روایت دانشجویی/پرونده سیزدهم/کنکور ارشد
یک ماه مانده به کنکور ارشد، مجتبی از کارش در یک شرکت خصوصی انصراف داد و چون هر دو از کنکور کارشناسی زخم خورده بودیم، قسم یاد کردیم ننگ آن را بشوریم و آنقدر جوگیر شدیم که با سوزن یک قطره خونمان را پای این عهد فشاندیم.
کد خبر: ۶۸۱۰۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۶
روایت دانشجویی/پرونده سیزدهم/کنکور ارشد
همان اولینبار که کنکور دادم، قبول شدم. آن وقتها چهارهزار عدد خوبی محسوب میشد. میشد یک شهر نه چندان دور و یک رشته نه چندان بد انتخاب کرد.
کد خبر: ۶۷۹۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳