گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ دکتر فرزانه عبدالوهاب پور پژوهشگر فقه و حقوق در یادداشتی برای خبرگزاری دانشجو نوشت: حجاب به گونهای که زیبائیها و زینت زن را بپوشاند و او را از نگاههای آلوده حفظ کند، دستوری قرآنی و تکلیفی انسانی است. حجاب و پوشش اسلامی مانعی در راه رشد و کمال زن محسوب نمیشود؛ بلکه او را از بسیاری خطرات احتمالی حفظ میکند و پاکی و سلامت و عفت او را برای همسرش یا اگر ازدواج نکرده باشد، برای همسر آیندهاش محفوظ میدارد.
استحکام رابطه زن و شوهر، ثبات دلبستگی و عشق و علاقه مرد به همسر خود، اطمینان و اعتماد مرد به همسرش و آرامش روحی و روانی زن و شوهر در بستر خانواده، مرهون پوشش زنان میباشد و اینکه مردان، زیبائی زنانی غیر از زن خود را نبینند. در محیطی که حجاب وجود دارد و شرائط دیگر اسلامی رعایت میشود، زن و شوهر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است، ولی در محیطی که برهنگی رواج دارد، دیگر قداست پیمان زناشویی، مفهومی نمیتواند داشته باشد و خانوادهها در معرض فروپاشی قرار میگیرند.
حجاب باعث میشود زن از نگاههای آلوده مردان هوسباز و گرفتار شدن به دام عشقهای آزاد محفوظ بماند و به زندگی و خانواده خود وفادار باشد. در حالیکه شیوع بیحجابی و بیبندوباری، باعث میشود شوهران به جای توجه و محبت به همسرانشان، به دنبال لذتجویی از زنان بیگانه باشند و زنان نیز از جلوهگری برای به دام انداختن مردان بیگانه، ابایی نداشته باشند و در نتیجه عشق و علاقه بین همسران از بین رفته و باعث فروپاشی خانواده شود.
اهمیت حجاب و پوشش از آن جهت است که نظام خانواده از گسستگی حفظ شود و اعضای آن از آسیبهای روانیِ بیبندوباری مصون بمانند. در حالیکه آزادی زن در جلوهگری و نمایش زیباییهای زنانگیاش، آثار مخرّبی بر سلامت خانواده و به ویژه خودش میگذارد؛ زیرا مفهوم بیحجابی این است که زن مجاز باشد برای هر مردی خودآرایی کند.
استاد مرتضی مطهری در این زمینه میفرمایند: «فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص، از لحاظ روانی، عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالیکه در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود».
برتراند راسل درباره اهمیت پیوندهای خانوادگی میگوید: «زناشویی نباید از نظرگاه عشق بازیهای موقتی نگریسته شود. اگر این عشقهای موقتی و زودگذری که در سر راه هر زوج ممکن است قرار گیرد، با تحمل و اندیشه برطرف نگردد، چه بسا که هر یک از دو زوج به سوی دیگری متمایل شده و زندگی آنها در هم ریخته شود و یک زناشویی تازه، شکوفه کند و این زناشویی تازه نیز خود دستخوش عشق زودرس دیگری شود که در صورت تداوم این وضع، چه بسا که به سرعت اساس خانواده مشترک در هم ریخته شود».
خانم لمبروزو نیز میگوید: «بارها دیده شده است در ممالکی که زنها بیشتر طنازی و دلبری مینمایند، مردها نسبت به آنها بدبین بوده و از قبول زناشویی سرپیچی میکنند و بارها مشاهده شده است که حتی بعد از تشکیل خانواده در اثر آشنایی مردان با اینگونه زنان، نفاق و جدایی میان همسرها تولید گشته است».
در جوامع غربی، بر اثر آزادی بی حد و حصر زنان در خودآرایی، روز به روز به تعداد ازدواجهای غیر رسمی افزوده میشود. چندین سال قبل، دکتر مکیّه مزرا درباره آثار مخرّب آزادی روابط زن و مرد بر نظام خانواده مینویسد: «یکی از آثار بیبندوباری این است که مردان از تشکیل خانواده خودداری میکنند؛ زیرا لذتهای جنسی برای آنها همیشه فراهم است و به آسانی میتوانند به آن برسند، بدون آنکه بخواهند خود را در قید و بند خانواده و مشکلات آن قرار دهند».
همچنین اگر مردان به راحتی و به آسانی در تمام صحنههای اجتماعی دسترسی به زنان داشته باشند، ضمانتی برای ثبات محبت و دلبستگی آنان به همسرانشان نخواهد بود و تحریک شهوات، آنان را از زندگی خود دلسرد و همین امر منجر به نابودی کانون گرم خانواده خواهد شد.
بدین ترتیب مشخص میشود بیحجابی و بیبندوباری تا چه حد میتواند نظام خانواده را متزلزل کند و سلامت رابطه زن و شوهر را به خطر بیاندازد.