گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بسیاری از صاحبنظران و فعالان جنبش دانشجویی بر این باورند که غیرحضوری شدن دانشگاهها در دوران شیوع ویروس کرونا و فاصله گرفتن دانشجویان از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی نقش به سزایی در دامن زدن به ناآرامیهای اخیر در دانشگاهها داشته است.
اگر چه محیط دانشگاه همواره صحنه گفتگو، تضارب آرا وتجمعات موافقین و مخالفین با یک موضوع بوده؛ اما به نظر میرسد در ناآرامیهای اخیر عدم شناخت معترضین از محیط علمی، سیاسی و فرهنگی دانشگاه باعث شد تا بسیاری از تلاشها برای شکل گیری محافل گفتگو و کرسیهای آزاداندیشی با مقاومت معترضین مواجه شود؛ اگر چه این مقاومت نیز از سوی عدهای قلیلی از دانشجویان ساختارشکن شکل میگرفت و قاطبه معترضین پس از پی بردن به اهداف لیدرهای تجمعات در جهت ساختارشکنی و ایجاد آشوب در دانشگاه از آنها فاصله میگرفتند.
با این اوصاف خبرگزاری دانشجو، در دومین قسمت از ویژه برنامه «۱۶ آذر» که با حضور محمد سعید قاسمخانی، عضو شورای مرکزی دفاتر فرهنگی دانشگاه علم و صنعت و محمد حسین جبروتی، فعال دانشجویی دانشگاه علم و صنعت برگزار شد، به بررسی ریشههای اعتراضات و اغتشاشات اخیر در سطح کشور و دانشگاهها به ویژه دانشگاه علم و صنعت پرداخته که در ادامه این گفتگو را میخوانید.
دانشجو: چرا در جریان اتفاقات اخیر در فضای دانشگاهها و به ویژه دانشگاه علم و صنعت بیش از آنکه درگیر فضای گفتگو شود، دانشجویان بیشتر وارد فضای اعتراضی در قالب تجمعات شدند و بیشتر یک فضای غیرمنطقی بر دانشگاهها حاکم شد؟
قاسمخانی: بعد از فوت خانم مهسا امینی دانشگاه علم و صنعت هم مانند دیگر دانشگاهها درگیر تجمعات شد؛ با این تفاوت که فضای تجمعات در دانشگاه علم و صنعت ملایمتر بود و زودتر از دیگر دانشگاهها جمع شد.
در پی فوت خانم امینی اولین تجمعی که در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد آن قدر هم مسالمت آمیز نبود؛ به گونهای که در این تجمع تعداد کمی از معترضین شعارهای رادیکال و ساختار شکنانه میدادند و توهینهایی هم از جانب آنها صورت میگرفت.
دعوی که ما داریم این است که در محیط دانشگاه باید در مورد موضوعات مختلف و خطوط قرمز گفتگو شود؛ اما عده کمی با رفتارهای ساختارشکنانه و ناهنجار خود این فضا را به هم میریزند و موجب میشوند تا اعتراضات به حق و واقعی دیگر دانشجویان گم شوند و این نشات گرفته از تهی شدن گفتمان هویت واقعی در جنبش دانشجویی است.
مطالبه گریها و کنشگریهای جنبش دانشجویی در چند دهه اخیر مطالبه گریهای بزرگی بوده و حتی منجر به نتیجه هم شده؛ اما بالطبع وقتی دانشجویی هویت خود را نشناسد، نداند که در چه مختصانی قرار دارد و نسبت خودش با دانشگاه و جامعه ندادند را طبیعی است که از محتوی تهی میشود و نمیداند اعتراضات خود را چگونه و در چه جهتی انجام دهد؛ با این اوصاف میبینیم با شکل گیری جریانی که از سوی معاندین خارج از کشور تقویت میشد جمعیت کثیری با این جریان همراه شدند.
جبروتی: برای گفتگو باید یک مهر و محبت و مبانی مشترکی وجود داشته باشد؛ اما در چند سال اخیر اتفاقاتی افتاده که مبانی مشترک را از بین برده و امروز گفتگو با مبانی مشترک آغاز نمیشود بلکه سر مبانی مشترک شکل میگیرد به این معنی که مثلا بنده و شما که الان اینجا نشسته ایم چه مبانی مشترکی داریم.
بنده که اکنون اینجا هستم و میتوانم صحبت کنم مبانی مشترک خیلی زیادی با آقای قاسمخانی دارم و ما خیلی شبیه هم هستیم؛ مثلا کل خانواده بنده چادری هستند، بنده در مدرسهای درس خوانده ام که ۶۴ شهید داده و یا در دانشگاهی تحیصل میکنم که به فیضیه دانشگاههای کشور معروف است خب با این ویژگیها از من مذهبیتر چه کسی میتواند باشد پس من میتوانم صحبت کنم اگر چه نظر مخالف دارم؛ ولی کسان دیگری هستند که این مبانی مشترک را ندارند؛ با این اوصاف باید بگردیم و این مبانی مشترک را پیدا کنیم تا شب با یک رویای مشترک بخوابیم و صبح که از خواب بیدار میشویم بتوانیم برای اصلاح جامعه کارهای مشترک انجام بدهیم.
مسئلهای که وجود دارد، این است که ما در ابتدا برای اصلاح جامعه به گفتگو امیدوار بودیم؛ ولی اتفاقاتی را دیدیم که نشان میدهد انگار گفتگو خیلی جواب نمیدهد. مثلا خواستههای امروز ما همان خواستههای سالهای ۹۶ و ۹۸ هستند و این خواستهها خیلی تغییر نکرده اند اگر چه فقط وضعیت مان بدتر شده. با این وجود افراد دیگری خیلی بهتر از من این خواستهها را بیان کرده اند؛ اما چرا کسی صدای آنها را نشنیده است. آیا حتما من باید داد بزنیم تا طرف مقابل بفهمد مشکلی وجود دارد.
اثرگذاری و ترس از دیگر موانع شکل گیری گفتگو در دانشگاه هستند. در جریان اعتراضات دانشجویان برای اینکه هویت شان مشخص نشود با ماسک و عینک آفتابی در تجمعات شرکت میکردند اگر چه با همه این اقدامات باز هم قابل شناسایی بودند و امکان داشت آنها را زندانی کنند؛ اما وقتی قرار باشد گفتگو شکل بگیرد هویت دانشجو مشخص میشود.
دانشجو: با توجه به گفتههای شما آیا ما دانشجویانی داریم که از اقدامات ساختارشکنانه نمیترسند، ولی از اینکه بخواهند در یک فضای رسمی گفتگو کنند و هویت شان فاش شود، نگرانند؟
جبروتی: بله همینطور است. مثلا پدر من که جبهه رفته و تحت تاثیر رسانههای معاند هم نیست به خاطر روایتهایی که شنیده میخواست من را از آمدن به این برنامه منصرف کند.
در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر در خصوص حق آزادی بیان تصریح شده: هر کسی حق ازادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل ان است که از داشتن عقاید خود بیم واضطرابی نداشته باشد و البته باید به ابزار مورد نیاز هم دسترسی باشد. حالا من که اینجا آمده ام، میترسم؛ و از این میترسم که حرفی بزنم که از چارچوب خارج باشد؛ پس این حرکت آزادی بیان نیست.
دانشجو: ما از چند نفر میتوانیم یاد کنیم که به خاطر بیان نظرات خود در تریبونهای رسمی دانشگاه همچون نشریات دانشجویی، تریبونهای آزاد و یا کرسیهای آزاداندیشی با آنها برخورد قضایی شده باشد؟
جبروتی: من در همان مدرسهای که درس خواندم و ۶۲ نفر شهید داده الان دو نفر دانشجوی زندانی داریم و این روی ذهن من تاثیر میگذارد.
دانشجو: به نظر شما چرا دانشجویان از تریبونهای رسمی دانشگاه دوره شدند و حاضر شدند به فضای رادیکال و ساختارشکنانه دامن بزنند؟
جبروتی: همانطور که پیشتر اشاره شد ترس یکی از موانع شکل گیری گفتگو به شمار میرود. شاخصی با عنوان شاخص ابراز نظر سیاسی در فضای مجازی وجود دارد که به بررسی وضعیت کشورها در برخورد با افرادی که در فضای مجازی نظر خود را بیان کرده اند و بازداشت شده اند، میپردازد. بر اساس این شاخص ایران در بین ۱۶۴ کشور دارای رتبه یکصد و چهل و سوم است؛ البته دقیقا نمیدانم که این شاخصه توسط موسسه تنوع دموکراسی بررسی شده و یا پروژه جهانی عدالت.
یکی از شاخصههایی که توسط پروژه جهانی عدالت مورد بررسی قرار گرفته این است که رسانههای مستقل چقدر میتوانند بدون ترس حکومت را نقد کنند. از ۱۳۹ کشوری که وضعیت آنها بررسی شده دانمارک دارای رتبه اول است، چون رسانههای این کشور میتوانند ۹۶ درصد از سیاستهای این کشور را آزادانه نقد کنند؛ اما در این شاخص ایران از آخر، سوم است.
قاسمخانی: آقای جبروتی در اظهارات خود ترس را به عنوان یکی از موانع شکل گیری گفتگو در محیط دانشگاه مطرح کرد. با این وجود سوال بنده این است که ما چرا از حرف زدن میترسیم؟ ما در محیط دانشکده خودمان کرسی آزاد اندیشی و تریبون آزاد اندیشی برگزار کردیم و شاهد توهین به مبانی و خطوط قرمز هم نبودیم و اصلا تفاوت فضای گفتمانی با تجمعات در همین است، چون در فضای گفتگو دانشجو شان خود را حفظ میکند و این فضا با ایجاد فضای چاله میدان در دانشگاه متفاوت است. به زعم بنده اگر گفتگو در بستر مناسب انجام شود دانشجو شان دانشجویی خود را حفظ میکند و بحث در فضای گفتمانی شکل میگیرد و به سمت بروز هیجانات و خشم کشیده نمیشود.
اگر ما چهارچوبها را بپذیریم و در حیطه این چهارچوبها گفتگو کنیم فکر نمیکنم که ترس از حرف زدن وجود داشته باشد و چه بسا ترس از تجمعی که در آن شعارهای ساختارشکنانه داده میشود و توهین صورت میگیرد باید بیشتر از گفتگو باشد. با این اوصاف بنده ترس را به عنوان مانع گفتگو نمیدانم و معتقدم عدم داشتن گفتمان و حرف واحد مانع گفتگو است.
به زعم بنده ما میتوانیم برای گفتگو به مبانی مشترک برسیم، چون هم ما و هم معترضین به وضع موجود اعتراض داریم؛ اما ممکن است شیوه اعتراض مان متفاوت باشد. به گونهای که یک نفر ممکن است در قالب تجمع بگوید جمهوری اسلامی کارآمد نیست و باید سیستم دیگری جایگزین آن شود؛ اما سیستم اعتراض ما اینگونه نیست ما معتقدیم حرکت باید به سمت اصلاح ساختار و کنشگری موثر باشد.
دانشجو: در تجمعات اعتراضی و تقابلهای مختلف دانشجویان علاقمند بودند بیشتر چه مطالباتی را مطرح کنند؟
قاسمخانی: قاعدتا تمام کسانی که در این جامعه زندگی میکنند ممکن است انتقاداتی را به فضای معیشتی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشند؛ اما نبود یگ گفتمان واحد و درست موجب شده تا ما درگیر یک سری کلیشهها شویم و در جهت برآورده کردن آنها حرکت کنیم؛ مثلا در اعتراضات شعار زن، زندگی، آزادی گفته میشود؛ اما وقتی که با این افراد وارد گفتگو میشویم اصلا بحث آنها زن، زندگی، آزادی نیست و میتوان گفت اصلا گفتمانی در اعتراضات وجود ندارد و من بیشتر نارضایتی میبینیم و شاید این کم کاری از سمت مسئولین وجود داشته که نتوانسته اند بستر اعتراض را برای دانشجویان فراهم کنند و یا ما راه درست را نرفته ایم. به هر روی چه ضعف از ما باشد و یا چه دشمن به آتش اعتراضات بدمد وجود یک سری کلیشهها موجب میشود که اعتراضات به نفرت و خشم دچار شوند و این نفرت و خشم موجب میشود که در دانشگاه شریف پایگاه بسیج را آتش بزنند و دیگر دانشگاهها هم به سمت خشونت بروند و بی حرمتی و ساختارشکنی شکل بگیرد.
در جریان اعتراضات دغدغه ما گفتگو و ایستادگی روی خطوط قرمز و چهارچوبها و امیدوار بودن به اصلاح بوده است. در واقع ما اعتراض داریم، ولی به اصلاح امیدواریم و این وجه تفاوت ما با معترضین است، چون معترضین میگویند ما به اصلاح امید نداریم؛ پس جمهوری اسلامی نباید باشد.
قانون اساسی اصول و چهارچوبی است که همه میتوانند به آن پایبند باشند و بازگشت به این اصول میتواند یکی از چارههای اتفاقات اخیر باشد؛ مثلا در اصل ۲۷ قانون اساسی بر برگزاری تجمعات مسالمت آمیز تاکید شده، اما واقعا جنبش دانشجویی چقدر به این سمت رفته که قانون اساسی به نحو احسن اجرا شود و چقدر از مسئولین مطالبه گری کرده ایم که به سمت قانون اساسی حرکت کنند.
جبروتی: من میدانم که در تجمعات گفتمان واحدی وجود نداشت و من این را بد نمیدانم و اتفاقا حس میکنم این نکته خوبی است که همه ما علی رغم اختلافات زیادی که داریم بالاخره یک جا جمع شدیم و شعار زن، زندگی، آزادی را سر دادیم؛ البته من حس میکنم اطلاعاتی که به ما میرسد اطلاعات ناقصی است؛ مثلا آنچه که ما در تلویزیون میبینیم آن واقعیتی که ما حس میکنیم، نیست و از طرفی هم من ابزار این را ندارم که ببینم ایران اینترنشنال، رضا پهلوی و نازنین بنیادی چه میگویند و از طرفی هم توئیتر فیلتر است و البته نتیجه یک بررسی بین المللی نیز حاکی از این است که ایران در شاخص آزادی اینترنت در بین ۷۰ کشور در رتبه شصت و هشتم قرار گرفته است.
دانشجو: با توجه به صحبتهایی که در خصوص خلاءهای فضای آزاداندیشی در دانشگاهها مطرح شد شما فضای بیان، انتقال اندیشهها و ارائه نگاههای متفاوت در فضای دانشگاه را چگونه میبینید و فکر میکنید چه خلاءها و چالشهایی در این بستر و در فضای دانشگاه وجود دارد؟
قاسمخانی: بنده بسترهای گفتگو در دانشگاه را بسته نمیدانم؛ البته شاید در رابطه با مسائلی که ممکن است با طرح آنها در قالب کرسیهای آزاداندیشی چهارچوبها رعایت نشوند مسئولان دانشگاه و دیگر مسئولان مخالفت کنند؛ اما اقدامی که از طرف قشر دانشجو باید صورت بگیرد این است که طلایه دار گفتگو باشند.
به زعم بنده مداومت و پیگیری در امر گفتگو برای حل مسائل، بستر گفتگو را فراهم میکند. مثلا بعد از کاهش التهابات در دانشگاه چند کرسی آزاداندیشی در دانشکده ما برگزار شد و دانشجویان حرفهای همدیگر را شنیدند با این وجود غیر از درصد کمی که میخواهند اعتراضات را رادیکالی کنند به نظر میرسد ما با قشری مواجه هستیم که آنها هم به مانند ما اعتراض دارند، ولی شاید ما زبان همدیگر را متوجه نمیشویم. به هر روی ما، چون حرف همدیگر را نشنیدیم از رزوی کلیشهها رفتار میکنیم و با برچسب زنی به هم دو قطبیهای کاذب را شکل میدهیم و اینگونه اعتراضات به خشونت کشیده میشود.
دانشجو: آیا امکان ایجاد بستر انتقاد و آزاداندیشی برای عامه دانشجویان فراهم است؟
قاسمخانی: من مخاطب اصلی سوال شما را برای ایجاد بسترهای گفتگو و آزاداندیشی تشکلهای دانشجویی میدانم؛ اما شاید طی این مدت آنگونه که باید به مقوله آزاداندیشی پرداخته نشده و این در حالی است که یک دانشجوی غیر تشکلی شاید آن قدر امکانات لازم برای فراهم کردن بستر گفتگو را در اختیار ندارد.
تشکل دانشجویی به عنوان نهادی که میتواند واسطه بین دانشگاه و دانشجو باشد موظف است که حرف دانشجویان را به مسئولان برساند و این اتفاق باید زودرتر از اینها میافتاد. به هر روی دانشجویانی که امروز در دانشگاهها حضور دارند اکثرا جز کسانی هستند که با شیوع ویروس کرونا بخشی از دوران دانشجویی خود را به صورت مجازی تجربه کرده اند. با این اوصاف ما با قشری مواجه هستیم که بسترهای آزاداندیشی و گفتگو در محیط دانشگاه را ندیده و امروز که در این بسترهای گفتگو حضور مییابند میگویند اینجا جای حرف زدن است و جایی است که میتواند تحول ایجاد کند و ما میتوانیم به جای برچسب زنی حرفهای هم را بشنویم؛ البته نکتهای که نباید از آن غافل شویم این است که بدنه تشکیلاتی دانشگاهها نیز به واسطه مجازی شدن کلاسها آنقدر با فضای آزاد اندیشی آشنا نیست؛ ولی در مجموع بنده حرکت را در مسیری میبینم که در آینده میتوانیم میزگردها و کرسیهای بیشتری را برگزار کنیم.
جبروتی: من نمیتوانم بگویم بستر گفتگو وجود دارد؛ البته ما جلسه گفتگو برگزار میکنیم، ولی گفتگوها باید شمول گرا باشند و از طرفی به نتیجه برسند نه اینکه بخواهند ما را با گفتگو گول بزنند.
در کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت تصریح شده که نهادهای موجود در کشورها در یک سری از دامها میافتند و نمیتوانند توانمند شوند، چون ادای همشکلی را درمی آورند یعنی مثلا ادای دموکراسی را درمی آورند. به هر روی اینکه ما حرف مان را بزنیم یک مسئله است و اینکه حرفی که میزنیم به نتیجه برسید مسئله دیگری است. به زعم بنده خواستههایی که امروز مطرح میشوند خواستههای سالهای طولانی است و ما از بس جواب نگرفته ایم امروز این خواستهها را فریاد میزنیم به گونهای که یکی از این شعارهای نیز این بود که دانشجو داد بزن حقت فریاد بزن.
به زعم بنده باید حلقهای وجود داشته باشد تا خواستههای دانشجویان را در سطح کلان پیگیری کند؛ اما این حلقه درست کار نمیکند. مثلا در مورد حجاب مسائل سالها مطرح شده و حرفهای آقایان اصولگرا شنیده میشود، ولی حرف طرف مقابل شنیده نمیشود و حتما باید عزیزان ما کشته شوند تا یک نفر را بیاورند و در برنامه شیوه حرف دل جوانان را بزند خب اگر آزادی وجود دارد برنامه شیوه قبلا کجا بوده است. بنده حس میکنم با این رفتارها ما میخواهیم ادا دربیاوریم.
نقدی که به دوستان معترض خودم وارد میدانم این است که ما برای همه چیز داد میزنیم و این هیچی نگرفتن است. معتقدم ما باید روی خواستههای محدودمان مقاومت نامحدود داشته باشیم تا حداقل در مورد آنها به نتیجه برسیم. نکته دیگر اینکه در صورت حذف جمهوری اسلامی آیا برنامهای برای بعد از آن وجود دارد. اگر قرار باشد فرش دموکراسی زیر پای همه بیاید خب همه حتی برادران مذهبی و بسیجی باید از این حق آزادی برخوردار باشند و بالاخره باید تریبونی وجود داشته باشد تا همه حرف خود را بزنند. به زعم بنده ما نمیتوانیم یک شبه سمفومی سوم و هفتم بتهوون را بزنیم و قبل از آن باید تمرینات لازم را انجام داده باشیم. از این رو بنده گفتگوها را یک مهارت میبینم و سعی میکنم که حداقل آن را هم در زندگی خودم اجرا کنم و هم دیگران را با رعایت انصاف به گفتگو دعوت کنم؛ البته باید مراقب باشیم گفتگوها با هدف ادا درآوردن نباشند.
در جریان اعتراضات اخیر شاهد حضور مسئولان در دانشگاهها بودیم و آنها صحبتها را گوش دادند، اما آیا میتوانند حرفهایی را که شنیدند عملی کنند و این شاخص خوبی است که ببینیم آیا گفتگو با مسئولان اثر دارد یا نه. معتقدم اگر مسئولان به خواستهها عمل نکنند این همان ادا درآوردن دموکراسی است.
دانشجو: با توجه به وجود چالشی با عنوان هویت دانشجویی ایجاد فضای آزاداندیشی چگونه میتواند در فضای دانشگاه موثر باشد؟
قاسمخانی: من به جای ادا درآوردن از واژه کار نمایشی استفاده میکنم. به زعم بنده اگر اگر ما پشت سر هم کرسیهای آزاداندیشی برگزار کنیم و حرفهای همدیگر را بشنویم، اما نتیجه نداشته باشد این همان مصداق کار نمایشی است و ما در خیلی از ساختارهای دولتی دچار کار نمایشی هستیم. مثلا رهبر معظم انقلاب فرمان جهاد تبیین را صادر میکنند، ولی ما در راستای جهاد تبیین همایش چند میلیاردی برگزار میکنیم و این مصداق کار نمایشی است.
کار واقعی زمانی انجام میشود که دانشجوی ما در پازل درست خودش قرار بگیرد و بداند که در کجای این بازی قرار دارد. تا زمانی که دانشجوی ما نسبت به مسائل و اقعی و درد مردم حس نداشته باشد قائدتا اگر ۱۰۰ ساعت هم در مورد مسائل مختلف گفتگو شود بازدهی ندارد و فقط میزان التهاب کاهش مییابد و امروز انگشت اتهام به سمت جنبش دانشجویی است که چرا به این سمت رفته است.
امروز قشر دانشجو قشری است که دغدغه مندی گذشته را نسبت به حل مسائل کشور ندارد و صرفا به سمت ارتقاء مهارتهای فردی و شغلی میرود و این مسئله نیز برآمده از رویکرد دانشگاهها و اساتید است.
کم کاری هر عنصری مانند استاد، دانشجو، نهاد آموزش و پرورش و نهاد وزارت علوم موجب میشود که ما به سمت گفتمان حل مسئله واقعی حرکت نکیم و صرفا به سمت یک سری کار نمایشی و فانتزی برویم؛ مثلا امروز تزهای دکترا و مقالاتی که تولید میشوند چقدر در صنعت موثر بوده اند و چقدر میتوانند مسائل کشور را حل کنند. به زعم بنده فضایی که امروز در دانشگاه با آن مواجه هستیم و این بی دغدغه بودن موجب میشود تا گفتگوها هم بعضا به نتیجه بمانند، چون روی هدف مشخصی گفتگو نمیکنیم.
امروز ساختار فعلی دانشگاه دانشجو پرورش نمیدهد. ما باید ببینیم که دانشگاه مد نظر انقلاب اسلامی چه بود و الان دانشگاهی که وجود دارد چه هست. امروز دانشگاه ما صرفا کارمند تحویل جامعه میدهد و این در حالی است که ما از دانشگاه میخواستیم دانشجوی فعال تربیت کند تا بتواند مشکلات و مسائل اصلی را حل کند و بار این قضیه امروز بر عهده تشکلهای دانشجویی است؛ بنابراین اگر تشکلها بتوانند ارتباط و زیست خود را با مردم بیشتر کنند قطعا حس واقعی بودن در دغدغههای آنها و دانشگاه بیشتر میشود و به این سمت میروند که نسبت خود را با کار و مسئله واقی مشخص کنند و زمانی که این نسبت مشخص شود با تشکیل یک کارگروه تخصصی میتوانیم به سمت حل مسئله برویم.
دانشجو: به گفته دوستان خلاء کارکردی تشکلهای دانشجویی موجب شده بین حاکمیت و دانشجو فاصله بیفتد با این اوصاف نوع نگاه شما به فضا و عملکرد تشکلهای دانشجو چگونه است و اگر به چنین کج کارکردی معتقد هستنید فکر میکنید علت اصلی آن چیست؟
جبروتی: بنده فکر میکنم جو امروز تشکلهای دانشجویی اصلا جو بی دغدغهای نیست. اما نقدی که بنده به تشکلها دارم این است که حس میکنم افراد از طریق بسیج و دفاتر فرهنگی میتوانند بالا بروند؛ مثلا همین الان مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران شهردار تهران است؛ بالاخره این فضا برای برخی از تشکلها وجود دارد، اما آیا برای سایر تشکلها این فضا وجود دارد؟ من نرفتم ببینم، ولی فکر میکنم، ولی چنین فضایی نیست.
دانشجو: مسئله اعتراض و نمود آن را در جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟
قاسمخانی: در اصل بیست و هفتم قانون اساسی بر برگزاری تجمعات مسالمت آمیز تاکید شده؛ البته ممکن است با برخی از تجمعات برخوردی صورت گرفته باشد، اما نمونههای از تجمعات مسالمت آمیز را داریم که در مقابل مجلس و وزارت خانهها برگزار شدند و همراه با انتقادهای تند و تیز بودند و مشکلی هم پیش نیامده و اتفاقا خیلی از این تجمعات هم توسط جنبش دانشجویی برگزار شده اند. با این اوصاف به زعم بنده بستر اعتراض بستر بستهای نیست، اما مشکلی که وجود دارد این است که برخیها روی موج اعتراضات مردم سوار میشوند و اعتراضات را به اغتشاش تبدیل میکنند و همین مسئله باعث میشود که برخیها در بیرون تصور کنند راهی برای اعتراض در ایران وجود ندارد.
ما باید بستر اعتراض را بهتر عرضه و معرفی میکردیم و جنبش دانشجویی میتوانسته به خوبی در این حوزه ایفای نقش کند. متاسفانه زمانی پرچمداری اتفاقات دست کسانی میافتد که با مردم و کشور عناد دارند اعتراضات مسالمت آمیز به خشونت کشیده میشود، چون هدف معاندین هم این است که فضای ناآرامی و التهاب را به مردم تزریق کنند تا صدای مطالبات به حق مردم شنیده نمیشود.
زیست با مردم منجر به این میشود که حتی تشکلهای دانشجویی بتوانند بستر اعتراض را عرضه کنند و صدای مردم را به گوش مسئولان برسانند و هر چقدر این روند تقویت شود جریان دانشجویی میتواند به پیشگام اعتراضات درست تبدیل شود و اینگونه اجازه نخواهیم داد تا دشمنان از اعتراضات مسالمت آمیز مردم سوء استفاده کنند.
جبروتی: شاخصی در اکونومیست بررسی شده با این عنوان که مردم چقدر آزادانه حق دارند فعالیت کنند بدون اینکه قانون جلوی آنها را بگیرد و یا نهادهای دولتی در کار آنها دخالت کنند؟ بر اساس این شاخص ایران در بین ۱۷۱ کشور در رتبه یکصد و پنجاه و سوم قرار گرفته است. همچنین این شاخص میگوید ۲۲ درصد از حقوق طبیعی که در قانون اساسی ایران وجود دارد پشتیبان مرم برای بیان مطالبات شان است.
به زعم بنده فضای اعتراض در کشور فراهم نیست و هر وقت هم مردم تلاش کردند تا مسئله هماهنگی برای انجام اعتراض خود را حل کنند تا فریادی بزنند؛ بلکه حکومت به خودش بیاید آن را به شبکههای معاند خارجی ربط داده اند.
میتوان گفت ریشه اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ اقتصادی بوده و امروز ریشه اعتراضات را میتوان سیاسی دانست؛ چون سیاستها به گونهای چیده شده که آزادی را محدود میکند.
اعتراض زمانی شکل میگیرد که ما در قدمهای قبلی نتوانسته باشیم خواستههای مان را برطرف کنیم؛ بحث بنده این است که اگر مردم اعتراض کنند و جان شان را از دست بدهند آیا بعد اتفاقی میافتد؟ گفته شد برخی از اعتراضات به حق بوده، اما آیا به این اعتراضات رسیدگی شد؟ در مورد رسانهها هم همیشه که میگوییم روی موج سوار میشوند. خب آینده را میخواهیم چه کار کنیم؟ آیا برنامهای وجود دارد که صف اعتراضات را از اغتشاشات جدا کنیم؟ من نمیدانم. مضاف بر این آیا ما توانایی یک بازیابی کلی داریم که بتوانیم شمول گراتر به قضیه نگاه کنیم؟
من فکر میکنم هزینه اصلاح در ایران زیاد است و بنده نیز خیلی تلاش میکنم تا روزنههای اصلاح را پیدا کنم، ولی واقعا خیلی سخت است.