به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، بحران سیاسی در اراضی اشغالی و در صفوف مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی به اوج خود رسیده است. پس از عدم توافق «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی و «بنی گانتز» وزیر جنگ این رژیم، صهیونیستها در حال حاضر خود را برای برگزاری چهارمین انتخابات کنست در طول کمتر از ۲ سال گذشته آماده میسازند؛ انتخاباتی که قرار است در تاریخ ۲۳ مارس (۳ فروردین ماه) برگزار گردد.
علت اصلی اوجگیری بحران در اراضی اشغالی را باید در ناموفق بودن تلاشهای نتانیاهو برای توافق با بنی گانتز جهت تصویب لایحه بودجه، جستجو کرد. به دنبال این عدم موفقیت بود که کنست رژیم صهیونیستی رسماً منحل شد. گانتز ابتدا با نخست وزیر به توافقاتی در این خصوص دست یافته بود اما پس از اعتراض متحدان آبی و سفید، او مجبور شد توافق را پس گرفته و کنست را منحل کند.
این رخداد پس از جدایی «گیدئون ساعر» از حزب لیکود دومین اتفاق بد برای آینده سیاسی نتانیاهو محسوب میشود. نکته قابل تأمل این است که از عمر کنونی کابینه فعلی رژیم صهیونیستی حدود ۹ ماه میگذرد اما با این حال، بحرانهای داخلی و اختلافات میان مقامات سیاسی تل آویو بیش از هر زمان دیگری عمیقتر شده است؛ به گونهای که بسیاری از کارشناسان سیاسی حلوفصل این اختلافات را بعید میدانند.
موضوع جالبتر در بحران سیاسی موجود در اراضی اشغالی این است که نگاهی هرچند گذرا به آمار و ارقام نشان میدهد که از سال ۲۰۰۰ تا کنون در هیچ دورهای کنست رژیم صهیونیستی نتوانسته است تا پایان دوره به کار خود ادامه دهد؛ این بدان معناست که کنست هر بار پیش از پایان دورهاش منحل شده است. به تبع آن، هیچیک از کابینههای رژیم صهیونیستی نیز از سال ۲۰۰۰ تاکنون به سرانجام نرسیدهاند و در تمامی دورهها انتخابات زودهنگام برگزار شده است.
بر اساس آنچه که گفته شد، پر واضح است که بحران سیاسی در اراضی اشغالی به اوج خود رسیده است و مقامات این رژیم از یافتن هرگونه راه حل جهت برون رفت از بحران مذکور عاجز ماندهاند. جنگ بر سَر قدرت میان مقامات رژیم صهیونیستی در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است و تمامی شخصیتهای این رژیم تلاش میکنند تا منافع شخصی و حزبی خود را محقق سازند.
این در حالی است که شکافهای نژادی در اراضی اشغالی و در میان شهرکنشینان صهیونیست نیز بیش از گذشته خود را نمایان ساخته است. در واقع، ریشه اصلی و اساسی بحران سیاسی کنونی در رژیم صهیونیستی را باید در ۷ دهه بحران هویتی، تبعیض نژادی، جامعه متزلزل جستجو کرد. علت این مسأله هم آن است که جامعه صهیونیستی در حقیقت فاقد تمامی مؤلفههای یک جامعه ملی است و به عبارت بهتر، یک جامعه عاریتی و اجارهای به شمار میرود.
در این میان، «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز در طول سالیان گذشته ثابت کرده است که هرگاه بحران سیاسی در اراضی اشغالی به اوج خود میرسد، بلافاصله نسبت به انحلال کنست و اعلام برگزاری انتخابات زودهنگام اقدام میکند. هدف اصلی نتانیاهو از این ترفند این است که ضمن حفظ جایگاه خود در صحنه سیاسی رژیم صهیونیستی، از طولانیتر شدن بحران در اراضی اشغالی جلوگیری کند.
با این حال، تفاوت اصلی بحران کنونی موجود در اراضی اشغالی با بحرانهای پیشین برای نتانیاهو در این است که دیگر دوست و متحد اصلی او یعنی دونالد ترامپ در آمریکا در قدرت نیست و این مسأله میتواند کار نتانیاهو را در انتخابات چهارم به شدت سختتر کند. درست به همین دلیل است که بنیامین نتانیاهو آینده سیاسی خود در اراضی اشغالی را به شدت در خطر میبیند و احساس میکند به روزهای پایانی خود نزدیک شده است.
نکته دیگری که در خصوص بحران در اراضی اشغالی به چشم میآید، تعمیق اختلافات داخلی در حزب لیکود و متزلزل شدنِ بیشتر جایگاه نتانیاهو است. چندی پیش بود که «یاکوف لیتزمان» وزیر بهداشت کابینه نتانیاهو به دلیل اختلافاتش با وی از کابینه استعفا کرد تا شکافها میان اعضای لیکود با نخست وزیر رژیم صهیونیستی بیش از پیش آشکار گردد. افزون بر این، رژیم صهیونیستی با ناکارآمدی داخلی نیز موجه است؛ مسألهای که بحران در اراضی اشغالی را تشدید کرده است.
ناکارآمدی داخلی در اراضی اشغالی در عرصههای مختلف اقتصادی، بهداشتی و… ظهور و بروز پیدا کرده است. به عنوان نمونه، سران رژیم صهیونیستی تاکنون در مهار شیوع ویروس کرونا شکست سنگینی را متحمل شدهاند. این رژیم تاکنون هیچ تمهیدی برای کنترل شیوع کرونا در اراضی اشغالی به کار نبسته است.
از سوی دیگر، ناکارآمدی داخلی سران رژیم صهیونیستی در عرصه اقتصادی نیز مشهود است. بحران اقتصادی در اراضی اشغالی به اوج خود رسیده است. طبق آخرین گزارشها، تنها از ماه مارس تا ماه مِی بیش از یک و نیم میلیون نفر در اراضی اشغالی بیکار شدهاند. این آمار فاجعه بار موجب شده است تا نرخ بیکاری در اراضی اشغالی به بیشترین میزان خود برسد. در حال حاضر نرخ بیکاری در اراضی اشغالی به حدود ۳۰ درصد میرسد.
بر اساس تمامی آنچه که گفته شد، پر واضح است که بحران سیاسی در اراضی اشغالی امروز بیش از هر زمان دیگری به اوج خود رسیده است و مقامات مختلف رژیم صهیونیستی از یافتن راهحلی برای فرار از این بحران عاجز هستند. اختلافات داخلی میان سیاستمداران صهیونیست، ناکارآمدی داخلی، جنگ بر سَر قدرت و نیز کابینههای متعدد بیسرانجام جملگی از ظهور و بروز یک بحران سیاسی بزرگ در اراضی اشغالی حکایت دارند.