گمان می‌کردم که تو بیداری!
یادداشت/
پیر زنی به داروغه شکایت کرد که حرامیان نیمه شب به خانه‌ام ریخته و هرچه ‌اندوخته بودم را به غارت برده‌اند. داروغه پرسید در آن هنگام کجا بودی و چه می‌کردی؟
ارسال نظرات
captcha