چگونه خداوند را تصور كنيم؟
گروه معارف «شبكه خبر دانشجو»؛ آيا خداوند بزرگ روح است يا جسم، او را چگونه پيش خودمان مجسم كنيم؟
اين پرسش به دو بخش تقسيم مىشود:
1. خداوند جسم است يا روح؟
2. چگونه خداوند را تصور كنيم؟
در پرسش اول: بحث ما در مورد موجودى است كه خالق هستى مىباشد و بدون هر گونه عيب و نقص است، و به طور كلى هيچ يك از نشانههاى مخلوقات را ندارد و از طرفى تمام كمالات و ارزشهاى والا را دارا مىباشد.
نشانههاى مخلوق بودن عبارتند از:
1. وابستگى به شرائط: يكى از نشانههاى مخلوق اين است كه در بوجود آمدن و همچنين در ادامهى حياتش، نيازمند شرائط و ويژگىهاى خاصى است. با دقت در تك تك پديدههاى عالم ماده، اين نكتهى مهم قابل مشاهده است. يك گل را در نظر بگيريم كه براى بوجود آمدن، نيازمند شرائط خاص خود (كاشتن دانه يا قلمه زدن) مىباشد، همچنانكه در ادامهى زندگى نيز نيازهاى جديد دارد. شبيه همين مطلب را در انسانها و حيوانات نيز مىبينيم. اما خالق و پروردگار عالَم، خالق و بوجود آورندهىشرائط است وخود هيچقيد وشرطى ندارد چون غنى وبىنياز محض است.
2. تغيير و دگرگونى: بىشك موجودى كه در شرائط مختلف، تغيير و دگرگونى مىيابد و حالات و كيفيات جديدى را كسب مىنمايد، در بدست آوردن و تحصيل اين حالات گوناگون و جديد، احتياج به علتى غير از خود دارد، چرا كه خود بخود اين تغيير و دگرگونى هرگز در او حاصل نمىشود.
3. محدوديت: موجودى كه از نظر زمانى، مكانى يا غير آن محدود باشد بدين معنا كه در تمام حالات از حدود و مرزبندىهاى خاص تبعيت مىكند، مثلًا اگر موجودى مادى است از حدود زمان و مكان برخوردار مىباشد پس در مكانى هست و در مكان ديگر نيست و در يك زمان هست و در زمان ديگر نيست؛ و اگر موجودى مجرد (مثل روح) باشد همچنان از حيث وجودى محدود مىباشد به اين معنا كه وجودش در پرتو وجود علت موجود است و به اصطلاح، وجودش «عين ربط و تعلق» است.
با يك مثال مطلب روشن مىشود: لامپى كه در اختيار ماست و روشن است تا زمانى نور مىدهد كه از طرف منبع، به آن برق داده شود، اما به محض اين كه برق قطع شود، نور هم از بين مىرود پس اين نور يك «وابستگى وجودى» به برق دارد كه «محدوديت» آن محسوب مىشود.
حال موجوديت همهى موجودات جهان اين چنين است و در سورهى فاطر در اين مورد مىخوانيم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» «فاطر/ 15 اى مردم! شما( همگى) نيازمند به خدائيد؛ تنها خداوند است كه بىنياز و شايستهىهر گونه حمد و ستايش است!»
با اين حساب خداى جهان نه «جسم» است و نه «روح» چون دانستيم كه اگر جسم يا روح باشد (به معنايى كه ما درك مىكنيم) ديگر مقام خالقيت را ندارد و مخلوقى از مخلوقات است. پس خدا موجودى از موجودات است كه هيچ قيد، شرط و نقصى ندارد و محدود به آنها نيست و تمام كمالات را در سطح بالا دارا مىباشد.
اما در جواب اينكه: چگونه خدا را تصور كنيم؟
بايد عرض كنيم كه علم ما بر دو قسم مىباشد:
1. گاهى انسان به موجودى علم پيدا مىكند كه داراى حدود و قيود مىباشد، كه در اين صورت بوسيلهى حواس خود، تصويرى از آن مىگيرد و در ذهن خود مجسم مىكند. مثل تصويرى كه از يك انسان مىگيريم. اگر دقت كنيم مىيابيم كه داشتن تصوير ذهنى از يك شىء، زمانى ممكن است كه آن شى داراى «حدود و قيودى» باشد تا بتوان از آن تصويرى در ذهن بياوريم.
2. گاهى انسان مىخواهد به موجودى علم پيدا كند كه از همه جهت مطلق است و هيچ حد و مرزى در وجود و كمالات ندارد، همچنانكه قابل درك حواس نيست تا بتوان آن را به صورتى در ذهن حاضر نمود و لذا هر چه در ذهن بياوريم ساختگى است و حكايت از واقعيت ندارد.
قرآن كريم مىفرمايد: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»؛ «شورى/ 11» «هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بيناست!»
و در آيه ديگر مىفرمايد: «لَاتُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»؛ «انعام/ 103» «چشمها او را نمىبينند؛ ولى او چشمها را مىبيند و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقائق موجودات) و آگاه (از همه چيز) است.»
در اين آيهى كريمه عدم امكان مشاهدهى خداوند با چشم ظاهر مورد توجه قرار داده شده است و حتى در برخى از احاديث كه ذيل اين آيهى كريمه است مىفرمايند: «شما شهرهايى را كه داخل نشدهاى و نديدهاى را بوسيله قوهى واهمه مىتوانى تصور كنى در حالى كه با چشم نديدهاى اما خداوند متعال را با خطورات قلبى و قوهى واهمه نمىتوان درك كرد و تصور نمود.» «كتاب التوحيد، صدوق، باب 8، حديث 12، ص 113»
و بالاتر اين كه در حديثى آمده است: «حقيقت شناخت خداوند و توحيد اين است كه هيچ تصورى از او در قوهى واهمه نداشته باشى.» «كتاب التوحيد، صدوق، باب 8، حديث 13، ص 113»
در حديث ديگرى حكايت شده: «هر چه را شما در دقيقترين توهمات خود آنرا مشخص كنيد كه او خداست، او خدا نيست، او مخلوق و ساخته و پرداختهى ذهن شما است. شايد مورچههاى ريز تصورشان اين باشد كه خداوند مانند خود آنها دو شاخك (ولى بزرگتر) دارد.» « محجة البيضاء ج 1، ص 219»
از امام على عليه السلام در مورد خداوند متعال نقل شده: «الذى لايدركه بُعدُ الهمم و لايناله غوصُ الفطن» «خطبه اول نهجالبلاغه»
«همتها هر اندازه دورپروازى كنند او را نمىيابند، و زيركىها هر اندازه در ژرفاى درياى انديشه فرو روند به او نائل نمىگردند.»
نكتهى قابل توجه اين كه: اين گونه نيست كه انسان نتواند هيچگونه معرفتى به خداوند داشته باشد زيرا انسان با تركيب يك سلسله از مفاهيم كلى و انتزاعى مىتواند شناختى را در مورد او پيدا كند چنانكه شخصى كه هرگز شهر بزرگى مثل نيويورك را نديده و مىخواهيم آن شهر را براى او توصيف كنيم مىگوييم نيويورك آبادى است لكن نه از اين آبادىها، كوچه دارد نه از اين كوچهها، خانه دارد نه از اين خانهها.
در مورد خداوند مىگوييم: خداوند موجود است، علم دارد، قدرت دارد، حيات دارد ولى نه از اين علمها و نه مثل اين قدرتها و نه مانند اين حياتها و زندگانىها.
نتيجه: تصور خداوند به معناى اينكه آن ذات متعالى را بتوانيم در ذهن خود به تصوير بكشيم يا با قوهى واهمه آنرا تصور كنيم اشتباه است اما معرفت پيدا كردن به خدا از راه شناخت اجمالى صفات او ممكن است از اين رو در قرآن كريم و روايات و ادعيهاى كه از اهلبيت روايت شده خداوند را با صفاتش به ما معرفى كردهاند تا نسبت به او از طريق شناخت صفاتش معرفت پيدا كنيم.
معرفى كتاب
1. اصول فلسفه و روش رئاليسم علامه طباطبائى
2. اصول اعتقادات استاد محسن قرائتى
3. مبانى خداشناسى استاد محمدى رىشهرى
4. التوحيد شيخ صدوق
5. الالهيات فى مدرسة اهلالبيت عليهم السلام استاد على ربانىگلپايگانى
6. توحيد (سلسله جهانبينى) استاد مطهرى
/انتهاي پيام/