به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، محسن آرمین، فعال چپ و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ به تازگی طی اظهارات جالب توجه گفته است که تندروی دیگر نتیجه نداده و مردم از افراطی ها رویگردان شده اند.این سخنان از جانب یکی از فرماندهان اصلی و میدانی اغتشاشات نشان می دهد محفل رادیکال اصلاح طلب پس از انتخابات و رای دو میلیونی نامزد مطلوب، وزن خود را سنجیده و برآورده های جدیدی را ثبت نموده است.
این اظهارات از سوی آرمین با سخنان او تا همین دو ماه قبل اختلاف ۱۸۰ درجه ای دارد.آرمین مدتی قبل به ایسنا گفته بود که شرایط اجتماعی و سیاسی انتخابات ۱۴۰۰ با شرایط سالهای ۹۲ و ۹۶ متفاوت است و اگر روند برگزاری انتخابات بگونهای طراحی شد که اصلاحطلبان از گزینهای محروم شدند لزومی به شرکت آنان در انتخابات نیست!
محسن آرمین در زمره کسانی است که قائل به حفظ هویت اصلاحطلبی و زائلنکردن آن به پای سیاست ائتلاف با نیروهای غیراصلاح است؛ در این طرح رادیکال ها می توانند از هر وسیله ای از جمله فشار خیابانی برای حفظ موقعیت میدانی و سیاسی استفاده کنند. البته به زودی مشخص می شود که اظهار نظر جدیداصلاح طلب رادیکال از سر تاکتیک برای ماندن در حیات سیاسی ایران است، یا آنکه او شور دیگری در سر دارد.
در ادامه بخش های مهم گفتگوی محسن آرمین با برنا را می خوانید:
** عرصه سیاست عرصه رقابت میان گفتمانهای سیاسی است نه رقابت احزاب سیاسی. گفتمانها هستند که با هم رقابت میکنند. مادام که یک گفتمان قادر به پاسخ گویی به مبرم ترین نیازهای جامعه باشد و در حل مشکلات و رفع موانع کارآمد و راهگشا باشد، به حیات خود ادامه میدهد. این که گفتم قادر به پاسخگویی به مبرمترین نیازهای جامعه باشد و در حل مشکلات راهگشا باشد البته امری نسبی است یعنی نسبت به گفتمانهای رقیب چنین توانمندی و کارآمدی را داشته باشد. حال اگر گفتمان رقیبی پا به عرصه بگذارد و به نیازهای اساسیتر و مبنایی تر بپردازد و در راهگشایی و ارائه طریق، توانمندتر و کارآمد تر عمل کند خواه ناخواه گفتمان اول را از میدان به درخواهد کرد و طرفداران بیشتری جذب خواهد کرد. در حال حاضر من گفتمان رقیبی و آلترناتیوی که دارای چنین توانمندی و کارآمدی باشد برای اصلاحات نمیشناسم. راه حل کارآمدتری برای حل مشکلات جامعه نسبت به صندوق رأی نمیشناسم.
** تجربه کف خیابان تا نون جز هزینههای سنگین بر اقشار جامعه، فروبردن جامعه به حالت انفعال برای مدتی طولانی، پراکنده شدن و خروج نیروها از کشور چه نتیجهای داشته و کدام مشکل را توانسته حل کند؟ هیچ نیرویی قادر به کنترل کف خیابان و تبدیل کردن آن به نیرویی برای گفت و گو و وادار کردن رقیب به تمکین در برابر مطالبات مردم نیست. بلکه بر عکس میتوان حدس زد که جرقه اولیه حرکتهای کف خیابان دقیقاً توسط نیرویی زده میشود که بعد توسل به خشونت و اسلحه به کنترل و سرکوب آن میپردازد.
** نیازمند این هستیم که کاملاً مسؤلانه و از موضع التزام به مصالح ملی و منافع جامعه به تفکر و گفت و گو بپردازیم. ممکن است نهایتاً به این نتیجه برسیم که پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، وارد شرایط و مرحلهای شدهایم که گفتمان اصلاح طلبی نیز قادر به تأمین مطالبات جامعه نیست بسیار خوب آن گاه اصلاح طلبان باید به انتظار سربرآوردن نیروهای اجتماعی جدید باگفتمانی جدید باشند یا خود حامل چنین گفتمان نوینی شوند. در حال حاضر چنان که گفتم تصوری از چنین گفتمان آلترناتیوی ندارم.
**اصلاح طلبان از جامعه عبور نکردهاند که به آن بازگردند. آن چه رخ داده است بی اعتمادی جامعه به اصلاح طلبان است. این بی اعتمادی البته بیش از آن که ناشی از بد بینی و قضاوتهای منفی در باره اصلاح طلبان باشد نتیجه ناامیدی و بی اعتمادی نسبت به نظام است!