به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ زهرا داورپناه در یادداشتی اظهار داشته است: یکی از مسئلهها در گفتگو از حجاب، همیشه این بود که به "انواع بدحجابی ها" و حالا "بی حجابی ها" توجه نمیشود. البته تا حدی به انواع "دلایل" بی حجابی توجه میشود: اعلام مخالفت سیاسی، خودنمایی جوانانه، بی اعتقادی، آموزش ندیدن...، ولی آیا بد/بی حجابیها خودشان قابل طبقه بندی هستند؟ به نظر من یکی از تقسیمهای ممکن در این موضوع، بی/بد حجابی فاخر و بی/بد حجابی معذب است.
بی/بدحجابان فاخر غالبا آدمهای فعاّلی هستند که دچار مشکل بی اعتباری یا بی معنایی یا کمبود اعتماد به نفس نیستند، کم سنّ نیستند، کار و خانواده و علایقشان شکل گرفته و بالغ است و در یک کلمه آدم حسابی اند. ایشان لباسهای ساده و آزاد میپوشند و اصرار دارند که بی حجابی شان، نمایش گرانه نباشد. به عبارت دیگر آنها حالا فقط روسری ندارند. ولی پیش گامی ایشان فضا را برای سایر انواع بی حجابی میگشاید، انواعی که دیگر تا این حد فاخر نیستند. دسته دیگر بد/بی حجابان معذّبها هستند. آنها که احساس میکنند باید لباسهای خیلی آراستهای بپوشند، موهایشان را کراتینه کنند، ریشههای سفیدشده را تند تند رنگ بزنند، دائما موهایشانه را چک میکنند که مرتب باشد و با نگرانی به اطراف خود و نگاه ارزیابان زیبایی و داوران خیابانی نگاه میکنند. من برای این زنها ناراحتم. زنهایی که حس میکنند مخاطب "دخترها خیابان را قشنگ کنید" هستند و باید با صرف انرژی، پول و تلاش فراوان مشغول انجام این وظیفه بی اجر باشند. زنهایی که دائما دستشان به موهایشان است. البته که همینها قبلا دائما در حال مرتب کردن روسری شان بودند، ولی همان پوشانندگی اندک، مجالی بود برای فراغت از دغدغه "چه طور به نظر میرسم". کلیپسهایی که در کسر از ثانیه نصب میشد و سایر مدها در سایه حجاب و در فراغت از چشمها میگذاشت آدم راه خودش را برود، قضاوت نشود و از همه مهمتر حس نکند مجبور است خیلی مرتب یا زیبا یا "آن طور که در معرض دید بودن، اقتضا میکند" باشد.
شاید روزی این فضا هم کم رنگتر شود، شاید ما فقط درگیر نوبودگی مسئله هستیم، شاید ما علاقمندان و معتقدان به حجاب در مورد احساس راحتی، خودبودن و آزادی برآمده از حجاب، اغراق میکنیم؛ ولی تا روزی که همه زنها بتوانند با آشکارگی، راحت باشند و خود باشند، من برای بی حجابان معذب ناراحتم. به علاوه نگران دخترهای جوان تری هم هستم که در این فضا وارد میشوند و رشد میکنند. شاید زندگی دهه شصتی من چندان برای یک دختر امروزی، مفید و قابل توصیه نباشد، ولی حجاب و آزادی نسبی ما از "دیده شدن و در معرض نگاه بودن" حقیقتا باعث میشد که توان و نیرویمان را صرف دهها کار دیگر کنیم، آنها که درس خواندند یا ورزش کردند یا حتی به دنبال هنرهای نمایشی رفتند تا به گونههای ماندگارتر و پرفایده برای خودشان و همه دیده شوند و جهان را زیباتر کنند. صرف نظر از همه مواضعمان درباره حجاب و حاکمیت و آزادی و ... کاش میشد جهان را برای دخترها ایمن از خیرگی و معذّب بودن و وتبدیل شدن به تزییات شهری نگه داریم.