این صحبتها در گوشمان بود؛ واقعا باور کنید به عرش رساندن حاجی هم با همین راه و روش بود. چون هیچ موقع اعتراض نمیکردم، هیچ موقع نمیگفتم که چرا رفتی، این چرا کم است و...
کد خبر: ۹۹۰۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۸
گفتگو با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت هفتم
آخر گفتم آقا رسول! یک دقیقه از توی سایت بیا بیرون؛ یک دقیقه گوشی را نگاه کن. گفت مامان! همهاش چرت و پرت است، ندیدی؟ گفتم یکیش، دوتاش، سه تاش اشتباه است، همین طور پیامها دارد میآید برای ما...
کد خبر: ۹۹۰۰۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
گفتگو با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت پنجم
زنگ زد به سردار اسدالهی و خیلی عصبانی شد. بهش گفت حاج حسین! دوستی ما اینقدر کمارزش است؟ رفیق نیمهکاره شدی؟ چرا من را خبر نکردی؟!... گفت نمیدانستیم تو میخواهی بروی...
کد خبر: ۹۸۹۵۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۲
گفتگو با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت چهارم
چون آن دوره کفش کتانی پایمان بود و در حال بدو بدو بودیم، همهاش دنبال کفش پاشنه کوتاه بودم. عروسها اکثرا پاشنه بلند میپوشند، من هم نمیتوانستم چنین کفشی بپوشم. فقط دنبال کفش پاشنه کوتاه میگشتیم.
چند بار بهش اعتراض کردم که همچین کاری را نکن، نه که نرود، روی حساب اینکه اگر عادت کنند خدای نکرده یک اتفاقی برای شما بیفتد اینها میخواهند چه کار کنند. همین هم شد.
حاج آقا رضا همهاش من را مسخره میکرد و میگفت ببین تو از هولت سه بار گفتی «بله»! سند هم داریم در بله گفتنت؛ چون یک نوار کاست از آن روز به ما داده بودند.