به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، پوشش گسترده 24 ساعته و 7 روز هفته ای رسانه ها در مورد ماجرای ویروس کرونا به این معنا بوده که خبرهای دیگر یا نادیده گرفته شوند یا به صفحات داخلی رانده شوند، جایی که دوباره هیچ گاه دیده نمی شوند. طی این مدت خاورمیانه در تب و تاب بوده، اما پوشش تازه ترین تحرکات دولت ترامپ علیه ایران تا حد نامرئی شدن فاقد اهمیت تشخیص داده شده اند. در همین حال نزدیک تر به خانه، اعلام مایک پمپئو وزیر امور خارجه همه جا حاضر آمریکا مبنی بر اینکه رئیس جمهور فعلی ونزوئلا نیکولاس مادرور یک قاچاقچی مواد مخدر است، بازتابی شبیه پرتاب یک سنگریزه را تولید کرد، همانطور که خبر اعزام کشتی های جنگی به کارائیب برای به اصطلاح مبارزه با مواد مخدر در نطفه خفه شد.
از میان جالب ترین اخبار شاید بتوان به ماجرای تداوم تصفیه مقامات دولتی اشاره کرد که پرزیدنت دونالد ترامپ از آن با عنوان «زهکشی باتلاق» نام برد و ناگفته پیداست که تاثیر دراز مدتی بر نحوه شکل گیری سیاست ها در واشنگتن دارد. پیش از تعطیلی های نصفه و نیمه ناشی از کرونا، در رسانه ها به چیزی شبیه یک شوک عنقریب در درون جامعه اطلاعاتی و پنتاگون اشاره شد، اما تحولاتی که از آن زمان به بعد رخ داده، حتی بعد از آنکه چندین بازرس کل کنار گذاشته شدند، کمتر گزارش شده اند.
قطعا ترامپ دلیل خوبی برای نفرت داشتن از جامعه اطلاعاتی و امنیت ملی دارد که به شدت با نامزدی او مخالفت کردند و هم برای خراب کردن مبارزات انتخاباتی اش و هم حتی بعد از انتخاب شدنش برای خراب کردن ریاست جمهوری اش دسیسه چینی کردند. این اتفاق چه برخاسته از توطئه «دولت عمیق» یا «تشکیلات» بوده یا بر اساس یک جاه طلبی شخصی از سوی بازیگران کلیدی، در هر حال واقعیت این است که به نظر می رسد وقتی پای دونالد ترامپ به میان می آید، تعدادی از مقامات ارشد سوگندی را که به قانون اساسی خورده اند از یاد برده باشند.
به هر روی گذشته از بازی چه کسی زودتر می تواند روی صندلی بنشیند که مشخصه انتصاب های عالی رتبه در سه سال اول دولت ترامپ بوده، تلاش منسجمی برای حذف اعضای «غیروفادار» در اجتماع اطلاعاتی نیز وجود داشته، هرچند وفاداری به طور کلی برچسبی بوده که هم از سوی دولت بوش و هم اوباما به افراد ناهمسو زده می شد. انتصاب ماه فوریه سفیر آمریکا در آلمان ریچارد «ریک» جنرال به عنوان مدیر موقت امنیت ملی، سمتی که همزمان با سفارتش عهده دار خواهد بود، به دلیل فاقد تجربیات لازم بودن و تاریخچه قضاوت ها و مشارکت های او، مورد انتقاد تمام طرف ها قرار گرفته است. کاخ سفید اکنون ادعا می کند که بعد از اتمام دوره انتصاب موقت او، جان راتکلیف سناتور تگزاس جایگزین او خواهد شد.
اما در انتقادات نسبت به جنرال به خاطر کمبودهای به وضوح آشکارش یک نکته از قلم افتاده است، چرا که او اساسا در جایگاهی قرار ندارد که کار سازنده ای انجام دهد. او پیشتر پاکسازی کارکنان فدرال در کاخ سفید و تشکیلات امنیت ملی را از میان کسانی که به اندازه کافی وفادار قلمداد نمی شده اند آغاز کرده است، اقدامی که مورد حمایت رابرت اوبرایان مشاور امنیت ملی و مایک پمپئو نیز قرار گرفته است. بسیاری از افسران به سازمان های اصلی شان برگشت داده شده اند، در حالی که انتصاب های جدید محفلی از نومحافظه کاران را تشکیل داده که در دولت جرج دبلیو بوش تکثیر شده بودند. قبول است که برخی از نئوکان های برجسته نظیر بیل کریستول به دلیل انتقادهای نیشدارشان در زمان نامزدی ترامپ باعث شده اند که صلاحیت خود را برای خدمت در قالب یک رژیم جدید از دست بدهند، اما عده زیادی از آنها نیز با بسته نگهداشتن دهانشان در طول مبارزات انتخاباتی سال 2016 توانسته اند مرئی بودن خود را از نظر سیاسی حفظ کنند. تعجب انگیز آنکه بسیاری از منصوبان جدیدی که به این مجموعه آورده شده اند، با دقت مورد بررسی قرار گرفته اند تا این اطمینان حاصل شود که آنها از جمله هواداران پر و پا قرص اسرائیل هستند.
هرچند برای روسای جمهور این چیز غیرمعمولی نیست که دور و بر خود را از افراد بله قربان گوی دوآتشه پر کنند، همانطور که ترامپ به خصوص با انتصاب داماد فاقد صلاحیت خود جرد کوشنر انجام داده، با این حال وجود این گرایش در دولت او امر غیرمعمولی است که تقریبا برای هر کسی که رئیس جمهور را احاطه کرده، حتی در چندین لایه دورتر از دولت که کارکنان آنها غالبا غیرسیاسی اند، نوعی گرایش به برگزاری یک امتحان عبور از فیلترهای چند لایه اثبات وفاداری مشاهده می شود. اگرچه کاخ سفید ترامپ به خاطر سیاست های چاره جویانه و پیشاپیش اندیشیدن خود معروف بوده، اما فقدان تجربه نیز کاملا در آن مشهود است و قطعا یک کاهش چالش برای گروهی فکر کردن در آن وجود دارد و از طرفی جایگزینی مقامات در حوزه اجرای قانون و اجتماعات بازرس کل، به این معنا خواهد بود که هیچ کس در سمتی به اندازه کافی عالی برای استیضاح یا نظارت بر رفتار رئیس جمهور وجود نخواهد داشت. به جای آن مقامات ارشد اصولا وظیفه دارند برای بهانه آوردن برای کارهایی که کاخ سفید انجام می دهد منطق لازم را پیدا کنند.
در این میان نباید این نکته را نیز از قلم انداخت که روباه هایی برای حفاظت از مرغدانی گماشته شده اند و همچنین تاکید کرد که این باتلاق تا زهکشی فاصله بسیار دارد. به روشنی پیداست که تلاش منسجم و هماهنگی برای پاکسازی هر کسی از رده فوقانی دولت آمریکا که با آنچه که از کاخ سفید بیرون می آید در تضاد قرار دارد، در جریان است. بازرس کلی که وظیفه اش نظارت بر تخلف و تخطی است، این پیام را دریافت می کند که اگر می خواهد شغل خود را حفظ کند، باید در خط رئیس جمهور حرکت کند، حتی اگر این طور به نظر برسد که این خط هر روز و هر روز هوسبازانه تغییر می کند. سپس نوبت به این کنایه می رسد که روسای سازمان های بزرگی چون سازمان حفاظت از محیط زیست، اکنون متعهد به این هستند که اصلا به دنبال اجرای مقررات زیست محیطی موجود نباشند.
این روند مهمل که زیانبارترین تاثیر را بر منافع عمومی دارد، بر به اصطلاح سازمان های قانونگذاری نیز اثرگذار بوده، سازمان هایی که قرار است در جهت حفظ منافع جامعه، بر فعالیت های بالقوه غیرقانونی شرکت ها و صنایع نظارت کنند. همانطور که جرج استیگلر اقتصاددان دانشگاه شیکاگو چندین بار پیش بینی کرده، در دوره هر دو رئیس جمهور اوباما و ترامپ، مدافعان شرکت های ظاهرا «قانونگذاری شده» تک تک سازمان های قانونگذاری فدرال آمریکا را به تصرف خود درآورده بودند. اکنون مقررات به اسارت گرفته شده دولت فدرال نماینده منافع شرکت ها هستند نه مردم. این بیشتر شبیه دولتی متشکل از یک الیگارشی مجرم است تا دولتی از و برای «مردم.»