از زن بفهمد، اما توان تعديل و عقال کردن غرايز خويش را نداشته باشد .» (7)
البته در مورد نقصان عقل زن و خطبه 80 اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام)، ديدگاه ها و نظرات مختلفي بيان شده است که در اين مجال به برخي از آنان مي پردازيم:
نظريه اول: منظور از «نواقص العقول » در خطبه، فرد خاصي است که در جنگ جمل حضور داشته و مسبب اين غائله بوده است . (8)
نقد و بررسي:
اين ديدگاه به چند دليل درست به نظر نمي رسد: اولا: روايت نهج البلاغه، مشتمل بر تعليل عام و ضمير جمع مؤنث است، لذا نمي توان آن را بر شخص خاص حمل کرد .
ثانيا: حضرت علي ( عليه السلام) مقامش اولي از اين است که اقدامات فتنه گرانه يک فرد را بهانه اي براي بيان يک حکم عام کرده باشد .
ثالثا: درباره نقصان عقل زن، روايات ديگري نيز وارد گرديده و اين منحصر به نهج البلاغه نيست . (9)
نظريه دوم: منظور از نقصان عقل، کاستي تعقل است، نه کمبود قوه عقل .
به اين ترتيب که مرد و زن در بهره مندي از قوه عقل يکسان هستند، اما به دليل غلبه احساسات و عواطف مادري و همسري در زن، جنبه تعقل زن در مقايسه با مرد کمتر است . و احساسات قوي زنانه در بهره گيري از عقل، گاه به مثابه مانع عمل مي کند . (10)
نقد و بررسي:
هر چند اين نظريه تا حدودي قابل پذيرش است، اما نمي تواند دليل تام باشد، زيرا آيات فراواني وجود دارد که در جنبه تعقل، مرد و زن را به يک اندازه مسؤول مي داند . (11) و خطابات شارع مقدس در اين زمينه نسبت به زن و مرد مساوي است .
نظريه سوم: نقص عقل در زنان پديده اي اجتماعي و فرهنگي است; نه پديده اي تکويني . (12)
توضيح اين که نقص عقل زنان، در کلام امام علي ( عليه السلام)، پديده اي مربوط به شرايط خاص اجتماعي است . صاحبان اين ديدگاه معتقدند که مردان در به وجود آوردن محيط نامناسب براي رشد عقلي زنان نقش داشته اند . لذا با تغيير شرايط اجتماعي مي توان اين کاستي را جبران کرد .
نقد و بررسي:
اولا: اگر بپذيريم که زن و مرد اختلاف استعدادي ندارند و تفاوت عقلي ميان دو جنس به تاثيرات اجتماعي باز مي گردد، شريعت اسلام بايد راهي براي اصلاح اين حالت و ارتقاي زنان به وضعيتي برابر با مردان پيشنهاد مي کرد، نه آن که با احکام و مقررات خود بر استمرار اين وضعيت صحه گذارد .
علامه طباطبايي در مخالفت با اين ديدگاه مي فرمايد: «از اشکالاتي که متوجه اين راي است، آن است که اجتماع از قديمي ترين عهد پيدايشش، به تاخر زن از مرد، در برخي امور قضاوت کرده است و اگر طبيعت مرد و زن مساوي بود، خلاف اين حکم دست کم در برخي زمان ها ظاهر مي شد . مؤيد اين اشکال آن است که تمدن غرب با تمام عنايتي که بر پيش بردن زن دارد، نتوانسته مرد و زن را مساوي کند و پيوسته نتيجه سنجش ها موافق نظر اسلام در تقدم مردان بر زنان در امر حکومت و قضاوت و جنگ است .» (13)
ثانيا: نقصان آگاهي هاي اجتماعي و آشنا نبودن به پيچيدگي روابط اجتماعي، غير از نقصان عقل است و نمي توان اين دو را مترادف هم دانست; چرا که اين مطلب، تنها نشان دهنده نقصان اطلاعات اجتماعي زن است، نه نقصان عقل و تعقل .
در زمينه نقصان عقول زنان، ديدگاه هاي مختلف ديگري نيز وجود دارد که ايرادهايي بر آن ها وارد است . و ما به همين مقدار بسنده مي نماييم .
حال بايد ديد ديدگاه صحيح و قابل قبول در اين باب چيست؟
در شرع مقدس، عقل حداقل دو کاربرد دارد:
الف: به معني فهم و ادراک: (14) که در اين جنبه، زن و مرد اشتراک دارند و حکمت پروردگار ايجاب مي کند که اين گونه باشد; زيرا چنان که گذشت، خداوند در آيات متعددي زن و مرد را به يک اندازه به تعقل و فهميدن، دعوت مي نمايد . و اگر زنان از فهم و درک کمتري نسبت به مردان برخوردار بودند، اين خطابات نسبت به زنان لغو بود; زيرا خداوند آن ها را به چيزي موظف کرده که در اختيار آنان نيست، و مسلم است که خداي حکيم از لغوگويي منزه است .
بنابراين، زن و مرد در اين جنبه هيچ تفاوتي ندارند .
ب) تدبير و مديريت:
يکي از جنبه هاي عقل، تدبير و انديشه در امور مديريتي است . و اين همان جنبه و کاربردي است که در فرمايش حضرت علي ( عليه السلام) از نقص و ضعف آن سخن به ميان آمده است; چرا که به جهت مصالحي، جنبه تدبيري عقل در زنان ضعيف تر است . به همين دليل، بعضي امور مثل سرپرستي خانه به مرد واگذار شده است . که از ميان اين مصالح، مي توان به قوي بودن احساسات و عواطف در زنان اشاره کرد . و اين نه تنها کاهش ارزشي نيست، بلکه خود، امتيازي بزرگ براي زنان به شمار مي آيد; چرا که همين عواطف رقيق زنانه است که در بسياري موارد، از جنايات و فجايع، جلوگيري نموده است .
علاوه بر آن، پشت سر هر مرد بزرگي، مهر و عطوفت مادري دلسوز يا همسري مهربان قرار گرفته است، که اگر چنين نبود، جرم و جنايت دنيا را فرا مي گرفت و انواع بيماري هاي روحي، رواني و اخلاقي در جهان عموميت پيدا مي کرد .
دليل شهادت دو زن:
در مورد اين که چرا زن به تنهايي نمي تواند شهادت بدهد و شهادت دو زن برابر با شهادت يک مرد است؟ بايد بگوييم که بين رؤيت وقايع بين زن و مرد هيچ تفاوتي نيست، چون هر دو از اين حس به طور مساوي برخوردارند، و هيچ يک بر ديگري برتري ندارد .
اما به دليل اين که محل محاکمه و دادگاه محل تشنج، التهاب و درگيري است و زن نيز داراي احساسات و عواطف رقيق مي باشد، به راحتي مي توان، با اندکي گريه، قسم خوردن، احساسات او را تحريک نمود . لذا شارع مقدس شهادت يک زن را کافي ندانسته و براي اين که زن دچار تحريک عواطف و در نتيجه، بيراهه رفتن در امر شهادت نشود، مکمل ديگري بر او از جنس خودش قرار داده است تا اين خلا جبران شود .
به همين علت، آن گاه که حضرت علي ( عليه السلام) مي فرمايد: «ان النساء نواقص العقول » ، دليل آن را نيز بيان نموده و شهادت دو زن که مساوي با شهادت يک مرد است را منشا اين نقصان مي داند .
و همان گونه که آمد، اين نقصان از ارزش زنان هيچ نمي کاهد . همان گونه که نقص مرد در زمينه سهم در دستگاه خلقت، نقص ارزشي براي او محسوب نمي گردد; زيرا همان گونه که مي دانيم، سهم مرد در ايجاد و روياندن بذر انساني بسيار کمتر از زنان است; چرا که زن در دستگاه خلقت، با تمام موجوديتش، در اجراي فرمان الهي، انساني را در بطن خويش مي پروراند و در اين زمينه بر مرد برتري دارد .
بنابراين، معناي «نقص عقل » در فرمايش حضرت علي ( عليه السلام)، «ضعيف بودن جنبه تدبيري عقل در زنان مي باشد» و اين هيچ ربطي به فضيلت يا عدم فضيلت زن و مرد ندارد، بلکه ضعيف بودن اين جنبه در زنان، در مقابل با قوي بودن احساسات و عواطف در آن ها يک فضيلت به حساب مي آيد . و اگر مرد در اين جنبه قوي تر از زن است، در مقابل از عاطفه و احساس کمتري برخوردار است . لذا هيچ کدام از اين ها معيار برتري زن بر مرد يا مرد بر زن نيست .
پي نوشت ها:
1 - خطبه 80، نهج البلاغه .
2 - راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ماده عقل .
3 - ابن منظور; لسان العرب، ج 9، ص 326 .
4 - فرقان/44 .
5 - بقره/44 .
6 - اصول کافي، ج 1، کتاب عقل و جهل، ص 12 و 11 .
7 - آيت الله جوادي آملي، زن در آينه جلال و جمال، ص 251 .
8 - نصرت الله جمالي، زن در نهج البلاغه، ص 19 .
9 - ر . ک: من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 391 و ر . ک: وسائل الشيعه، ج 2، ص 344 .
10 - ر . ک: فاطمه علايي رحماني، زن از ديدگاه نهج البلاغه، ص 118 و 117 .
11 - زخرف/3، بقره/164 و 171، حديد/17، يونس/100، انفال/22، ملک/10 و ... .
12 - قاسم امين، تحرير المرئه، ص 17 و مهدي مهريزي، زن، ص 44 .
13 - علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 2، ص 389 .
14 - ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 326 .
منبع: پايگاه حوزه
/انتهاي پيام/