به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، محمد زعیم زاده طی یادداشتی نوشت:
تحریم محمدجواد ظریف توسط هیاتحاکمه ایالات متحده آمریکا دومین نقطهعطف زیست سیاسی او پس از نقشآفرینیاش در تصویب برجام است. جواد ظریف که چهار سال قبل توانسته بود برجام را با حزب دموکرات آمریکا به سرانجام برساند حالا توسط کل هیاتحاکمه آمریکا تحریم میشود؛ تحریمی که مخالفانی در داخل آمریکا داشت اما هیچ کدام از آنها تلاش نکردند در مجاری قانونی اقدامی انجام دهند.
تحریم ظریف اما در داخل موجی از همدلی و همراهی با وزیر خارجه ایران را در پی داشت، گروههای سیاسی و احزابی که جزو منتقدان عملکرد جواد ظریف هم حساب میشوند هر کدام در فضاهای رسمی و در شبکههای اجتماعی ضمن محکوم کردن اقدام آمریکا صریحا از جواد ظریف حمایت کردند. اما این حمایتها چه معنایی دارد؟
حمایت از وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران یا حمایت از یک ایده؟
ترجمان حمایت داخلی طیفهای مختلف از ظریف وقتی مهم میشود که عدهای تلاش میکنند یک اقدام ملیگرایانه را خرج کمپین انتخاباتی خود در دو انتخابات آتی کنند. اما چرا حمایت از وزیر خارجه دولت مستقر یک اقدام ملیگرایانه است؟
کمی به عقب برگردیم؛ به اردیبهشت 98 درست در همان زمان که کشتیبان دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران را سیاستی دیگر آمد. یک سال پس از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام و انتظار برای خروج اروپا از انفعال، دولت بالاخره به این نتیجه رسید که باید مسیری دیگر برود، کاهش تعهدات برجامی مسیری بود که دولت انتخاب کرد؛ تصمیمی که البته به شکل اجماعی مورد حمایت بخشهای مختلف حاکمیت هم قرار گرفت. جالب اینجاست همزمان با تغییر مسیر دولت ایران که در خلیج فارس و تنگه هرمز هم با حمایت سخت نیروهای نظامی و به شکل خاص سپاه پاسداران نیز همراه میشد به مرور محاسبات طرف مقابل دچار تغییر جدی شد؛ از میان سه راهبرد اصلی طرف مقابل یعنی فشار اقتصادی، تهدید نظامی و عملیات روانی هم عملا دو ابزار اول کارکرد خود را از دست داده است. پیشنهادهایی که طرف مقابل اخیرا به ایران ارائه داده ارتقا پیدا کرده اما همچنان با آنچه ایران میخواهد فاصله معناداری دارد و احتمالا تا زمانی که فکر کند عدهای در ایران به یک توافق ضعیف راضی میشوند بسته خود را ارتقا نمیدهد. ظریف در چنین شرایطی تحریم میشود، درست در نقطهای که طرف مقابل احساس میکند ریلگذاری ایران تغییر کرده است و این تغییر ریل تاثیر واقعی داشته و جواد ظریف هم مبلغ و شارح همین ایده جدید و کاراست و از ایده حفظ برجام به هر شکل فاصله گرفته است.
تقدیر و تشکر از ظریف اگر همراه با نقد سادهسازی در سیاست خارجه نباشد خام و ناکارآمد است و به ضد ایده خود تبدیل میشود، این دقیقا همان اتفاقی است که طرف غربی را امیدوار میکند که باز هم ممکن است عدهای در داخل زیر بار توافق بد بروند، تقدیر از ظریف مدل جدید، یعنی نقد گزاره «مشکل آب خوردن هم با برجام حل میشود»، یعنی نقد «آمریکا در چند دقیقه میتواند تمام زیرساختهای ما را نابود کند»، یعنی نقد «امضای کری تضمین است»، یعنی نقد «گره زدن کل اقتصاد به یک توافق با حزب دموکرات آمریکا»، یعنی نقد این نظرگاه که اگر با اوباما حرف نمیزدیم یا با کری پیادهروی نمیکردیم «نه سانتریفیوژ میچرخید و نه چرخ زندگی مردم»، یعنی نقد «عصر موشکها نیست و دوره گفتمانهاست»، یعنی نقد این دیدگاه سادهانگارانه که میتوان بدون داشتن قدرت سخت در منطقه و حوزه دفاعی و صرفا با لبخند موقعیت خود را در دنیا تثبیت کرد و این را معادل دانستنِ زبان دنیا ترجمه کردن و...
حامیان واقعی ارتقای جایگاه دولت
ارتقای جایگاه دولت کلیدواژهای است که اخیرا برخی سیاسیون اصلاحطلب برای طراحی فضای انتخاباتهای آتی از آن استفاده میکنند. مراجعه به مطالب منتشرشده نشان میدهد ترجمه این حرفها این است که دولت اختیارات کافی ندارد، مراجعه به سخنان همحزبیهای همین افراد نشان میدهد تکرار این ایده نخنما بیشتر یک بهانهجویی انتخاباتی است. سعید لیلاز عضو نزدیکترین حزب به دولت همین چند ماه قبل بود که گفت «اختیاراتی که به دولت داده شده است را اگر چوب خشک هم داشت کاری در اقتصاد میکرد»، اظهاراتی از این دستکم نیستند و به نظر میرسد اصلاحطلبان رادیکال برای حل مشکلشان مسیر خوبی را انتخاب نکردهاند.
شاید عدهای این واقعیت را هم نمیبینند که اصرار بیشتر آنها در افکار عمومی ممکن است این سوال را به وجود آورد که به فرض، اختیارات شما کافی نیست، با همین اختیارات چه کردهاید که اختیارات بیشتر میخواهید؟ آیا عاقلانه است به رانندهای که با اتومبیلی که حداکثر میتوانسته مثلا 140 کیلومتر در ساعت سرعت داشته باشد و در یک اتوبان ششبانده چپ کرده، اتومبیلی با 200 کیلومتر سرعت بدهید؟ آیا قرار است این بار علاوهبر سقف و کف خودرو اتوبان را هم جمع کند؟
به نظر میرسد عدهای تلاش دارند مشورت غلط به بازیگران سیاسی دولت بدهند، مشورتهایی که رشحاتی از آن در سخنان روز گذشته حسن روحانی هم دیده شد، احتمالا عدهای به رئیسجمهور پیشنهاد دادهاند مسیر بازسازی اجتماعی دولت را به بهانه تحریم ظریف از برجام آغاز کند، در غیر این صورت غیرمنطقی است که حسن روحانی که از وحدت ملی دَم میزند دوباره به تنظیمات روزهای قبل از خروج آمریکا از برجام برگردد و منتقدان خود را به لقب حسود هم مفتخر کند.
واقعیت این است که دولت به لحاظ اجتماعی به نقطه خاصی از منظر نقد رسیده است، به این معنا که بیشتر منتقدان احتمال اثربخشی نقد را تقریبا منتفی میدانند و بیشتر از این جهت که خاطر حضرات را نرنجانند و احیانا بهانهای برای توجیه ناکارآمدیها به دستشان ندهند از سر دلسوزی دیگر قلم نقد را جوهری نمیکنند.
در این شرایط اما مشاوران نزدیک به دولت احتمالا تاکید کردهاند مسیر ارتقای جایگاه دولت همین است که به سیاق قبل با رقبای فرضی قطبسازی کنید و بر دشمن فرضی داخلی بتازید و همین تاختوتاز را سبیل ارتقای جایگاه دولت نشان میدهند.
اما منتقدان ایده بستن با کدخدا برای حل مشکل آب خوردن برخلاف مشاوران دولتی راه ارتقای جایگاه دولت را در شرایط کنونی مسیر قاسم سلیمانیها میدانند؛ یعنی تقویت ارکان رسمی دولت مانند وزیر خارجه که در مسیر تغییر ریل سیاست خارجه از سیاست خارجه رویاپردازانه به دیپلماسی واقع گرایانه مورد تحریم ایالات متحده قرار گرفته و تلاش برای بالا بردن ظرفیتهای سختافزاری و نرمافزاری دولت.