مریم قربانزاده، نویسنده کتاب "خاتون و قوماندان" در یادداشتی می نویسد: همانجا توانستم او را قانع کنم تا خاطرات زندگی اش را کتاب کنیم. پذیرفت و دومین قرار ما با رد و بدل کردن شماره های تلفن گذاشته شد.
کد خبر: ۱۰۸۱۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۹
تل عزان شروع فتح جدیدی از اتفاقات منطقه در سوریه بود، زیرا با دشمن انتظار غافلگیر شدن توسط رزمندگان مقاومت را در این ناحیه نداشت.
کد خبر: ۱۰۱۴۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۸
گفتگو با خانواده شهید غلامحیدر سلطانی/ قسمت اول
چهار سال سوریه بود. یک وقتی میرفت و دوباره میآمد ایران، مثل یک تفریح و هواخوری، سپس میرفته همانجا، چهار سال در سوریه جنگید.
کد خبر: ۱۰۰۷۰۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۴
سرعتمان خیلی زیاد بود؛ از کاروان جدا شدیم. فکر کنم از فکه، مسیر را که اشتباه رفتیم دیدیم جلویمان یک چاله یا یک تورفتگی در جاده هست، خیلی بزرگ بود. آن را که دیدیم یک دور، دور خودمان زدیم و...
کد خبر: ۹۷۸۶۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۱
یک طرف پایگاه آمریکاییها بود و یک طرف پایگاه ما؛ بعد از چند سال کشور ترکیه یک پایگاه مستقل دیگری برای آمریکا ساخت، که خودِ افغانستانیها آنجا باشند؛ بعد هم آمریکاییها از آنجا رفتند و ...
کد خبر: ۹۷۵۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
با این که میدانست وضعیت مالی آقا محمد خوب است. آن موقع که ماشین جلوی در پارک بود، پسرهایش میگفتند چقدر سوریه میروی به تو پول میدهند که این ماشین را گرفتی؟ چقدر پول میگیری؟
کد خبر: ۹۷۵۱۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۵