وقتی مادرشوهرم من را دید، همینطور گریه میکرد و ناراحت بود که چرا تنها آمدهام؟ میگفت: آخر نوید چطور دلش آمد که تو را تنهایی بفرستند... هم دلتنگ آقانوید بودند و هم برای من ناراحتی میکردند.
بعد از جلسه اول، بقیه صحبتهایمان در گلزار شهدای بهشت زهرا بود. سر مزار شهدا مینشستیم به صحبت. جلسه دوم، چون قبل از سالگرد شهید خلیلی بود، در مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی قرار گذاشتیم.
کد خبر: ۱۰۲۹۸۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
در محضر مدافعان حرم/۳۲/ گفتگوی مشرق با همسر شهید نوید صفری/ قسمت چهارم
من تا آن جمله را گفتم، تلفن قطع شد. همیشه به این فکر میکنم که چرا باید تلفن دقیقا همان لحظه قطع بشود و نه چند دقیقه و ثانیه قبل و بعدش. این برایم خیلی عجیب است...!
گفت تصمیم نداری به پیادهروی اربعین بروی؟ گفتم: قرار بود با هم برویم، اما حالا که نیامدهای من هم تصمیمی ندارم برای رفتن. من اگر بخواهم تنهایی بروم، برایم سخت است ضمن این که مرخصی و ویزا هم نگرفتهام.
داوود آذرنوش رییس سازمان بسیج ورزشکاران ایران و جمعی از مسئولان ورزشی، عصر امروز با حضور در منزل خانواده مدافع حرم شهید نوید صفری با پدر و مادر و اعضای خانواده ایشان دیدار و گفتوگو کردند.