به گزارش حسینیه دانشجو، انقلاب یک مجموعهای از ستارههای درخشان آرمانی را بالای سر ما قرار داده و ما را به حرکت و پرواز و جهش به سمت این نقاط نورانی دعوت کرده است. ما هم امتحان کردیم و دیدیم میتوانیم پرواز کنیم؛ دیدیم این پرواز ممکن است… از این آرمانها هنوز بالای سر ماست؛ ما باید حرکت کنیم: به سمت عدالت باید برویم، به سمت اخلاق باید برویم، به سمت استقلالِ به معنای حقیقی کلمه – شامل استقلال فرهنگی که از همه عمیقتر و دشوارتر است – باید برویم، به سمت بازیابی حقیقی هویت اسلامی- ایرانی خودمان باید برویم… در اینجا شاعر چه نقشی دارد؟ مردِ هنری و مردِ فرهنگی – مرد شامل زنها هم میشود – یعنی انسانِ هنری و انسانِ فرهنگی، در این صحنه چه وظیفهای دارد؟ به نظر من وظیفه خیلی سنگین است، خیلی بزرگ است. مهمترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع شعرا – ۱۲ شهریور ۸۸).
در شعر آیینی، «موضع» بر «موضوع» ارجحیت دارد
در سالهای اخیر تمام دغدغه من شعر آیینی و دینی بوده است و بسیار و فراوان به تعریف درست آن اندیشیده ام. «شعر آیینی» تعریفی سهل و ممتنع دارد. سهل از آن جهت که میتوان – با تساهل و تسامح – بر هر شعری که موضوع دینی داشته باشد، عنوان شعر آیینی نهاد و ممتنع، از آن روی که بسیاری از شعرها علی رغم این که با موضوع دینی سروده شده اند، به خاطر آن که در سیرت و باطن با آموزههای وحیانی و قرآنی در تقابل اند، شعر آیینی نیستند. به همین انگیزه و با تامل در تمام تعاریف ارائه شده، در این یادداشت به دنبال ارائه تعریفی جامعتر و کاربردیتر برای شعر دینی و آیینی هستم.
در باور بسیاری هر شعری که موضوع دینی داشته و در مدح و منقبت و مراثی ائمه اطهار (علیهم السلام) سروده شده باشد، شعر آیینی ست. این بدترین و نارساترین تعریفی است که از شعر دینی و آیینی میتوان ارائه داد. با چنین تعریف نارسایی، شاعرانی همچون حافظ به اعتبار این که پوسته، برونه و موضوع اشعارشان دینی نیست، بیرون از دایره شعر آیینی قرار میگیرند، و شوربختانه شاعرانی که شعرشان هیچ نسبتی با شعر آیینی اصیل و فاخر ندارد، صرفا به اعتبار این که موضوع اشعارشان دینی است، در صف شاعران آیینی! حال آن که اطلاق عنوان «شعر آیینی» بر بسیاری از شعرهایی که موضوع دینی دارند، به خاطر آن که از موضع و مضمون ارجمند و شریفی برخوردار نیستند، جفا به شعر و شاعران آیینی ست.
به یاد دارم استاد حمید سبزواری نیز در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها در پاسخ به این سوال که «آیا تمام اشعاری که با محوریت مسائل دینی سروده شده را میتوان اشعار آیینی نامید؟» گفته بود:
باید همواره آگاه باشیم که هر نوع شعری که درباره دین گفته میشود، شعر آیینی نیست. برخی شاعران، دین شناس نیستند و آگاهی آنها بیشتر ناظر بر آگاهی طبقات جاهل و مبلغان ساده اندیشی است که برداشت غلطی از دین دارند؛ بنابراین این نوع شعرها نه تنها ارزش ادبی ندارد، بلکه به اصل دین نیز ضربه میزند. حتی در برخی مواقع به وضوح میتوان در شعر برخی از شاعران جنبههای دین ستیزی را لمس و مشاهده کرد. بین متون اصلی دین و دینی که طبقات جاهل و مبلغان منحرف ارائه میکنند، تفاوت وجود دارد، اما بعضی از شاعران به این نکته توجهی ندارند و این عدم توجه در اطلاعات و دانش اندک آنها ریشه دارد. شاعرانی هم که عموماً در شعرهای شان دین ستیزی موج میزند، گرفتار این بی دانشی هستند و نمیتوانند بین اصل دین و دینی که بر اساس برداشت غلط عرضه میشود، تفکیک قائل شوند. موازین الهی و عقلی بسیار پیشرفته است، شاعر باید آنچه را از دین میآموزد بر اساس موازین الهی که در قرآن بر آنها تاکید شده و موازین عقلی که یکی از آنهاست بسنجد، نه این که دین را بر اساس قضاوت کسانی که شناخت دینی درستی ندارند بیاموزد، چرا که این شناخت نادرست هم به شعر شاعر و هم نسبت به باورهای عمومی خدشه وارد میکند.
(حمید سبزواری، مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۸ دی ماه ۱۳۹۳)
«حافظ»، آیینیترین شاعر روزگار ما
آری، شعر آیینی الزاماً نباید موضوع دینی داشته و در ستایش بزرگان دینی و مناسبتهای مذهبی سروده شده باشد، بلکه پیشتر و بیشتر از موضوع دینی، باید «موضع» دینی داشته باشد. «موضوع» توقف در منزل صورت و ظاهر دین است – یعنی مدح و منقبت صرف – و «موضع» پرداختن به درونه، سیرت و حقیقت دین، یعنی بیان معارف و حقایق دینی و توحیدی. جان مایه شعر آیینی اصیل و فاخر «موضع مندی» آن است، نه «موضوع بندی» آن. یعنی ایستادن شاعر در جبهه «حق» و حق مداری و برائت از ظلم و باطل و زشتی و پلشتی. از این منظر حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی آیینیترین شاعر تاریخ ادبیات ماست، چرا که در همه سرودههای خود موضع مسلمانی و ایمانی دارد. ابیات زیر را – که مُشتی است از خروار – بدون هیچ گونه تردیدی میتوان به عنوان نمونههای بی بدیل و درخشان شعر آیینی ادبیات پارسی معرفی کرد:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
گر چه گردآلود فقرم، شرم باد از همتم/ گر به آب چشمه خورشید دامنتر کنم
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/ که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست/ در صراط مستقیمای دل کسی گمراه نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بُود/ در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
مرو به خانه ارباب بی مُروت دهر/ که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم/ با پادشه بگوی که روزی مقدر است
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم/ بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
حافظا میخور و رندی کن و خوش باش ولی/ دام تزویر مکن، چون دگران قرآن را
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت/ حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است/ کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
دانش و بینش دینی، پیش شرط «موضع مندی»
گفتیم شعر آیینی فاخر و اصیل شعری است که «موضع دینی» داشته باشد و این موضع منبعث از معارف الهی و حقایق توحیدی و نبوی باشد. برخورداری از مواضع منطبق بر آموزههای وحیانی و قرآنی نیازمند داشتن «دانش و بینش» دینی یا به تعبیری رساتر «بصیرت دینی» است. در غیر این صورت حرکت در مسیر حق کاری است بس دشوار و غیر ممکن، چنان که امام صادق (ع) میفرماید «العامل علی غیر بصیرهٍ کالسّائر علی غیر الطّریق، و لا یزیده سرعه السّیر من الطّریق الاّ بعدا»، کسی که بدون بینش عمل کند، همچون کسی است که در بیراهه رود، چنین کسی هر چه تندتر رود، از راه دورتر میافتد. (الأمالی للصدوق: ۵۰۷/۷۰۵).
برای شاعر عاشورایی، شبچراغی پر فروغتر از این فراز بصیرت بخش و معرفت آفرین زیارت اربعین نیست که «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادِکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حَیرَهِ الضَّلاله…، حسین (ع) خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمات جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.» یقینا اگر شاعر عاشورایی با آیات قرآن و بخصوص این فراز از زیارت اربعین زندگی کرده و جان و جهانش با معرفت قرآنی و حسینی عجین شده باشد، هرگز در اشعار خود راضی به بیان مطالب غیر مستند و آمیخته به خرافه و دادن نسبت الوهیت به حضرت نمیشود. مطالب غیر سودمند و وهن آلودی که هیچ گونه نسبت و قرابتی با فلسفه قیام اباعبدالله (ع) ندارد.
خداوند در آیه ۸۰ سوره مبارکه آل عمران میفرماید: «وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَهَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، و هرگز خدا به شما امر نمیکند که فرشتگان و پیامبران را
خدایان خود قرار دهید، چگونه ممکن است شما را به کفر بخواند پس از آن که اسلام آورده باشید؟!».
مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین (ع) نیز در حدیثی میفرمایند: «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ لَا تُسَمُّونَا أَرْبَاباً… جز این نیست که من یکی از بندگان خدایم؛ ما را ربّ ننامید…» (بحار الأنوار، ج۲۶، ص ۶)؛ و باز در حدیثی دیگر با تاکید بر بندگی خویش میفرماید: «یَا أَبَاذَرٍّ! أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ …ای اباذر! بدان که من بنده خدای عزّ و جلّ و خلیفه او بر بندگانم. ما را ربّ قرار ندهید و در فضل ما هر چه میخواهید بگویید!» (بحار الأنوار، ج۲۶، ص۲).
با عنایت به این دقیقه، برای شاعر آیینی انس با قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و سایر ادعیه، آشنایی با روایات و احادیث و مقاتل معتبری همچون «لهوف» و «نفس المهموم»، مطالعه کتابهای ارزندهای همچون «قیام حسینی» و «تحریفات عاشورا» از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری، و اشراف به تاریخ اسلام یک ضرورت غیر قابل انکار است.
تقسیم بندی شعرهای آیینی
در یک جمعبندی کلی شعرهای آیینی در سه گروه زیر جای میگیرند:
۱ – شعرهایی که موضوع و موضع آیینی دارند.
۲ – شعرهایی که موضوع آیینی ندارند، ولی موضع آیینی دارند. (همچون غزلیات حافظ)
۳ – شعرهایی که موضوع آیینی دارند، ولی موضع آیینی ندارند.
با عنایت به تعریفی که ارائه شد، به روشنی پیداست که شعرهای گروه سوم – شعرهایی که موضوع آیینی دارند، ولی موضع آیینی ندارند – نه تنها بیرون از دایره شعرهای دینی و آیینی قرار میگیرند، بلکه در مواردی به خاطر آن که موضعی مخالف با آموزههای وحیانی و قرآنی دارند – به خاطر دادن نسبت الوهیت به بزرگان دینی و آلوده شدن به خرافه و گزافه – به شعری ضد دینی و آیینی تبدیل میشوند. شعری که از جان و جهان آنها بوی کفر و شرک به مشام میرسد.
جان کلام آن که شعر آیینی، شعری نیست که تنها موضوع دینی و آیینی داشته باشد، بلکه پیشتر و بیشتر از موضوع، باید «موضع دینی» داشته باشد. این نکته ظریفی است که در تعریف شعر آیینی روزگار ما گاهی مورد غفلت قرار میگیرد.
شاعر آیینی واقعی به طور قطع در شعر خود موضع دینی را در نظر میگیرد و این موضع چیزی نخواهد بود جزعبودیت، یکتاپرستی، عزت مداری، آزادگی، حق جویی، عدالت خواهی و پرداختن به کرامتهای انسانی.
به تعبیر قرآن شاعران در گمراهیاند، مگر کسانی که اهل ایمان، عمل صالح و ذکر الهی باشند: «الشعراءُ یتّبعُهم الغاوُون…الا الذین آمَنوا و عملوا الصالحاتِ و ذکروا اللهَ کثیرا…»، روح القدس نیز تنها بر شعر شاعرانی که دارای چنین ویژگیهایی باشند مُهر تایید میزند. اما اگر شاعر آیینی – به هر علت – از دایره آموزههای دینی و قرآنی خارج شود، و در مسیری مخالف با قرآن و عترت حرکت کند، مورد طمع شیطان قرار خواهد گرفت و شعرش چیزی جز القائات و الهامات شیطانی نخواهد بود.
به عنوان مصداق، حُسن ختام این نوشتار را به غزلی عاشورایی و «موضع مند» از خوشدل تهرانی اختصاص میدهم. غزلی که آیینه ارجمندی و شکوهمندی حماسه بی بدیل و جاودانه عاشوراست، و راوی پیامهای اصیلی همچون حق خواهی، ظلم ستیزی، آزادگی، و... با هم میخوانیم:
بزرگ فلسفه نهضت حسین این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
حسین مظهر آزادگی و آزادی ست/ خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو / که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی ست/ اگر چه گریه بر آلام قلب، تسکین است
ببین که مقصد عالی نهضت او چیست/ که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است
فراز نی سر وی گر رود نباشد باک/ که سرفرازی طاها و آل یاسین است
اگر چه داغ جوان تلخ کام کردش، گفت:/ که مرگ در ره حفظ شرف، چه شیرین است
زخاک مردم آزاده، بوی خون آید/ نشان سروری و راه رهبری این است
زخون سرخ شهیدان کربلا، «خوشدل» / دهان غنچه و دامان لاله، رنگین است
*رضا اسماعیلی l شاعر و منتقد ادبی