من خودم با دفتر فاطمیون صحبت کردم و میگوید نه، این حرفها نیست، یک شهید شما نیست که بگویی اینجا باشد خراب میشود؛ شهدای زیادی هستند، سردخانه هست؛ اصلا خراب نمیشود...
انتظار نکشیدیم، دیروز تماس گرفت، امروز خبر شهادتش آمد. دخترعمویش خبر را آورد. نگران بودم خدایا از کی سئوال کنم که این حرف درست است یا نه؟ نمیدانستم از کی سئوال کنم، این اگر زخمی شده به ما بگویند...
سیب زمینی میآورد میفروخت، فروشندگی و دستفروشی میکرد. نمیتوانستیم از عهده مخارج خانه و زندگی بر بیاییم. خدا را شکر باز هم نانی در میآورد دیگر؛ کرایه خانه هم بود؛ خرج زیاد درست میشد...