نگاهی به جمعیت میکنم، شعارهایشان این روزها تکراری شده است. افرادی در این بین انگار ناخواسته آنجا هستند. با یک نگاه جزئی میشود فهمید کسی که یک گوشه ایستاده است و اول به بقیه نگاه میکند، سپس به شعارها گوش میدهد و بعدِ چندی، با چهرهای مملو از تردید و بی هدفی یک صدا به آن هیاهو اضافه میکند.
«اجاره و پولمو بدن منم میبندم.» مغازه دار در پاسخ به سوال « بخاطر اغتشاشات گفتن مغازه هارو ببندید. شما چرا باز هستید؟» این را گفت. عقیده اش این بود که از این ماجراها سر در نمی آورد. اما به گمانم نمیخواست سفره خانهاش با زور عدهای برچیده شود.