به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، فتنه به معنای آزمایش و امتحان است که به صورتهای مختلف انجام میگیرد. وقتی طلا را در آتش میگذارند و میگدازند تا خوبی و بدی و عیار آن مشخص شود، به این کار فتنه گفته میشود. به صورت کلی از آنجایی که این مفهوم همراه با حوادث سخت فردی و اجتماعی است، به معنای آشوب و بلوا هم خواهد بود.
بنابراین در یک دیدگاه دینی میتوان گفت هر فتنهای، آزمونی عملی برای مسئولان و عموم مردم در سنجش میزان پایبندی آنها به ارزشهای دینی و اخلاقی و نیز آزمونی برای سنجش صبر آنان در کوران حوادث اجتماعی است.
در این بین اساس فتنه را عوامل و سران آن تشکیل میدهد. این افراد همواره در طول تاریخ بشریت با سوءاستفاده از جایگاه اجتماعی خویش و با فریب اذهان عمومی، مردم را سپر خواستههای نفسانی و دنیوی خود قرار داده و جامعه را با التهاب مواجه میکنند. در این باره امیرالمؤمنین(ع) در سخنانی شیوا در بیان زمینههای پیدایش فتنه فرمودند:
«جز این نیست که آغاز پیدایش فتنهها پیروى از هواهاى نفسانى است و نیز بدعتهایى که گذاشته مىشود، بدعتهایى بر خلاف کتاب خداوند است. آن گاه کسانى، کسان دیگر را در امورى که مخالف دین خداست، یارى مىکنند. اگر باطل با حق نمىآمیخت بر جویندگان حق پنهان نمىماند و اگر حق به باطل پوشیده نمىشد، زبان معاندان از طعن بریده مىشد. ولى همواره پارهاى از حق و پارهاى از باطل درهم مىآمیزند. در چنین حالى، شیطان بر دوستان خود مستولى مىشود. تنها کسانى رهایى مى یابند که الطاف الهى شامل حالشان شده باشد؛ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى».
در چنین شرایطی یکی از راهکارهای عبور از فتنه آن است که آگاهی افراد بر اساس معیار حق شکل بگیرد تا اسیر آتش فتنه نشوند. به این صورت که هر کجا حق را یافتند، به سوی آن تمایل پیدا کنند؛ چرا که حق مفهومی است که خداوند در فطرت هر انسانی قرار داده است. در این باره در تاریخ میخوانیم یکی از یاران امیرالمؤمنین(ع) به نام "حارث بن حوت" نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت گمان میکنی من اصحاب جمل را گمراه مىدانم؟ حضرت فرمود: «حارث تو کوتاه بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه و سرگردان ماندى. تو حق را نشناختهاى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند؛ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَلَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ! إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ، وَلَمْ تَعْرَفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ».
مقصود امیرالمؤمنین(ع) در این فراز آن است که ابتدا باید معیارهای حق را شناخت، در این صورت ناخداگاه اهل حق را خواهی شناخت. حضرت در کلامی دیگر این مسئله را اینگونه بیان میدارند: «همانا دین خدا با عمل مردان (اشخاص) شناخته نمیشود بلکه با نشانههای حق شناخته میشود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی؛ إنّ دین اللّه لا یعرف بالرجال بل بآیة الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله». (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 1 ، ص 157)