سختتر از تحمل کاستیها، نپذیرفتن مسئولیت این ناکامیهاست. تا کسی یا گروهی بهطور مشخص مسئول تصمیمهای سیاسی، اقتصادی و ورزشی و... نشود، برنامه بلندمدت و امید به اصلاح اشکالات، «نوشتن روی یخ است».
به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، وضعیت حاکم بر فوتبال و سیاست ما در این روزها با وجود تفاوت بسیار زیاد حوزههایشان، شباهتهای عجیب و غریبی هم دارند. شباهت فعلی هر دو شکست ایدههای حاکم است، نظرسنجیهای گسترده در منابع معتبر فوتبالی نشان میدهد تقریبا ۸۰ درصد جامعه رسیدن تیمملی به نیمهنهایی آسیا و از دست رفتن مجدد فینال و قهرمانی را یک ناکامی بزرگ میدانند. از طرف دیگر در سیاست دعوا بر سر نخواستن دولت است. تقریبا همه حامیان انتخاباتی روحانی یا در حال عبور از دولتش هستند یا خیلی وقت است از او عبور کردهاند. همین نشانه شکست ایده حاکم در سیاست است. چرا هم در فوتبال و هم در سیاست بارها طعم شکست ایدههایمان را میخوریم، اما بعد بدون اینکه درس بگیریم همان تجربه تلخ دوباره شکل میگیرد؟
ما و حسرت موفقیت بزرگ در فوتبال داستان طولانی دارد، آنقدر موقعیت آنتیک و بینظیر برای خلق قهرمانی در رده ملی و باشگاهی را از دست دادهایم که بعد از آخرین ناکامی در جام ملتهای امارات ۲۰۱۹ هیچ فرد یا گروهی نتوانست دلایل قانعکننده و چارچوبداری برای علتیابی شکست ارائه دهد. بیشتر واکنشها احساسی و هیجانی بود. شباهتسازی صحنه گاف مدافعان ایران وقتی که بهجای توپ بهدنبال داور رفتند با برجام، شاید دستاورد سیاسی داشت، اما نمیتوانست توضیح خوبی برای فوتبال باشد. بعضی هم خصوصیت اجتماعی ایرانیها و ژاپنیها را بررسی کردند، تو خالی بودن این تحلیلها وقتی مشخص شد که در بازی فینال مدافع باتجربه ژاپن در شرایط حساس ۱۰ دقیقه مانده به پایان بازی و وقتی که فاصله دو تیم به حداقل رسیده بود پنالتی داد، چون دستش روی هوا و بیجا به توپ اصابت کرد. تحلیلگران اجتماعی روز دوشنبه هفته پیش، جمعه عصر سکوت کردند و در مدح نظم اجتماعی ژاپنیها چیزی نگفتند.
اما اتفاق بدتر دعوای رئیس فدراسیون فوتبال با یک کارشناس مشهور فوتبالی بود، فارغ از اینکه کدام درست میگفتند نحوه مواجهه تاج با حاجرضایی بد بود. تاج تا متهم کردن مربی سابق تیمملی به زد و بندهای مالی پیش رفت؛ چون فقط میخواست از عملکردش دفاع کند و قبول نمیکرد در مدیریت «پکیج کیروش» ضعیفتر از حد تصور عمل کرده است. در روزهای گذشته که همه آرزوهای فوتبالی ما به باد رفته، همه در موضع منتقد حرف زدهاند و هیچکس تقصیر به گردن نگرفته، حتی آرزو به دل ماندیم تا جناب سرمربی تقصیر خودش در چینش بازی با ژاپن و دعواهای خالهزنکی با برانکو را بپذیرد.
همین اتفاق در سیاست در حال تکرار است، به حرفهای جناب روحانی، رئیسجمهور محترم در مراسم تجدید میثاق با امام دقت کنید؛ رئیس دولت شبیه کاندیداهای انتخاباتی که قرار است خرداد سال بعد در انتخابات شرکت کنند، صحبت کرد و حتی در روز روشن همه تقصیر مشکلات اقتصادی را گردن آمریکا انداخت: «امروز مشکلات ما عمدتا بهخاطر فشار آمریکا و اذناب آن است و نباید بهجای محکومکردن دشمنان، دولت خدمتگزار و نظام اسلامی مورد سرزنش قرار بگیرد و این میتواند بالاترین خسران و زیان باشد که کسی در کشور واقعیتها را لمس نکند.»
حسن روحانی در ششمین مرتبهای که بهعنوان رئیسجمهور در ایام دهه فجر صحبت میکرد، از اساس بیتدبیریها و کاستیهای اجرایی را منکر شد. بماند دقیقا خلاف این نظر درباره تاثیر بیشتر تحریم در مشکلات فعلی توسط شخص رئیسجمهور قبلا ابراز شده است: «در این دور از تحریمها که از پنجم نوامبر شروع شد دیدیم که هیچ تاثیری بر روند اقتصادی کشور نداشته، چون آمریکاییها هرچه تیر در ترکش داشتند، قبلا علیه ملت ایران رها کرده بودند.»
وقتی رئیس دولت سهم تقصیر در اشکالات را نمیپذیرد، حساب مابقی اعضای دولت روشن است. در اردوگاه گروههای سیاسی حامی دولت، وضع بدتر است. همان تریبونها، اشخاص و گروههایی که تمامقد حامی روی کارآمدن روحانی در سالهای ۹۲ و ۹۶ بودند حالا چنان ژست منتقد و مخالف گرفتهاند که انگار ما «اصحاب کهف» هستیم و ۳۰۰ سال در خواب! آش انتقادهای اصلاحطلبان و اصولگرایانی که روحانی را رئیسجمهور ایران کردند از دولت تا حد غیرقابل تاملی شور شده است. مثل اوضاع فوتبال! ما حداقل در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۱ میلادی جام ملتها را بهخاطر دعوای درونی تیم و فوتبالیها از دست دادیم، امسال هم برای رعایت «تا سه نشه، بازی نشه!» بهصورت هم چنگ زدیم. مثل سیاست! ما در اوایل دهه ۸۰ میلادی گول اروپاییها را خوردیم (این واژه «ما» زیاد دقیق نیست، بیشتر بهخاطر اینکه مستقیم رئیسجمهور و وزیر امور خارجه را خطاب قرار ندهیم، از آن استفاده میکنیم!) تا جایی که علی لاریجانی، رئیس مجلس فعلی گفت: «در غلتان دادیم و آب نبات گرفتیم»، اما در سال ۹۲ جناب روحانی با شعار «کلید، آمریکا، هستهای و...» رای گرفت و دوباره به آمریکا و اروپا اعتماد کرد. اینبار، اما لاریجانی در این «داد و ستد» شریک بود.
جالبتر اینکه در روزها و ماههای اخیر دولت بهطور مشخص و برخی گروههای سیاسی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا میگویند اگر به «اف. ای. تی. اف» نپیوندیم، نمیتوانیم از پس مشکلات بربیایم. پیوستن به «سی. اف. تی» و «پالرمو» اسم رمز بالا و پایین رفتن دلار و طلا شده است. هیچکس هم مسئولیت مریضهای قبلی که به بیمارستان فرستاده را نمیپذیرد!
سختتر از تحمل کاستیها، نپذیرفتن مسئولیت این ناکامیهاست. تا کسی یا گروهی بهطور مشخص مسئول تصمیمهای سیاسی، اقتصادی و ورزشی و... نشود، برنامه بلندمدت و امید به اصلاح اشکالات، «نوشتن روی یخ است». کسی فهمید دلار ۴۲۰۰ تومانی چرا آمد؟ چه کسی گفت و چه کسی داد و چه کسی گرفت... چه کسی خودرو وارد کرد؟ چه کسی گوشت وارد میکند؟ چه کسی گفت: با برجام و ظریف، قهرمان جام ملتها که هیچ قهرمان دیپلماسی میشویم؟ چه کسی مسکن را بهجای ماهواره امید به فضا فرستاد؟ چه کسی با کیروش قراردادی امضا کرد که حضرتش بیشتر در ینگه دنیا بود تا اینجا؟ چه کسی بازی بزرگ برای تیمملی را خراب میکرد؟ چه کسی باعث شد پرسپولیس با ۱۱ و نیم نفر در آسیا بازی کند تا طلسم ایران در قهرمانیاش شکسته نشود؟
سیاست و فوتبال، دنیای جدایی دارند، اما عقل و تدبیر مثل خدا، یکی است.