به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امروز ۲۰ آذرماه سالروز شهادت سردار شهید غلامعلی پیچک است. غلامعلی پیچک سال ۱۳۳۸، در تهران متولد شد. غلامعلی با نمرههای عالی، دوره ابتدایی را به پایان برد و هر سال شاگرد ممتاز شد. وارد دبیرستان شد و در سن ۱۶ سالگی با بهترین معدل، مدرک دیپلم را دریافت کرد و همان سال در کنکور و در رشته فیزیک هستهای در دانشگاه پذیرفته شد. در دانشگاه به خاطر کسب امتیاز بالا، بورس تحصیل در خارج از کشور به وی تعلق گرفت، اما از پذیرش بورس سرباز زد و تحصیل در داخل کشور را به خارج رفتن ترجیح داد.
پیچک، همزمان با تحصیل در دانشگاه، از کسب معارف دینی غفلت نورزید و به آموختن و یاددادن به دیگران پرداخت. او «جامعالمقدمات» را به خوبی یاد گرفت و برای دوستان و همسالان آموزش داد. از ۱۰ سالگی در انجام فرائض دینی مقید و از شروع تکلیف، مقلد حضرت امام (ره) شده بود.
پس از ورود به دانشگاه و آشنایی با تعدادی دانشجوی مسلمان و مبارز، جدیتر از گذشته وارد جریانهای سیاسی شد و خیلی سریع نسبت به مسائل سیاسی داخلی اطلاعات کسب کرد و رژیم شاه را رژیمی فاسد و ظالم یافت و از این رو، مصممتر از پیش، وارد مبارزات سیاسی شد. از آن پس تحت مراقبت و تعقیب عوامل ساواک قرار گرفت. او طی فعالیتهای خود، مبارزات خود را گسترش داد.
با اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی، غلامعلی با دلگرمی و امید بیشتر، به روشنگری و هدایت مردم پرداخت و با ارائه تحلیلهای خوب سیاسی، مفاسد و وابستگی رژیم شاه را افشا و بویژه قشر جوان را به مبارزه علیه نظام ستمشاهی ترغیب کرد. با ارتباطی که با برخی روحانیون برجسته داشت، اعلامیهها و نوارهای سخنرانی حضرت امام را چاپ و تکثیر کرد و در اختیار دیگران گذاشت.
با تجاوز رژیم عراق به ایران و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی، پیچک عازم جبهههای نبرد شد. از آن جا که لیاقت و شجاعت او در درگیریهای کردستان به فرماندهان محرز بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور به منصه ظهور رساند و با ارائه طرحهای دقیق و واقعبینانه نظامی، حیرت نیروها را برانگیخت. به رغم سن کم، از ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این رو موفق شد بهترین طرحهای عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند. او اغلب شناساییها را خودش انجام میداد و تا عمق بیش از ۳۰ کیلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ میکرد. با اجرای عملیاتهای موفق در محور غرب، کم کم شهرت و آوازهاش در غرب پیچید. توانمندی نظامی و قامت خاص پیچک از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخته بود. در عملیات «بازیدراز» آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقبنشینی کرد.»
سردار اسماعیل کوثری از دیگر همرزمان شهید پیچک روایت میکند: «سال ۶۰ من از سومار به سرپل ذهاب رفتم. در نهایت اصغر وصالی که گروه دستمال سرخها را راه انداخته بود به گیلانغرب رفت. اردیبهشت هم که از راه رسید عملیات بازی دراز شروع شد با یک موفقیت کامل در مقطعی که اوج اختلاف ارتش و سپاه با تصمیمات بنی صدر وجود داشت. هنر پیچک این بود که سپاه و ارتش را با هم هماهنگ کرد و این هماهنگی باعث شد عملیات بازی دراز که باید حتما به خاطر آن از شهید شیرودی یاد کنیم با موفقیت روبرو شود. فرماندهی عملیات بازی دراز در ماههای اول جنگ کار هر کسی نبود، چون در آن مقطع نه امکاناتی داشتیم و نه سازمانی. کار ما در آن زمان نه با مدیریت وابستگی به قدرتها جلو میرفت و نه با اشتباه و خامی؛ بلکه با توکل به خدا و تدابیر پیچک و باقی فرماندهان پیش میرفت. بویژه در ۱۰ ماه اول جنگ که کار خیلی سخت بود؛ چه در جبهه جنوب و چه در غرب.»
پیچک در عملیات مطلعالفجر در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسمآباد» واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیروهای دشمن تن به تن درگیرشد و نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینهاش به شهادت رسید.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سرلشکر ولیالله فلاحی از جمله افسران متخصص، مقتدر و مذهبی ارتش بود که در یکی از مقاطع بحرانی و پرآشوب کشورمان، نقش پر رنگی در حفظ کیان میهن ایفا کرد. ایشان درسال ۱۳۵۷ به فرماندهی نیروی زمینی و پس از چندی به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد. اعتماد بنیانگذار جمهوری اسلامی به او به حدی بود که بعد از عزل بنیصدر، اختیارات فرماندهی کل قوا به او تفویض شد.
سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم پژوهشگر سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش در یادداشتی نقش شهید فلاحی را در آزادسازی پاوره در سال 1358 بررسی کرده است.
بیست و ششم مردادماه سال روز شکست حصر پاوه و نجات آن از دست عناصر ضدانقلاب، یادآور دوراندیشی و تدبیر معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران در فرماندهی معنوی میدان رزم و همت و ایثار نیروهای نظامی ازجمله رزمندگان غیور ارتش، نیروهای بسیج مردمی و سپاه پاسداران و مردم غیور خطه قهرمان کردستان در مقابله با اقدامات خصمانه گروهکهای معاند در ضربه زدن به نهال نوپای انقلاب است.
در این میان حضور مؤثر و خالصانه فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرلشکر شهید ولیالله فلاحی در منطقه پاوه با همراهی شهید مصطفی چمران در ساماندهی و هدایت نیروهای تحت امر و انقلابی خود ازجمله یکانهای نیروی زمینی، هوانیروز قهرمان، جوانان باغیرت بسیجی و از سویی عملکرد خلبانان شجاع نیروی هوایی ازجمله خلبان دلاور محمد نوژه که در همین عملیات به شهادت رسید، موجب شد تا در همان ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب، نقشه شوم دشمنان قسمخورده انقلاب به ثمر ننشیند و با پیام معنوی و مقتدرانه حضرت امام خمینی(ره)، حصر پاوه برای همیشه شکسته شود و برگ سیاهی در کارنامه دشمنان انقلاب نقش بندد.
سرلشکر ولیالله فلاحی از جمله افسران متخصص، مقتدر و مذهبی ارتش بود که در یکی از مقاطع بحرانی و پرآشوب کشورمان، نقش پر رنگی در حفظ کیان میهن ایفا کرد. ایشان درسال ۱۳۵۷ به فرماندهی نیروی زمینی و پس از چندی به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد. اعتماد بنیانگذار جمهوری اسلامی به او به حدی بود که بعد از عزل بنیصدر، اختیارات فرماندهی کل قوا به او تفویض شد.
چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، احزاب و سازمانهای جدایی طلب و احزاب متعدد، کردستان طی یک برنامه سازماندهی شده، تصمیم گرفتند با بهرهبرداری از عدم از شرایط و اوضاع کشور، این منطقه حساس از کشور ج.ا.ایران را با شعار مردم فریب خودمختاری جدا کنند.
این در حالی بود که در اغلب شهرهای کردستان از جمله سنندج بازار خرید و فروش اسلحه به طور علنی رواج پیدا کرد. علاوه بر آن نیروهای وابسته به گروه های معاند، کتاب ها و نشریات مختلفی را در معرض فروش میگذاشتند.
دفاتر احزاب و گروهها بدون هیچ ممانعتی اقدام به عضو گیری و جذب نیرو میکردند. فعالیت گروههای ضد انقلاب که با تبلیغات مختلف علیه نظام جمهوری اسلامی ایران همراه بود، باعث شد جادهها و راه های مواصلاتی ناامن شود. سرقت، آدمربایی و قتل به اوج خود برسد. از سوی دیگر عناصر جداییطلب با طرح مسائلی نظیر ارتش برای سرکوب مردم به کردستان آمده است، زمینه را برای حمله به پادگانها فراهم میکردند.
این در حالی بود که وقتی آنها به پادگانها حمله کردند اسلحه و تجهیزات پادگانها را غارت کردند، گروههای مسلح غیرقانونی غیر از پادگانها، پاسگاههای ژاندارمری و پلیس را نیز مورد هجوم قرار دادند و خلع سلاح کردند. آنان به حضور سپاه پاسداران نیز اعتراض داشتند و مدعی شدند که پاسداران در کردستان باید از نیروهای محلی باشد. هدف واقعی سران وابسته در این جریانات، کمک به مردم محروم و خودمختاری نبود، بلکه آنان در پوشش دفاع از مردم محروم به دنبال جدا کردن کردستان از خاک جمهوری اسلامی بود.
شهر مقاوم پاوه و مردم غیور آن حوادث سال۵۸ را همیشه در خاطره خود دارند. زمانی که هنوز طعم شیرین پیروزی انقلاب اسلامی در کامشان کامل نشده بود که ضد انقلاب با تدارک استکبار جهانی برای تلخی پیروزیشان به میدان آمد. مهاجمان با بستن راههای ورودی، هر جا پاسداری را داخل شهر میدیدند دستگیر و با جداکردن سر از بدن او، سر بریده را در خیابانهای شهر میچرخاندند تا مردم را وادار به مراجعت به خانههای خود کنند. حلقه محاصره هر لحظه تنگتر میشد. تعداد مهاجمان که از پشتیبانی دشمنان خارجی حمایت میشدند حدود۵۰۰۰ نفر مجهز به سلاحهای مرگبار و تنها نیروی مدافع شهر تعداد کمی از پاسداران و نیروهای ژاندارمری بودند که مجموع آنان به ۳۰۰ نفر هم نمیرسید.
عدم توازن قوا میان مهاجمان و مدافعان شهر باعث شد که در نیمه شب ۲۴ مرداد ۱۳۵۸ درگیریها به اوج برسد. تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند و همه ارتفاعات اطراف شهر به دست مهاجمان اشغال شد. پاسداران به مقر خود در وسط شهر عقبنشینی و از اطراف خانههای خود در شهر به مقابله علیه مهاجمان اقدام کردند. بخش عمدهای از شهر از جمله بیمارستان به تصرف مهاجمان درآمد. در روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۸ یک فروند هواپیمای اف-۴ نیروی هوایی ارتش بر فراز منطقه اورامانات سقوط کرد و خلبان (سرگرد نوژه) و کمک خلبان آن به شهادت رسیدند.
در روز ۲۵ مرداد ۱۳۵۸، فرمانده سپاه پاسداران پاوه با بیسیم از مقامات کرمانشاه درخواست کمک کرد. در حالی که خطر سقوط، شهر پاوه را هر لحظه تهدید میکرد از طرف دولت موقت، دکتر چمران مأموریت یافت برای بررسی اوضاع پاوه و مقابله با اشرار به سوی پاوه حرکت کند.
سرلشکر ولی الله فلاحی از همان اوایل فعالیت گروههای معاند در مناطق مختلف کردستان حضور داشت و ضمن نظارت بر عملیاتها، با حضور خود در میان نیروهای نظامی و تشویق و قدردانی از آنان، موجب تقویت روحیه رزمندگان میگردید و در عین حال در ارائه تدابیر تاکتیکی، فرماندهان را یاری و هدایت میکرد. ایشان به خوبی میدانست که هیاهو و شعارهای سران احزاب، همان اهداف استعمار است که این بار در پوشش حمایت از خلق محروم کُرد، آشکار شده است. به همین دلیل وی ضمن سپری کردن اغلب اوقاتش در کردستان، با حضور در کلیه عملیاتهای عمده و حساس، با ارائه رهنمودهای تاکتیکی و استفاده از تدابیر موثر، عامل اصلی و محوری در ناکامی نیروهای ضدانقلاب بود.
سرتیپ فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش نیز که در قرارگاه غرب حضور داشت، از کرمانشاه به اتفاق دکتر چمران در روز ۲۵ مرداد۱۳۵۸ با دو فروند بالگرد با توجه به خطرات بسیار زیاد وارد پاوه شدند.
یک روز پس از حضور سرتیپ فلاحی و دکتر چمران در پاوه (صبح روز ۲۶ مرداد۱۳۵۸) گروهی از مهاجمان به بیمارستان حمله کردند، بیمارستان و همچنین منبع آب پاوه به کلی نابود شد. مردم پاوه در خانه ها و یا زیرزمین منازل خود پنهان شدند. دکتر چمران به همراه ۲۰ نفر از پاسداران در گروهان ژاندارمری همچنان در محاصره بودند. کسی قادر به جمع آوری اجساد شهدای پاسداران در خیابانهای پاوه نبود.
سرهنگ خلبان سید علی زعفرانیه در مورد وقایع آن روز میگوید: «روز تاریخ بیست و پنجم مرداد ۱۳۵۸، با سه فروند بالگرد مأموریت داشتیم در قرارگاه لشکر ۸۱ بنشینیم؛ خلبانان عبارت بودهاند از سروان بلادی، سروان طاعتی، ستوانیار حیدر مصیب مرادی و سروان حاجیلویی و من با سرکار ستوانیار هاشم فتحی. تیمسار فلاحی با تعدادی داوطلب در یک بالگرد، دکتر چمران و عدهای داوطلب در بالگرد دیگر و من با ۱۴ نفر دواطلب بلند شدیم و به طرف پاوه حرکت کردیم. وقتی به پاوه رسیدیم بالگرد سروان طاعتی مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفت. بعد از تخلیه افراد در حال ترک منطقه بودم که از طریق رادیو مرا صدا زد و تقاضای تخلیه مجروحان را داشت. من به پاوه بازگشتم و به دستور سرهنگ سعدی نام(فرمانده پایگاه کرمانشاه) که در بالگرد من بود، دوباره در چاه آتش نشستیم و منتظر مجروحان شدیم. سروان طاعتی از من می خواست خونسرد باشم. بعد از سوار کردن مجروحان، به طرف کرمانشاه پرواز کردیم.
روز بیست و ششم مرداد ۱۳۵۸در حالیکه کسی امید به زنده ماندن تیمسار فلاحی و دکتر چمران نداشت، به دو فروند بالگرد ۲۱۴ مأموریت داده شده که مقداری مهمات را به پاوه برسانند. من به اتفاق ستوانیار اکبر مرادی افکن به صورت داوطلب با یک فروند و سرکار ستوان مژدهای و کمک خلبان با یک فروند دیگر عازم پاوه شدیم. در پاوه در کنار پاسگاه نشستم و مهمات تخلیه شد. چون دم بالگرد در دره قرار داشت، مورد اصابت گلوله قرار میگرفتیم. تعداد زیادی زخمی و کشته داخل بالگرد سوار کردند. به طوری که دیگر جایی نبود. وضعیت خیلی خطرناک بود. در همین حین دیدم تیمسار فلاحی پای بالگرد ایستاده بود. به کروچیف گفتم به هر قیمتی است ایشان را سوار کند. وقتی که ایشان سوار شد، از جا بلند شدم و در حالی که بالانس بالگرد به هم خورده بود و قابل کنترل نبود، خداوند عنایت فرمود و ما را از مهلکه نجات داد. در همین زمان بالگرد بعدی نشست که وقتی به پنجاه مایلی کرمانشاه رسیدم، اطلاع یافتم بالگردی که در حال تخلیه مهمات بود، مورد اصابت تیر قرار گرفته و سقوط کرده است.»
سرتیپ فلاحی براساس درخواست دکتر چمران و به منظور اعزام نیرو و نجات مدافعان پاوه، به کرمانشاه رفت. همین که سرتیپ فلاحی از پاوه به کرمانشاه بازگشت در اتاق عملیات لشکر ۸۱ کرمانشاه جلسهای تشکیل داد. او تجربه اداره چنین حوادثی را سالیان قبل در جریان جنگ ویتنام که به عنوان نیروی حافظ صلح رفته بود کسب نموده بود.
در این جلسه تیمسار فلاحی گفت:«که پاوه در محاصره افراد ضدانقلاب قرار گرفته و دکتر چمران هم داخل شهر است. تمام تلاش افراد ضدانقلاب این است که او را اسیر نماید. پس بایستی فکری کنیم. چون راههای زمینی هم به سمت پاوه بسته است و هیچ راه کمکی هم وجود ندارد. بنابراین فقط هوانیروز و بالگردها میتوانند به دکتر چمران و شهر پاوه کمک کنند و آنها را از محاصره نجات دهند.»
به این ترتیب با تدبیر به موقعی که سرتیپ فلاحی به کار برد، یک فروند بالگرد ۲۱۴ به همراهی یک فروند بالگرد کبری که خلبان آن کشوری بود به سمت پاوه پرواز کردند. مواضع نیروهای ضد انقلاب در پاوه توسط بالگرد کبری مورد هدف قرار گرفت. این عملیات هوایی موجب عقبنشینی مهاجمان و ممانعت از نزدیک شدن آنان به پاسگاه ژاندارمری شد. پرواز بالگردها و مورد هدف قرار دادن مواضع نیروهای ضدانقلاب در ارتفاعات پاوه با نظارت سرتیپ فلاحی ادامه داشت تا آنکه اطلاعیه امام موجب حرکت نیروهای نظامی و نیروهای داوطلب مردمی به سمت پاوه و فرار مهاجمان ضدانقلاب گردید.
با صدور فرمان تاریخی حضرت امام(ره) در تاریخ ۲۷مرداد۱۳۵۸ مبنی بر لزوم شکست حصر پاوه، نیروهای انقلابی و مردم کرمانشاه به سوی پاوه حرکت کردند. هجوم مردم و همچنین رسیدن نیروهایی که از قبل به سمت پاوه در حرکت بودند، باعث عقب نشینی ضدانقلاب شد. بیانیه امام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
« از طرف ایران گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کردهاند که من دستور دهم که به سمت پاوه رفته و غایله را ختم کنند. من از آنها تشکر میکنم و به دولت، ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم که اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم. من به عنوان ریاست کل قوا به رییس ستاد ارتش و ژاندارمری دستور میدهم که فوراً با تجهیزات کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگانهای ارتش و ژاندارمری دستور میدهم که بیانتظار دستوری دیگر و بدون فوت وقت و با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند و به دولت دستور میدهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کند. تا دستور ثانوی من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی میدانم و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی میکنم. مکرراً از منطقه اطلاع میدهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده است، من اگر ۲۴ ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول میدانم.» والسلام،58/5/27 .
سرباز فدایی وطن آماده برای فرمان رهبرش گردید که با حضور تیمسار فلاحی در کرمانشاه به عنوان مسئولی هماهنگکننده از نیروی زمینی برای پشتیبانی از دکتر چمران و دیگر نیروهای تحتمحاصره مفید و مؤثر واقع شد. در همین مورد دکترچمران گفته است: «هلیکوپتر ساعت ۴ بعدازظهر در محل معی نشده بر زمین نشست و رگبار گلوله دشمن از هر طرف شروع به باریدن گرفت. ما به سرعت مشغول تخلیه آب، نان، خرما و مهماتی شدیم که تیمسار فلاحی برای ما فرستاده بود.»
«روزی که پاوه در محاصره کامل و آستانه سقوط بود، روز جمعهای بود. من از پاسداران، مردم و دکتر خداحافظی کردم و آمدم کرمانشاه تا فکری برای شکستن محاصره پاوه بکنم. من تا آن روز احمد کشوری را نمیشناختم. در پایگاه هوانیروز کرمانشاه همه را جمع کردم. ساعت هفت و نیم بعد از ظهر و هنگام غروب بود، تاریکی زمینگیر شده بود. برابر روشهای هواپیمایی نیروی زمینی ارتش(هوانیروز)، نمیبایستی در آن ساعت خلبانی پرواز کند. یک داوطلب برای نجات پاوه خواستم؛ هنوز صحبت های من تمام نشده بود و تقاضایم به پایان نرسیده بود که جوانی از داخل صف بیرون آمد و گفت:« به رغم تاریکی هوا و با این وجود که ارتفاعات اطراف، مشرف به پاوه است و می دانم که مورد هدف محاصره کنندگان قرار می گیرم، من میروم.»
درست است که ما نجات پاوه را مرهون منّت خدا و بیان امام و پایداری مردم پاوه و پاسداران و نیروی انتظامی میدانیم، ولی من در پیشگاه خدا و و جدان خودم و در بارگاه احدیت، نجات پاوه را مرهون کشوری میدانم که آن شب رفت و چند ساعت بعد (ساعت۱۰ همان شب) فشار را از روی مردم پاوه برداشت و برگشت و به مردم پاوه، حدود ۲۰ هزار مردمی که در محاصره مزدوران بودند، تا فردا که امکانات نظامی دیگری برسد، فرصت مقاومت داد. فردا صبح هم بار دیگر خودش به عنوان رهبر گروه به سمت شهرستان پاوه پرواز کرد... . همان روز خدا یاری کرد و کلاه سبزها را از راه هوا وارد پاوه کردیم و سپس خودم با یک ستون زرهی از کرمانشاه حرکت و حدود ظهر وارد پاوه شدم و دکتر چمران در دروازه شهر از ستون زرهی و من استقبال کرد و بار دیگر یکدیگر را در آغوش گرفتیم. آن لحظه آشنایی من با دکتر تبدیل به یک دوستی عمیق بر اساس موازین خدایی و قرآنی و اسلامی شد.»
« حدود ساعت ۴ بعدازظهر، تیمسار فلاحی، از کرمانشاه پیامی فرستاد که نیروهای زیادی در کرمانشاه آماده حرکتند و همه ملت به حرکت درآمده و امکانات فراوانی وجود دارد، فقط باید فرودگاه پاوه آزاد شود تا هلی کوپترها بتوانند به زمین بنشینند. من نیز برای تصرف فرودگاه حرکت کردم و سه گروه پنج نفری تشکیل داده که در هر گروه، یکی از سپاه و یکی از گارد نخست وزیری و بقیه از جوانمردها و پاسدارهای «کُرد» بودند و از سه طرف به سوی فرودگاه حمله بردند و به آنها گفته بود بعد از تسخیر فرودگاه در اولین تپه بعد از فرودگاه موضع گیری کنند و دیگر پیشروی نکنند، اما دوستان ما با آن همه شوق و شور، تپه اولی بعد از فرودگاه را گرفتند و بعد تپه دوم را نیز تسخیر کردند و بعد تپه سوم را گرفتند و در پشت تپه سوم، دهی از دموکراتها بود، تیراندازی شد و یکی از برادران ما به شهادت رسید و دوستان ما در همان تپه سوم متوقف شدند و خطر دشمن به کلی منتفی شد.
ساعت ۵ بعدازظهر همه پاوه، با همان پاسدارها، خسته و دلشکسته و مجروح و ناتوان، پاک شده بود و من پیغامی برای تیمسار فلاحی فرستادم که شهر، آماده پذیرش نیروهای جدید است. از ساعت ۶ بعدازظهر تا نیمه شب هلیکوپترها مرتب میآمدند و نیروهای جدید پیاده میکردند. از بهترین نیروهای کماندوی تیپ نوهد، از پاسداران، از کمیتهها، از مردم شهرهای دورافتاده ایران، از علما، از همه جا آمده بودند و همه خیابان های شهر از مردم پرشور ایران پر شده بود و فریاد الله اکبر آنها، کوهها و درههای پاوه را می لرزاند و راستی شب نعمت بود و رحمت و پیروزی که در سایه یک فرمان انقلابی به وجود آمده بود... یک روز بعد ساعت ۱۲ ظهر، بنا به فرمان تاریخی امام، نیروهای ارتشی با تانک و توپ و تجهیزات کامل به فرماندهی تیمسار فلاحی وارد پاوه شد و در مواضع استراتژیک شهر قرار گرفت و خطر به کلی منتفی شد. آنگاه پیروزی نیروهای انقلاب ادامه یافت و در عرض ۱۲روز همه شهرها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای ما درآمد.»
شهید دکتر چمران در بخش دیگر خاطرات خود جزییات بیشتری شرح میدهد:« اخبار وحشتناکی از پاوه به مرکز میرسید. در چنین شرایط سخت و خطرناکی در تاریخ 1358/5/25از طرف دولت آقای بازرگان مأمور شدم که برای نجات پاوه حرکت کنم و سعی کنم با مذاکره و به طریق مسالمت آمیز مثل مریوان، قضیه پاوه را حل کرده و از خونریزی بیشتر جلوگیری کنیم، و من نیز همراه با سه نفر از پاسداران نخست وزیری و تیمسار فلاحی که همیشه در کردستان پا به پای ما میآمد و بزرگترین فداکاریها را از خود نشان میداد، از پایگاه یکم رزمی هوانیروز کرمانشاه با هلیکوپتر عازم پاوه شدیم. در بالای پاوه به هرکجا که نزدیک میشدیم، رگبارگلوله ما را استقبال میکرد و سرانجام هلیکوپتر در روی فرودگاه پاوه، در منتهیالیه غربی پاوه فرود آمد؛ در حالیکه به ضرب گلولههای متعددی سوراخ سوراخ شد.
ما اصلاً به سلامت خود اطمینان نداشتیم، ولی زیر رگبار دشمن بر خاک خزیدیم و سینهخیز خود را به پشت دیوارها رساندیم و با زحمت زیاد وارد پاسگاه ژاندارمری شدیم و سختترین نبردها را شروع کردیم. در حالی که وضع ما هر لحظه وخیمتر میشد؛ تا سرانجام به آن شب مخوف رسید که همه امیدها مبدل به یأس شده بود و دشمن بزرگترین حملهی سرتاسری خود را علیه ما شروع کرده بود و ما دل به شهادت گذاشته بودیم و جز لقای پروردگار آرزوی دیگر نداشتیم. در آن شب خطرناک، فقط دو نقطه در دست ما بود؛ یکی پاسگاه ژاندارمری و دیگری خانه پاسداران و من با تیمسار فلاحی شب اول را، در پاسگاه ژاندارمری گذراندیم و از شب تا صبح زیر رگبار گلوله دشمن جنگیدیم.»[۱]
سازماندهی و حرکت نیروها به سمت پاوه
به دنبال ابلاغ فرمان حضرت امام(ره)، شهید فلاحی با صدور بخشنامهای به شرح ذیل، مرخصی کلیه پرسنل نیروهای مسلح را لغو و نسبت به اعزام نیروهای ارتشی به منطقه جنگ زده پاوه، اقدام نمود.
متن بخشنامه ارتش
در اجرای فرمان رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) مبنی بر آمادگی پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران، از تاریخ 1358/5/28 تا دستور ثانوی مرخصی کلیه پرسنل نیروهای مسلح لغو میشود، آن دسته از پرسنل که در مرخصی هستند، موظفند در کوتاهترین مدت ممکن خودرا به یگانهای مربوطه معرفی کنند.
به دنبال صدور فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی در خصوص حرکت نیروهای نظامی به منطقه پاوه، شوروهیجان سراسر کشوررا فرا گرفت و اقشار مختلف مردم پس از اعلام آمادگی، خواستار همراهی با نیروهای ارتشی و شرکت در عملیات آزادسازی آن شهر شدند.
پس از گذشت چند ساعت از صدور فرمان حضرت امام راحل و واگذاری مسئولیت آزادسازی منطقه پاوه به ارتش، گروه رزمی ۱۸۴ مکانیزه از یگانهای تابعه «تیپ ۲ لشگر ۸۱ زرهی کرمانشاه» راهی منطقه پاوه شد، به دنبال حرکت گروه رزمی ۱۸۴ مکانیزه به منطقه پاوه، به تدریج یک گردان پشتیبانی از« تیپ ۵۵ هوابرد شیراز»، یک گردان پیاده از «تیپ ۸۴ خرم آباد»، عدهای از کلاه سبزهای نیروی مخصوص ارتش جمهوری اسلامی ایران، یگانهایی از مراکز آموزش «چهل دختر» و شاهرود و گروه توپخانه اصفهان، افرادی از تکاوران دریایی بوشهر، تعدادی از پاسداران انقلاب شهرهای کرمانشاه، خرم آباد و سایر نقاط کشور، نفراتی از ژاندارمری کل کشور، گروه کثیری از عشایر مناطق هرسین، گوران و عدهای از اقشار مختلف مردم ایران با هواپیما، خودرو و حتی پای پیاده راهی منطقه پاوه شدند. ضمناً گروه رزمی ۱۱۹ مکانیزه (شامل سه گروهان مکانیزه و یک دسته تانک از گردان ۲۲۲ تانک) از یگانهای تابعه تیپ ۱ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه در میان بدرقه گرم و پرشور مردم اسلام آباد غرب حدود ساعت ۱۷:۰۰ مورخه 1358/5/27 به منظور شرکت در عملیات پاوه، از طریق جاده کوزران عازم شهر روانسر گردیدند.
برخی اقدامات فرماندهان ارتش جهت پاکسازی منطقه پاوه:
۱- با فرمان امام(ره) مبنی بر مقابله با گروههای ضدانقلاب، تردید و دودلی نیروهای نظامی در مواجهه با اشرار از میان رفت. از سوی ستادمشترک ارتش(سرتیپ شاکر) به نیروی دریایی دستور داده شد ۱۵۰ نفر از تکاوران دریایی بوشهر را با هواپیما به کرمانشاه اعزام کند و زیر امر تیمسار فلاحی، فرمانده نیروی زمینی قرار دهد.
۲-ساعت ۷ صبح مورخه 1358/5/28 با غرش هواپیماهای جنگنده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران دیوار صوتی شکسته شد و لرزه بر اندام احزاب ضد انقلاب مستولی گردید به طوریکه به یکباره دست از محاصره شهر برداشته و به ارتفاعات پناهنده شدند البته یکی از این هواپیماها به هنگام برگشت به علت نقص فنی به ارتفاعات برخورد و خلبانان آن از جمله شهید خلبان محمد نوژه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
۲- در اوایل روز یکشنبه 1358/5/28 تعدادی از کماندوهای تیپ ۲۳ نیروی مخصوص ارتش جمهوری اسلامی ایران و گردان چترباز «تیپ ۵۵ هوابرد» ارتش به وسیله «هلیکوپترهای ۲۱۴ » پایگاه هوانیروز کرمانشاه با انجام عملیات هلی برن در منطقه نوسود و ارتفاعات مشرف به شهر پاوه، مبادرت به پاکسازی ارتفاعات آن منطقه از لوث وجود چریکهای مهاجم نمودند و موجب بستن عقبه دشمن و عملاً راه فرار آنها به داخل خاک عراق گردیدند و با برقراری تامین منطقه برای ورود ستون نظامی، حدود ساعت ۱۰:۰۰ مورخه 1358/5/28 موفق به تصرف شهر نوسود شدند.
۳- همزمان گروه رزمی ۱۸۴ مکانیزه تیپ ۲ لشگر ۸۱ زرهی کرمانشاه در ساعت ۱۰ مورخه 1358/5/28 وارد شهر روانسر شد و پس از هماهنگی با ابوشریف وارد کارزار با ضد انقلابیون شدند و پیشروی خودرا به سوی پاوه آغاز نمود. ستون نظامی مذکور به منظور برقراری تامین در مسیر حرکت خود، با گرفتن آرایش حرکت برای اخذ تماس و اعزام نیروهای جلودار، پهلودار و عقب دار به اطراف عمده قوا، حرکت خودرا به سمت پاوه ادامه داد. ستون نظامی در راستای انجام ماموریت خود، مبادرت به پاکسازی منطقه قشلاق و خلع سلاح عشایر آن منطقه نمود. در مسیر حرکت ستون ارتشی، چریکهای مهاجم مبادرت به ایجاد درگیری میکردند؛ بنابراین نیروهای تامینی به منظور مقابله با مهاجمین به اخذ آرایش تاکتیکی مناسب پرداخته و با انهدام سنگرها و از بین بردن مقاومت چریکهای مسلح، شرایط لازم را جهت ادامه ماموریت فراهم میآوردند. گروه رزمی ۱۸۴ مکانیزه، حدود ساعت ۱۲ مورخه 1358/5/28 وارد شهر پاوه شد و مورد استقبال گرم مردم غیور و برومند آن شهر قرار گرفت.
۴- گروه رزمی ۱۱۹ مکانیزه به منظور برقراری امنیت در منطقه روانسر، در همان محل استقرار یافت.
۵- پایگاه هوانیروز کرمانشاه با اعزام هلیکوپترهای ۲۱۴ و کبری به منطقه پاوه و با رشادت و پایمردی خلبانان شجاع هوانیروز از جمله شهید کشوری و شهید شیرودی نقش بسزایی را در پشتیبانی از حملات گسترده یگانهای خودی به عهده داشت؛ و این چنین شهر پاوه از محاصره خارج و عملاً شهید چمران و تعدادی از نیروهایی که گرفتار محاصره ضد انقلابیون شده بودند رها گردیده و نیروهای ارتشی با تعقیب مهاجمان فراری تا حوالی مرز بین ایران و عراق، آرامش و امنیت را به آن منطقه بازگردانیدند.
۶- سرتیپ فلاحی فرماندهی وقت نیروی زمینی که از اولین روزهای درگیری و ناامنی در شهر پاوه و منطقه حضور داشت و برای تهیه تدارکات و نیرو از شهر پاوه خارج شده بود، همراه با اولین نیروها وارد شهر پاوه شد و مورد استقبال دکتر چمران و مردم پاوه قرار گرفت.
در پایان یاد و خاطره حماسه آفرینان آزادسازی شهر پاوه را گرامی میداریم.
[۱] - روزنامه اطلاعات، ۲۷/۵/۱۳۵۹