به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، هفته گذشته بود که توئیتی از وحید یامینپور منتشر شد درباره دیدار محمدباقر قالیباف و محمود احمدینژاد با قید «سازنده و رو به جلو» بودن. خبری که توانست فضای مجازی را پر کند از انواع تحلیلها درباره چرایی این دیدار. روز بعد مسعود پیرهادی، دبیرکل جمعیت پیشرفت و عدالت و مدیرمسئول روزنامه رسالت و از نزدیکان قالیباف با انتشار پستی در صفحه توییتر خود به شرح علت این دیدار پرداخت. پیرهادی در توییتر خود نوشت: «خبر دیدار آقایان قالیباف و احمدینژاد مربوط به اواخر فروردین است. گویا آقای احمدینژاد چند جلسه مجمع نیامده بودند، آقای قالیباف پیگیری کردند و متوجه شدند ایشان بیمارند و با جمعی از دوستان به عیادت ایشان رفتند. یادمان باشد همه چیز در دنیا سیاستبازی، انتخابات و حاشیه نیست. همین»
همچنین سعید احدیان، مشاور قالیباف در گفتگو با فارس در خصوص گزارش روزنامه سازندگی مبنی بر دیدارهای متعدد و توافقات سیاسی با محمود احمدی نژاد، گفت: «قالیباف بعد از تعطیلات نوروز یک بار صرفا برای احوالپرسی به منزل احمدی نژاد رفته است و سایر مباحث سیاسی مطرح شده، صحت نداشته و کذب است و اصولاً در این نشست هیچ بحث سیاسی داخلی صورت نگرفته چه برسد به موضوعی مانند ائتلاف. جریان اصلاحات اگر از پیگیری مجلس نو توسط قالیباف نگران است، چرا دروغسازیهای رسانه معاندی مثل «آمدنیوز» را در رسانهای رسمی منتشر میکند؛ لذا به نظر میرسد جریان اصلاحات بهتر است به جای این که دنبال تغییر زمین بازی باشد، به فکر پاسخگویی نسبت به عملکرد دولت باشند».
آنچه در این میان بسیار قابل توجه است، سکوت نزدیکان رئیس دولتهای نهم و دهم و فعال شدن هوادارن وی در فضای مجازی بوده که سعی کردند روایت دلخواه خود را ارائه کنند.
واکنشها هنوز ادامه دارد
توئیت پیرهادی و مصاحبه احدیان تلاشی بود برای خواباندن تب اشتیاق فعالان سیاسی و رسانهای که البته کارگر واقع نشد. مروری بر تحلیلها، گزارشها و یادداشتهای مکتوب و مجازی پیرامون این دیدار نشان میدهد که هنوز مقدمه و موخره این دیدار برای برخی جذاب است.
فعالان فضای مجازی عمدتا به دو گروه تقسیم میشوند. گروهی معتقدند این دیدار انتخاباتی بوده و ملاقات قالیباف با احمدینژاد تلاشی در جهت جمعآوری رای در انتخابات آینده مجلس است. از دید این افراد اگر احمدینژاد همچنان نتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند ممکن است ائتلاف انتخاباتی با قالیباف داشته باشد و احمدینژاد از کاندیداتوری قالیباف در مجلس و ریاستجمهوری حمایت کند به شرطی که هر دو لیست انتخاباتی مشترکی بدهند و برای ریاست جمهوری نیز اعضاء کابینه مشترک و واحدی تشکیل بدهند.
در مقابلی عدهای دیگر اگرچه این دیدار انتخاباتی دانسته اما آن را مثبت ارزیابی کرده و در جهت بهبود تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای کشور می دانند. این افراد این دیدار را مقدمهای بر یک واقعه به نفع نیروهای جریان حزبالله و پیرو خط امام میدانند که در نهایت به فتح صندلیهای سبز منجر خواهد شد.
نیروی سوم؛ ناکام یا بلند مدت؟
برای تحلیل این دیدار یا دیدارها (به تعبیر یامینپور) باید به دو نکته مهم توجه کرد.
مهمترین ویژگی مشترک قالیباف و احمدینژاد داشتن جبههای از طرفداران است که از سویی چند لایه هستند و از سوی دیگر تهی از مولفه سازماندهی. طرفداران این دو نفر از اقشار مختلفی هستند که گاه باهم تعارض منافع نیز دارند. طرفداران احمدینژاد از فردی روستایی هست که طعم خدمترسانی و نزدیکی به مقامات را چشیده تا ملیگراهای مصدقی که هیچ نسبتی با وجه اسلامی جریان بهار ندارند. در طرفداران قالیباف نیز از جوان حزباللهی دلبسته به نظام و مخالف ساختار سیاسی فعلی وجود دارد تا افرادی از طبقه میانی و سکولار جامعه که فارغ از مباحث ارزشی به دنبال چهرهای تکنوکرات و فعال هستند.
این متکثر بودن جبهه مردمی علاوه بر عدم سازماندهی انتخاباتی، استعداد این را دارد که در لحظات حساسی همچون انتخابات به گزینهای که به اهدافشان نزدیک است متمایل شوند. این موضوع خود در نتیجه منجر به شکلگیری یک جبهه سیال میشود که نمیشود زیاد روی آن حساب باز کرد.
در نگاهی کلان به سخنان و مواضع این دو شخصیت سیاسی و البته طیف هوادرانشان «عدالت» نقش برجستهای دارد. هم قالیباف و هم احمدینژاد علیرغم خوانشهای متفاوت اما از دید جامعه به دنبال عدالت هستند و افراد تفاوتی میان عدالت آنارشیستی احمدینژاد و عدالت توزیعی قالیباف نمیگذارند. طی ماههای اخیر مواضع این دو نفر به سمت موضوع عدالت چرخش محسوس داشته و شعارشان به گفتمان جوانان عدالتطلب (هرکدام براساس معیارهای خود به سمتی گرایش داشتهاند) نزدیک شده و سعی دارند این مفهوم عام را به برند خود تبدیل کنند.
قالیباف و احمدینژاد سعی دارند در ساختار سیاسی کشور و فارغ از دستهبندیهای رایج نیروی سومی با برچسب عدالت تولید کنند. نیروی سوم عدالتمحور در گذشته سبب نزدیکی برخی طیفهای اصلاحطلبی چپ به جریان احمدینژاد شده و حال ظرفیت این را دارد که میان قالیباف و احمدینژاد پیوندی هرچند ضعیف برقرار کند. یادمان نرود که بعد از گستت و انشقاق در جریان عدالتطلب شاهد بودیم که جبهه چپگرا به سمت احمدینژاد سوق پیدا کرد.
بنابراین دیدار یا دیدارهای قالیباف و احمدینژاد در ابتدای راه قرار دارد. با توجه به فضای رسانهای و سیاسی کشور نیروی سوم به این زودیها توان اثرگذاری ندارد. این نیروی تازهنفس اما در آینده میتواند طیفی بزرگ از افراد و جریانهایی که بازسازی ساختار سیاسی و اجتماعی کشور با معیار عدالت را پیگیر هستند، را دور هم جمع کند که بخشی از آن قالیباف و احمدینژاد هستند.
احمدینژاد و قالیباف جبهه متکثری و ناهمگون از طرفداران را دارا هستند و با آن نمیتوانند به فعالیت انتخاباتی بپردازند، بنابراین نیاز دارند تا ابتدا تابلوی «عدالت» را به عنوان تابلوی اصلی خود تبدیل کنند و سپس به سازماندهی جبهه مردمی خود بپردازند.
یکی از اشتباهات مهم در تحلیل این واقعه سیاسی این است که فرض بگیریم این دو نفر سودای ریاست بر سر دارند پس به دنبال ائتلاف انتخاباتی هستند، در حالیکه این دیدار اصلا انتخاباتی نیست بلکه آغازی بر خودتعریفی دو شخصیت سیاسی کشور است که نیازی به پوستاندازی دارند. قالیباف و احمدینژاد خود میدانند که دیگر ردای ریاستجمهوری را بر تن نخواهند کرد و از سویی دیگر حضور در مجلس را کسر شان خود میدانند. آنها به دنبال کسوت پدرخواندگی جریانهای مطبوع هستند که در حال حاضر تنها نطفهاش شکل گرفته است.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران