به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، «جلال آل احمد»، نویسنده شهیر معاصر ایرانی در سفرنامه حج خود که آن را در سالهای دهه 60 میلادی به نگارش درآورده از نظام حاکم بر عربستان سعودی با نام «بدویت موتوریزه» نام میبرد. این توصیف را شاید بتوان کوتاهترین تعریف ممکن در خصوص ماهیت نظام سعودی دانست و زمانی که بخواهیم نمود اصلی این بدویت را در سیاست خارجی این کشور جستجو کنیم به واژه تروریسم میرسیم.
به ظاهر باید تروریسم و ایجاد ارعاب امری مذموم در میان تمام ملتها و دولتها باشد اما واقعیت اینجاست که نظام سعودی تروریسم را ابزاری برای گسترش قدرت خود در سطح منطقه و دنیا میبیند.
شاید مشاهده پدیدههایی همچون خودروهای انتحاری، مردان نقابپوش و شمشیرهای برافروخته طی 10 تا 15 سال گذشته برای مردم جهان امری عادی شده باشد اما به لطف منابع مالی کلان عربستان سعودی و سیاست گسترش ترور و ارعاب دهها سال است که برای مردم خاورمیانه صحنه یک نمایش همیشگی است.
* اتحاد شوم در بیابانهای نجد
اگر بخواهیم ریشه این بدویت تاریخی و گرایش به ترور و ارعاب را بررسی کنیم باید به سالهای بسیار دور برگردیم، به ریگزارهای بیابان «نجد» جایی که اولین بار «محمد بن عبدالوهاب» شیخ جوان تندرو مهمان «ابن سعود» از بزرگان قبیله آل شیخ و از اعراب «عنیزه» بود. محمد بن عبدالوهاب طلبه تندرو جوانی بود که با خوانشی جدید بهدنبال سلفیگری بود.
در طرف مقابل ابن سعود رویای حکمرانی بر حجاز را در سر داشت و این دو خود را هم پیمانانی مناسب دیدند. اولین تلاش ابن سعود برای حکمرانی بر حجاز با واکنش خلافت عثمانی و سرکوب آنان توسط سربازان مصری همراه شد اما بار دیگر جنگ جهانی اول و سقوط حاکمیت «باب عالی» در استانبول فرصتی را فراهم ساخت تا سرزمینی با نام عربستان سعودی متولد شود.
ملک عبدالعزیز که با تکیه بر سلفیگری و حمایت وهابیون و به خصوص اخوان صحرا گرد بر حجاز مسلط شده بود، اتحاد خود را با سلفیها محکمتر کرد. از آن زمان تاکنون «وهابیت» به عنوان پشتیبانی از حاکمیت سعودی بر حجاز در آمده و در مهمترین مستمسک آل سعود برای مدیریت بحرانها وهابیت است؛ دیدگاهی که خود را در خط مقدم مقابله با انحراف در اسلام میبیند و با استفاده ازا امکانات دولت آل سعود به دنبال گسترش خود تا دورترین نقاط جغرافیای اسلام است.
* قیامی که صدور تروریسم و وهابیت را سرعت داد
اگر تاکنون سیاست خارجی ریاض گاه با تشتت و گاه با بلاتکلیفی اداره شده اما دیپلماسی مذهبی عربستان همواره از ثبات دائم برخوردار بوده است.
این دیپلماسی وهابی در طول سالهای بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان پایهای برای اعمال نفوذ در کشورهای مختلف درآمده و در این میان امکانات مالی دولت سعودی همواره تأمین کننده هزینههای آنان بوده است.
شاید اگر بتوان نقطه عطفی را در گسترش این سیاست تهاجمی را ذکر کرد باید به سال 1979 اشاره کرد. زمانی که گروهی از شاگردان «بن باز» مفتی سعودی به رهبری «جهیمان العتیبی» و از اعضای سابق گارد ملی عربستان با انگیزه مقابله با انحرافات دولت سعودی مسجد الحرام را اشغال و «عبدالله قحطانی» شوهر خواهر العتیبی را مهدی موعود خطاب کردند.
اشغال مسجد الحرام نزدیک به یازده روز طول کشید و در نهایت با کمک نیروهای ویژه فرانسوی قیام آنان شکست خورد. از سوی دیگر سرنگونی حکومت پادشاهی و به قدرت رسیدن یک جمهوری شیعهمذهب در ایران با ایدئولوژی انقلابی میرفت تا بنیانهای حاکمیت ریاض را متزلزل کند.
پاسخ پادشاهی آل سعود به این اتفاقات سختگیری و بستن فضای داخلی عربستان بود. قوانین سختگیرانه مذهبی به سرعت اجرا شدند، سینماها بسته شد و رانندگی زنان ممنوع شد و سختگیری بر اقلیتهای شیعه افزایش یافت. در بُعد خارجی اتفاقی که توانست به کمک عربستان سعودی بیاید اشغال افغانستان به دست ارتش اتحاد جماهیر شوروی بود. تهاجم شوروی به افغانستان توانست زمینه مطرح شدن «ایده جهاد خوب» را فراهم کند.
به این ترتیب مقامات سعودی که درصدد بودند خود را از شر جوانان پر شر و شور رها کنند و در کنار این با گسترش تبلیغات وهابیون علمای تندرو را راضی کنند، جوانان را به سمت افغانستان سرازیر کردند. در مدتی کوتاه 15 هزار سعودی به افغانستان رفتند. رهبری داوطلبان عرب را شیخی فلسطینی به نام «عبدالله اعظم» بهعهده داشت که استاد و مراد «اسامه بن لادن» بود.
از سوی دیگر عربستان برای حمایت از این نبرد بیش از 4 میلیارد دلار صرف تأسیس مدارس مذهبی مروج وهابیت کرد.
*پول، ترور و دیگر هیچ
تخمین هزینهای که سعودیها تاکنون برای گسترش وهابیت هزینه کردهاند تقریبا غیر ممکن است. بر اساس تحقیقات وزارت خزانهداری آمریکا سعودیها بین سالهای 1979 تا 2002 نزدیک به 70 میلیارد دلار صرف کمک به نهادها و خیریههای مختلف مذهبی کردهاند.
سازمان همکاری اسلامی که قرار بود کشورهای اسلامی را برای مبارزه با رژیم صهیونیستی متحد کند با پول سعودیها 1500 مسجد، 210 مرکز اسلامی و دهها آکادمی برای گسترش وهابیت تاسیس کرده است.
بر اساس سخنان «جیمز وولسی» رییس اسبق سیا که در سال 2005 بیان شده سعودیها نزدیک به 90 میلیارد دلار صرف ایدئولوژی وهابیت کردهاند.
طبق تخمین پارلمان اروپا بنیادهای سعودی 10 میلیارد دلار را برای گسترش وهابیت در اروپا هزینه میکنند. اگر تمام این مبالغ را روی هم جمع کنید بودجه تبلیغاتی سعودی نزدیک به 2 برابر بودجه تبلیغات اتحاد جماهیر شوروی است. سعودیها حتی مراکز گسترده اسلامی در آمریکا را نیز تغذیه میکنند که شامل کمک به اندیشکدهها و مؤسسات تبلیغاتی است.
طبیعی است با چنین تبلیغات گستردهای فرهنگ وهابیت چنان در گستره جهان منتشر میشود که به زودی هستههای خشونتطلب و ترورهای کور از آن برمیخیزند. روندی که ابتدا در پاکستان شروع شد و پس از آن که «فهد بن عبدالعزیز» از ارتش ایالات متحده بر دفع حمله «صدام حسین» به کویت کمک خواست، منجر به ظهور شبکهای تروریستی به نام القاعده شد.
* خط خون از اسلام آباد تا دمشق
ذکر نتایج سیاست سعودی در گسترش وهابیت و پس از آن استفاده از گروههای تروریستی به عنوان ابزاری برای تأمین منافع منطقهای ریاض غیر قابل بیان است.
در پاکستان گسترش مدارس وهابی منجر به تشکیل گروه طالبان شد. تشکیلاتی که در ابتدا بخش مهمی از افغانستان را به تصرف درآورد و حتی بعد از حمله آمریکا نیز توانست به حیات خود ادامه دهد کما این که در نهایت واشنگتن بعد از 19 سال جنگ تن به مذاکره با آنان داد.
در پاکستان تشکیلات اولیه جمعآوری نیرو برای شبهنظامیان که با نام لشکر طیبه فعالیت میکرد به یک گروه تروریستی تبدیل شد. این گروه مسئولیت اصلی حملات تروریستی علیه شیعیان پاکستان را بر عهده دارد که نزدیک به 20 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و از نگاه عربستان سعودی مظنون به پیشبرد سیاستهای تهران هستند. بر طبق دادههای اولیه عربستان سالانه یک میلیارد دلار در مدارس مذهبی پاکستان هزینه میکند و بسیاری از دانشجویان برای کسب مدارج بالاتر عازم عربستان سعودی میشوند و هنوز دولت پاکستان موفق به مهار این مدارس نشده است.
در عراق و سوریه حمایت گسترده از گروههای سنی و تکفیری منجر به سالها جنگ داخلی در این کشورها شد. به قدرت رسیدن یک دولت شیعه مسالهای نبود که دولت عربستان بتواند آن را تحمل و حتی برخی از علمای سعودی سرزمین عراق را یک کشور اشغال شده نامیدند که باید آزاد شود. در سالهای 2004 تا 2007 و در اوج خشونتها در عراق پیشرفتهترین سلاحها در اختیار تروریستهای تکفیری و شبکههای القاعده قرار گرفت. اغلب کمکها ضمن مراسم حج و دیدار حضوری نمایندگان گروههای تروریستی در عراق با نمایندگان دولت سعودی انجام میشد. بسیاری از جوانان سعودی نیز عراق را عرصه جدید برای جهاد این بار علیه شیعیان میدیدند.
افشای مکالمه یوسف بن علوی در خصوص اعزام نزدیک به 4 هزار ترورریست سعودی به عراق تنها بخشی از حقیقت ماجراست. این افشاگری که اخیرا صورت گرفت نشان داد که سعودیها در آغاز فتنه گسترده در سوریه نقش مهمی داشتند. بر طبق اسناد افشا شده بخش مهمی از تسلیحات گروههای تروریستی از طریق منابع مالی عربستان سعودی تامین میشده است.
محل تأمین عمده این سلاحها اغلب کشورهای اروپای شرقی بوده است. بر طبق مدارک افشا شده از سوی یک روزنامه بلغاری بخش عمدهای از سلاحهای گروههای تروریستی توسط شرکتهای اروپای شرقی تولید و بعد از طریق خطوط هوایی آذربایجان و ترکیه به مرزهای شمالی سوریه منتقل شده و از آنجا در اختیار گروههای تروریست سوری قرار میگیرد.
اوج این اقدامات را میتوان فروش تعداد زیادی موشک هدایت شونده تاو به گروههای مسلح سوری دانست که حتی در قیاس به فروش موشک استینگر به مجاهدین افغان هم اقدامی مسرفانه بود. تحقیقات «رابرت فیسک» روزنامهنگار ایندیپندنت نشان داد که سعودیها واسطه اصلی خرید خمپارههای پرتاب شونده از صربستان بودند که حجم آن حتی از زرداخانه ارتش بریتانیا هم بیشتر بود.
جالب اینجاست که سعودیها بعد از پایان نسبی جنگ به دنبال حمایت مالی از منطقه خودگران کُردها در شمال شرقی سوریه به عنوان حاکمیتی مستقل از دولت سوریه هستند.
* وقتی دامن آمریکا هم آلوده میشود
دامنه حمایت سعودیها از تروریسم حتی دامن متحد اصلی ریاض یعنی ایالات متحده را هم گرفته است. شکی نیست که اتباع سعودی در پشت صحنه حمایت از حملات یازدهم سپتامبر قرار داشتند. اگرچه در آن زمان «بندر بن سلطان» سفیر وقت عربستان توانست به لطف ارتباطات گسترده خود تا حدودی جلوی موج منفی علیه ریاض را بگیرد اما هنوز دادخواهی از دولت سعودی دغدغه اصلی بازماندگان این حادثه محسوب میشود.
تصویب قانون «جاستا» در روزهای پایانی دولت اوباما هشدار جدی به سعودیها بود که حکم دادگاههای آمریکا میتواند گریبان صدها میلیارد دلار از اموال سعودیها را بگیرد. خبر دیگری که اخیرا منتشر شد افشای این واقعیت بود که رایزن فرهنگی سفارت عربستان سعودی در واشنگتن به عنوان یکی از حامیان مالی عاملان حملات یازدهم سپتامبر نقش داشته است، خبری که بهصورت مستند با اشتباه افبیآی منتشر شد و توسط رسانههای آمریکایی شکار شد اما در بحبوحه اخبار همهگیری کرونا چندان مورد توجه قرار نگرفت. از سوی دیگر تیراندازی یکی از دانشجویان سعودی در یک پایگاه نیروی دریایی آمریکا توجهها را به سمت تروریسم سعودی جلب کرده است.
دولت آمریکا با تمام توان از منافع سعودیها در این باره حمایت کرده است. حمایتی که دلیل اصلی آن همان گونه که ترامپ به آن اشاره میکند دوشیدن گاو شیردهای بهنام عربستان سعودی است. زمانی که گزارش اصلی دولت آمریکا در خصوص حادثه یازدهم سپتامبر منتشر شده یک ضمیمه 28 صفحهای این گزارش حذف شده بود!
بر طبق اظهارات «سناتور لیندسی گراهام» این 28 صفحه نشان از نقش مستقیم دولت سعودی در تأمین مالی حادثه یازدهم سپتامبر دارد. بر اساس این گزارش بسیاری از 19 عامل حملات یازدهم سپتامبر از دولت سعودی کمک مالی دریافت کردهاند.
در نهایت در ژوئیه سال 2016 بخشی از این گزارش منتشر شد که نشان میداد دو تن از عاملان حادثه یازدهم سپتامبر با دوتن از عوامل سرویس مخفی سعودی رابطه داشتهاند و مبالغی از آنها دریافت کردهاند.
علیرغم تمام این ارتباطات به احتمال زیاد تا زمانی که سعودیها میتوانند پروژههای پرخرج دولت ترامپ را تأمین مالی کنند گزندی از چنین گزارشهایی نخواهند دید. البته در این میان کند شدن تیغ بحث نفت به دلیل گسترش استفاده از «شیل نفت» بالاخره زمانی رفتار آمریکاییها تغییر خواهد داد.
* تروریسم به زادگاه خود باز میگردد؟
بدون شک اگر بخواهیم فهرست کشورهایی را که از عملیاتهای تروریستی سعودیها لطمه دیدهاند به طور کامل بیان کنیم نیاز به یک کتاب مفصل خواهیم داشت.
به احتمال زیاد و تا زمانی قابل پیشبینی تروریسم ابزاری مهم در جعبه ابزار سعودی باقی خواهد ماند. ارتش عربستان سعودی به خوبی نشان داده است که توان برنده شدن در هیچ جنگی را ندارد به این ترتیب ابزاری جز جنگ نیابتی آن هم از طریق تروریستهای تکفیری برای ریاض باقی نخواهد ماند.
اما شاید سئوال اصلی این باشد که سعودیها تا کی خواهند توانست محیط داخلی خود را از تروریسم و تندروی دور کنند؟ آنچه اصلاحات فرهنگی و مذهبی «محمد بن سلمان» خوانده میشود هم اکنون نیز سبب اعتراضات فراوانی بهخصوص در بین قشر سنتی - وهابی عربستان شده است.