به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، اعضای دائم و غیر دائم شورای امنیت سازمان ملل روز گذشته درباره قطعنامه پیشنهادی آمریکا در خصوص تحریم تسلیحاتی ایران رای گیری کردند. قطعنامه پیشنهادی دو بند مقدماتی و دو بند عملیاتی داشت و خواستار تمدید محدودیت های تسلیحاتی ایران تا تصمیم ثانوی شده بود. قطعنامه جدید نسخه تعدیل شده قطعنامه قبلی آمریکا بود. هر چند که این قطعنامه به لحاظ ظاهری و محتوایی تغییرات عمده ای کرده بود، اما هدف آن مشابه قطعنامه قبلی آمریکا بود. اما باز با این وجود، در رای گیری ایمیلی روز گذشته آمریکا فقط توانست به غیر از خودش رای یک کشور کوچک، یعنی جمهوری دومینیکن را به خود جذب کند.
نتیجه رای گیری روز گذشته چیزی جز شکست سنگین برای واشنگتن نبود که نتوانست 13 عضو دیگر شورا را با خود همراه و آنها را برای تصویب قطعنامه پیشنهادیش مجاب کند. شاید به سختی بتوان سابقه چنین شکستی را برای آمریکا طی 75 سال گذشته در شورا یافت.
دامنه شکست آمریکا در شورای امنیت فقط محدود به این کشور نمیشود، بلکه آب سردی بر پیکره هم پیمانان منطقهای کاخ سفید است. عربستان، امارات و آمریکا از جمله بازیگران منطقهای بودند که برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران به تکاپو افتاده بودند. ناکامی در تمدید تحریمهای تسلیحاتی، صرفنظر از اهمیت فنی و نظامی آن، شکست سیاسی و انزوای گفتمان و موضع ضدایرانی آنهاست که حتی نزد دوستان خود خریدار چندانی ندارد.
تحریف روایت شکست آمریکا
در اینکه آمریکا و یارانش در رایگیری روز گذشته شورای امنیت شکست سنگینی خوردند شکی نیست، اما باید دقت کرد که نباید واقعیتهای موجود را به گونهای وارونه تفسیر کرد. رای اروپاییها به قطعنامه پیشنهادی آمریکا، ممتنع بود. اروپاییها چون از بابت مخالفت چین و روسیه مطمئن بود، به آرای ممتنع بسنده کردند.
اروپا تقریبا چند سال است که چنین رویکردی را در پیش گرفته است و هرگز برای حفظ برجام هزینهای نکرده است. اروپا در گذشته از جیب ایران و الان از جیب چین و روسیه خرج می کند تا برجام حفظ شود. پایتختهای اروپایی سیاست منفعل خود را در پیش گرفتند. درست است که آنها رای ممتنع دادند و این باعث شد که قطعنامه آمریکا رای نیاورد ولی اینکه آنها رای منفی هم ندادند، امر قابل توجهی است. به عبارتی، اروپاییها، روز جمعه در مقابل آمریکا قرار نگرفتند. چه بسا که همین کشورها آماده بودند برای تمدید مدتدار تحریمهای هستهای ایران، قطعنامهای را پیشنهاد کنند که امریکا هم آن را بپذیرد.
تعلل اروپا در دوران خروج آمریکا از برجام، و سپس ارائه مکانیزم سمبلیک اینستکس و صدور قطعنامه در آژانس بین المللی انرژی اتمی و موارد دیگر همگی نشان میدهد که اروپا عمدتا در جبهه آمریکا بوده و فقط در ظاهر تاکتیک متفاوتی را اجرا کرده است.
چنین روندی نشان میدهد که به بیان عامیانه نمیتوان «روی دیوار اروپا یادگاری نوشت»، بلکه این چین و روسیه بودهاند که عمدتا در مقاطع حساس موضعی نزدیک به ایران اتخاذ کردهاند. همزمانی این تحولات با مذاکرات ایران با چین و روسیه برای انعقاد توافق همکاری بلندمدت، موید عقلانیت تهران در نگاه به سمت شرق است. رشد اقتصادی، سیاسی و نظامی چین و روسیه هم مزید بر علت میشود که ایران همکاریهای خود با کشورهای شرقی از جمله چین و روسیه را تقویت کند. هر چند این امر فقط محدود به این دو کشور نمیشود و نباید بشود.
تهدیدی به نام مکانیزم ماشه
با عبور از مانع تحریم تسلیحاتی الان نوبت به بحث راه اندازی مکانیزم ماشه رسیده است. آمریکاییها پس از ناکامی در فشار حداکثری و کشاندن ایران پای میز مذاکره الان به دنبال فشار و انگشت گذاشتن روی برجام هستند تا طرفهای برجام را به مذاکره مجدد و کشاندن تهران پای میز مجاب کند. دونالد ترامپ تصور میکرد که با خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمها، ایران تسلیم شده و با واشنگتن تماس خواهد گرفت. ایران نه تنها با ترامپ تماس نگرفت، بلکه در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ترامپ وضعیت نامطلوبی را پیدا کرده و در به در به دنبال کارت بازی برای انتخابات میگردد.
به نظر میرسد رئیس جمهور آمریکا با آگاهی از حساسیت اعضای باقیمانده برجام، بحث مکانیزم ماشه را مطرح کرده است، تا آنها هم برای گفتگو و حفظ توافق به تکاپو بیفتند. تلاشهای آلمانیها و روسها در این زمینه حاکی از این نکته است.
آمریکا در وهله اول ترجیح میدهد که قبل از اینکه بلبشویی در شورای امنیت به پا شود، میز گفتگو چیده شود. اما اگر به این هدف نرسد، احتمال آن می رود که برای تحقق مکانیزم ماشه به کار خود ادامه دهد. در نهایت هدف دولت آمریکا ضدبرجامی نیست، چه بسا که میتوانستند اگر قصد نابودی برجام را دارند از همان ابتدا و در زمان خروج از توافق در بهار سال 97 مکانیزم ماشه را عملی کنند.
تشنه مذاکره
اما الان بحث فشار برای مذاکره است که خود را در قامت مکانیزم ماشه نشان میدهد. آمریکا هم در گذشته برجام را به عنوان سکوی فشار بر ایران دیده است؛ تا از آن مجرا برنامه هستهای ایران را مهار کند و اقتصاد آن را به گروگان گیرد؛ و هم الان آن را به عنوان سکوی فشار جدید میبیند؛ تا از طریق تهدید به فروپاشی آن طرفهای مختلف را پای میز بکشاند. به طور خلاصه، ترامپ به مکانیزم ماشه در اصل به عنوان مکانیزم مذاکره مینگرد.
نکته مشترک در همه این فراز و نشیبها آن است که سیاست درست ایران در اتخاذ رویکرد مقاومت فعال و برداشتن گامهای لازم در این راستا در مقابله با رویکرد فشارحداکثری، آمریکا و دولت ترامپ را به بنبست کشانده و ادامه این روند با گامهایی متکی بر فاکتورهای قدرت ایران میتواند شرایط را در نهایت به نفع حفظ حقوق ملت ایران تغییر دهد.