به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، انتخاب بایدن به عنوان رئیس جمهور جدید ایالت متحده آمریکا، نویدبخش ایجاد تغییراتی در سیاست خارجی این کشور در حوزه های موضوعی مختلف، بویژه در مسائلی، چون چندجانبهگرایی، بازگشت به توافقات و پیمان های جهانی و همچنین چگونگی نوع تعامل با ایران نسبت به دوره چهارساله ریاست جمهوری ترامپ بود.
مواضع بایدن در دوره کاندیداتوری و طی مبارزات انتخاباتی و پیش از حضور در دفتر بیضی، بر بازگشت جایگاه مذاکره و دیپلماسی بر روی میز مبتنی بود که این امر با احتمالاتی برای کاهش تنش فیمابین آمریکا و ایران، احیای توافق هسته ای (برجام) و پایان استراتژی فشار حداکثری همراه گردید؛ در این یادداشت نیز سعی خواهد شد تا رویکرد دولت بایدن به ترتیب در دو مسئله توافق هسته ای و استراتژی فشار حداکثری بررسی شود؛
۱- توافق هستهای: خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، سبب شد تا مهمترین شکاف در اهمیت و اجرای این توافق توسط کشوری که از سویی سال ها بر تهدیدآمیز جلوه دادن مسئله هسته ای و از سویی دیگر بر تحدید آن با توسل به فشار و سپس مذاکره اقدام کرده بود، ایجاد شود. خروج آمریکا از برجام، بی تاثیر بر پایبندی سایر اعضای این توافق نسبت به اجرای مفاد و تعهدات توافقنامه نبود و کشورهای اروپایی عضو این توافق، با وقت کشی و اثبات عدم پایبندی به الزامات آن در طول سه سال اخیر، ایران را برای خروج گام به گام از این توافق آماده کردند.
بایدن که خود پیش از ریاست جمهوری، از جمله موافقان و همراهان اوباما طی انجام مذاکرات و به نتیجه رسیدن آن در سال ۲۰۱۵ بود، با در دست گرفتن قدرت در نوامبر ۲۰۲۱ به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا، بار دیگر بر اهمیت این توافق و لزوم بازگشت آمریکا به آن تاکید کرد. اما این بازگشت رفته رفته با شروط و الزاماتی غیر منطقی و فراتر از خطوط قرمز اعلانی جمهوری اسلامی چون، بازگشت کامل ایران به توافق هسته ای و جبران موارد نقض شده توافق توسط ایران، قراردادن مذاکرات هسته ای به عنوان باب ورود به مذاکره در سایر حوزه های موشکی و منطقه ای و همچنین حضور سایر کشورها همچون عربستان، امارات و یا رژیم صهیونیستی در جریان مذاکرات، همراه شد؛ در صورتیکه ایران نیز به عنوان شاکی اصلی از اقدام آمریکا در خروج از برجام، خواستار بازگشت بدون پیش شرط آمریکا به توافق و رفع تحریم های اعمال شده علیه ایران طی سال های اخیر در قالب "استراتژی فشار حداکثری" است. مواضع طرفین و رویکرد آمریکا در اتخاذ پیش شرط های زیادهخواهانه برای شروع مذاکرات سبب شد تا نوعی وضعیت پینگ-پونگی در آینده برجام ایجاد شود.
در این بین اقدام مجلس شورای اسلامی ایران در تصویب "کلیات طرح اقدام فوری برای لغو تحریم ها" به منزله تعیین بازه زمانی دوماهه برای رفع و برداشتن تحریم ها، گامی جدی برای نشان دادن رویکرد ایران در مقابل مواضع آمریکا بود. تصویب این لایحه، اجرای پروتکل الحاقی توسط ایران و همچنین اجازه بازرسی سرزده بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی به تاسیسات و مراکز هسته ای ایران را پایان می دهد و به ایران این اجازه را می دهد تا تولید اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد خود را از سربگیرد و همچنین چنانچه در سخنان رهبر انقلاب نیز بدان اشاره شد در صورت نیاز کشور از ۲۰ درصد به ۶۰ درصد افزایش دهد.
اقداماتی این چنینی در صورتیکه هیچ یک از طرفین برجام به تعهدات خود در اجرای مفاد آن پایبند نبوده اند این فرصت را خواهد داد تا با تقویت توانمندی هسته ای و همچنین ذخایر اورانیوم، در صورت امکان هرگونه مذاکره احتمالی در آینده، از کارت هایی موثر برای تقویت جایگاه و اثبات موضع خود استفاده کند؛ بنابراین علی رغم طی شدن مدت زمان تعیین شده برای آمریکا جهت رفع تحریم های مالی، بانکی و نفتی تا ۳ اسفند ۱۳۹۹ و عدم انجام اقدامی توسط این کشور در زمان و حوزه مشخص، ایران نیز بطور رسمی پایان اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را اعلام کرد و چنین بنظر میرسد که با وجود تحلیل و انگاشت هایی در خصوص روی کار آمدن بایدن و بازگشت آمریکا به توافق هسته ای، این موضوع در مارپیچی از ابهام و اما و اگرها روبرو شده و نمیتوان به سهولت و در مدت زمانی کوتاه پایانی رضایت بخش برای آن متصور شد. چراکه حتی در صورت از سرگیری مذاکرات، تلاش و پافشاری برای دائمی کردن محدودیت ها و از بین بردن "بند غروب" به عنوان آنچه از دیدگاه محافظه کاران و مقامات آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان عرب این کشور نقطه ضعف این توافق قلمداد میشود، با مخالفت ایران روبرو خواهد شد.
۲- استراتژی فشار حداکثری: با پایان دولت ترامپ، زمزمه هایی از پایان استراتژی فشار حداکثری وی که با هدف اعمال شدیدترین تحریم ها و تحدیدات علیه ایران برنامه ریزی شده بود، به گوش رسید. این استراتژی هرگونه تخفیف در تحریم اعمالی علیه ایران را به تغییر رفتار این کشور در حوزه فعالیت های منطقه ای، موشکی و هسته ای منوط کرده بود که با وجود مقاومت ایران در برابر این فشار و هدف های منظور در آن، تحلیلگرانی و مقامات این کشور، استراتژی و راهبرد آمریکا را شکست خورده اعلام کردند؛ بطوریکه آنتونی بلینکن وزیر امورخارجه آمریکا نیز در گفتگوی روز شنبه (۲ اسفند) خود با شبکه بی بی سی بر این نکته صحه گذاشت.
اما حضور بایدن در کاخ سفید و عدم ایجاد تغییرات مملموس و عینی در رفتار و مواضع سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، این پندار را بوجود آورده است که رویکرد بایدن نسبت به این استراتژی نه تمدید بلکه تائید بوده و به منزله فرصتی برای دولت بایدن برای بازی با کارت های سیاست ترامپ علیه ایران است. در بین نیز، اقداماتی، چون کاهش محدودیت سفر دیپلمات های ایرانی در نیویورک، پس گرفتن موضع آمریکا در خصوص فعال کردن مکانیسم ماشه در شورای امنیت، اعلام آمادگی در نشست گروه ۱+۵ را به عنوان عقب نشینی های آمریکا در برابر ایران عنوان شد؛ درحالیکه هیچ یک از اقدامات انجام شده نه تنها تغییری در ماهیت فشار حداکثری ایجاد نکرده، بلکه حتی نتوانسته است گام و نشانی کوچک از سوی آمریکا برای تغییر رویکرد و جبران خسارات و موارد نقض شده توسط آن باشد و هرچه بوده اصلاح اشتباهات یک اشتباه بوده است؛ بنابراین نمیتوان این اقدامات را " تبدیل فشار حداکثری به حداکثر دیپلماسی" در سیاست خارجی بایدن تعبیر کرد، چراکه این اقدامات در حالی صورت میگیرد که آمریکا و رسانه های همسو با منافع آمریکا با برجسته کردن آن، اقدام به تصویر سازی وارونهای از کنش مثبت آمریکا و واکنش و انفعال منفی ایران کردهاند.
در واقع با توجه به ارزیابی عملکرد یکماهه بایدن در قبال ایران بویژه در موضوع دستور وی برای حمله به شبه نظامیان مورد حمایت ایران در سوریه با ادعای "حق ذاتی دفاع از خود و هشدار به ایران" را میتوان تلاش بایدن در جهت تداوم استراتژی فشار حداکثری همزمان با شعار دیپلماسی دانست که میتواند از این جهت رویکردی متفاوت تر با دولت ترامپ و با هدف همراه کردن اجماعی قوی علیه ایران باشد. در همین راستا، مایکل روبین، از مقامات سابق پنتاگون، کارشناس مجرب در زمینه مسائل ایران و عضو "انستیتو آمریکا" که از ابتدای سال ۲۰۲۱ تا کنون حدود ۲۰ مقاله و تحلیل در خصوص مقابله و مواجهه بایدن در برابر ایران منتشرکرده است در این خصوص بر الگو گرفتن دولت بایدن از عملکرد ترامپ تاکید کرده تا بتواند حداکثر فشار را علیه ایران اعمال کند. بنابراین، علیرغم تغییر قدرت در آمریکا، شاهد تداوم رویکرد و استراتژی کلی این کشور که تابعی از حفظ منافع ملی خود و متحدانش در منطقه است، خواهیم بود.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران