به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، نشریه آمریکایی «آمریکن هرالد تریبون» در یادداشتی به قلم «پل آنتوپولوس» نوشت: امسال سال سختی برای مرتجعین و نئولیبرالها در آمریکای لاتین بود. آنها نتوانستند با خشونت «نیکلاس مادورو»، رئیسجمهور ونزوئلا را با عروسک خیمهشببازی آمریکا، «خوان گوایدو» جایگزین کنند، همچنین با خیزش مردم این کشور، نتوانستند خواستههای صندوق بینالمللی پول را علیه اکوادور اجرایی کنند، محبوبیت «سباستین پینرا»، رئیسجمهورمیلیاردر شیلی را که تلاشهایش برای افزایش بهای سفر با مترو به جریانی ضدنئولیبرالی تبدیل شد، حفظ کنند. در آرژانتین، «آلبرتو فرناندز» در رقابت با رئیسجمهور«مائوریسیو ماکری» نئولیبرال به پیروزی رسید و «لولا داسیلوا»، رئیسجمهور سابق برزیل از زندان آزاد شد.
به باور نویسنده، کشورهای آمریکای لاتین دوباره در حال رجعت به سوی حکومت سوسیالیستها هستند و موجی که در دهه 2000 میلادی در این کشورها آغاز شده بود دوباره در حال رشد است.
این گزارش به دستآوردهای «اوو مورالس»، رئیسجمهور مستعفی بولیوی پرداخته و نوشته است: او بعنوان اولین رئیسجمهور بومی بولیوی، بیسوادی را که در سال 2006، 13 درصد بود به 2.4 درصد در سال 2018 تقلیل داد. فقر که در سال 2006، 60.6 درصد مردم را دربرمیگرفت در سال 2018 به 36.6 درصد رسید و بیکاری از 9.2 درصد به 4.1 درصد کاهش یافت. این دستآوردها از آن رو بهدست آمدند که بولیوی از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول مستقل ماند و صنایع یا ملی ماندند و یا دوباره ملی شدند.
نویسنده میافزاید: با شکستهایی که امپراطوری آمریکا در آمریکای لاتین و بالاخص در ونزوئلا متحمل شده بود، نیاز به یک پیروزی سریع داشت و به نظر میرسید که کودتا علیه مورالس سادهترین پیروزی بود که این امپراطوری میتوانست به آن دست یابد.
وی در تشریح چرایی واقعیت فوق مینویسد: «هوگو چاوز»، رئیسجمهور سابق ونزوئلا، نیروهای مسلح این کشور را به پایگاهی برای ایدئولوژی بولیواری بدل کرد و تمام سلسلهمراتب آن ضدآمریکایی و میهنپرست شدند. بنابراین، با وجود خواستههای واشنگتن و گوایدو، تعداد کمی از نیروهای مسلح ونزوئلا در جریان تلاش برای کودتا علیه مادورو به کودتا پیوستند. اما از آنجا که مورالس نتوانست نیروهای مسلح بولیوی را رادیکالیزه کند همیشه در خطر سرنگونی توسط نیروهای ضدمیهنی بود که تمایل به خدمت به امپراطوری آمریکا دارند.
بر اساس گزارش فوق، واشنگتن میداند که مورالس 20 درصد بومی جمعیت بولیوی را تقویت کرد. 68 درصد دیگر جمعیت بولیوی را «مستیزوها» تشکیل میدهند که ریشه نژادی آنها بومی – اروپایی است اما سفیدهای بولیوی تنها 5 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند که ثروتمندتر از بقیه جمعیت هستند و به راستگرایی تمایل دارند. آنها نمیخواهند که قدرت به اکثریت بومی برسد.
از نظر جغرافیایی بیشتر جمعیت سفید بولیوی و نژادهای آمیخته در مناطق شرقی بولیوی زندگی میکنند که ثروتمندتر از مناطق بومینشین است. این نقطهای کلیدی برای این است که بفهمیم «جنین آنز»، رئیسجمهور موقت خودخوانده بولیوی کیست؟
نویسنده با بیان اینکه آنز از منطقهای بهنام «بنی» برخاسته، تاکید میکند که این منطقه یکی از پایگاههای مخالفین مورالس است. مردم این منطقه بیشتر به دامداری اشتغال دارند که توسط ثروتمندان سفیدپوست یا مستیزو اداره میشود. او عموما از سوسیالیسم انتقاد میکند و هراس خود را از اینکه بولیوی به کشوری چون ونزوئلا، نیکاراگوئه یا حتی بدتر، کوبا تبدیل شود ابراز داشته است. برادرزاده او در سال 2017 بهخاطر تلاش برای قاچاق 480 کیلوگرم کوکائین به برزیل دستگیر شده بود.
گزارش فوق سپس به یک توییت توهینآمیز آنز در سال 2013 خطاب به بومیها اشاره کرده که در آن وی بولیوی را کشوری عاری از «رسوم شیطانی بومیها» آرزو میکند. به باور نویسنده، آنز دارای باورهای اوانجلیستی رادیکال است.
نکته دیگری که در این گزارش به آن اشاره شده است، شیوه رهبری جریان راستگرا در بولیوی است. «کارلوس مسا»، معاون سابق رئیسجمهور و میلیونری بهنام «لوییس فرناندو کاماچو» که رهبری گروهی با نام «کمیته مدنی سانتا کروز» را بر عهده دارد، این جریان را هدایت میکنند. اعضای کمیته مدنی سانتا کروز به شیوهای شبیه به نازیها به یکدیگر ادای احترام میکنند.
نویسنده در پایان تاکید کرده که بدون شک موضوع نژادی، یکی از موضوعات مهم در سرنگونی دولت مورالس بوده است. برکناری مورالس و جانشینی آنز، به معنای به عقب راندن دستآوردهای مورالس و بازگرداندن بولیوی به سیاستهای بهرهجویانه نئولیبرالی است که مردم بولیوی را فقیر و شرکتهای آمریکایی و الیت محلی را مرفه نگه میداشت.