به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، علیرضا نادعلی، سخنگوی شورای اسلامی شهر تهران گفت: حال و هوای اردیبهشت با ادبیات فارسی پیوند خورده است؛ اولین روزش را سعدی به یادمان میآورد، نیمهاش روز شیراز است شهر حافظ، و آخرین روزهایش یادآور عظمت و بزرگی فردوسی است، و بهترین مسمی برای انتخاب روز زبان فارسی، که الحق همو پاسدار اول و بزرگ زبان فارسی بود. پیشتر ۲۵ اردیبهشت تنها به عنوان روز «بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» شناخته میشد، اما در این سالهای اخیر با تصمیم درست و بجای شورای عالی انقلاب فرهنگی، «پاسداشت زبان فارسی» نیز به آن افزوده شد تا ضمن تجلیل از کار سترگ حکیم فردوسی به عنوان احیاگر زبان فارسی، اهمیت این زبان شیرین بیش از پیش مورد توجه و تأکید قرار گیرد.
وی افزود: در اهمیت زبان فارسی همین کافیست که از ده شاعر برجسته تاریخ جهان، حداقل پنج تن آنان به زبان فارسی آثار خود را سرودهاند. زبان فارسی، سند هویت تاریخی و ملی ما ایرانیان است و با این زبان است که تفاهم و همبستگی ملی بهوجود میآید. نگاهی به کشورهای پیرامونی که هر کدام بهنحوی نابرخوردار بودهاند از یک زبانِ ملیِ تاریخی، و مشاهدهای بر تالیهای فاسدِ این گسست در زبان و تاریخ و فرهنگشانْ نشان میدهد که فردوسی چه کارِ کارستانی برای این سرزمین کردهاست.
نادعلی ادامه داد: نگهداشت زبان فارسی به عنوان یک وظیفه برای حفظ اصالت، هویت و فرهنگ ایرانی اسلامی، امروزه موضوعی تثبیتشده و بدیهی در این سرزمین است؛ موضوعی که با حساسیت و جدیت در همهی ارکان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و علمی کشور مورد وفاق قرار گرفتهاست و در صدر آن توصیهها و منویات رهبر معظم انقلاب است که بارها بدان تاکید کردهاند. حقیقت آن است که درباب زبان پارسی مساله تنها بر سر زبان نیست. زبان معبری برای انتقال فرهنگ و اندیشه است و این کلمهها هستند که فرهنگ و هویت و فکر ما را نگاهداری میکنند. دیالکتیک میان زبان و اندیشه است که در نهایت، هر دو را بالا میکشد و در طول تاریخ تداوم را ممکن میکند و از گسست جلوگیری. اگر امروز زبان و کلمات ما، در مسیر کلمهها و مفاهیم زبانهای بیگانه قربانی شود، بیتردید صدمه و لطمهای بزرگ در انتظار فرهنگ و هویتِ تاریخی و ملی ما خواهدبود.
سخنگوی شورای اسلامی شهر تهران گفت: در روزگار معاصر، از دلِ کاهلیها و کوتاهیهای متولیان و صاحبانامر چه در حوزهی رسمی و چه در حوزهی عمومی، مغرضانه و یا از روی ناآگاهی آسیبهایی متوجه زبان و ادبیات فارسی شده که زنگ خطر را برای این فرهنگ و زبان تاریخی به صدا درآورده است. مظاهر ساده این اتفاق را در تغییر ادبیات روزمرهی نسلهای جوانتر، تا فضا و منظر شهری میتوان بهوضوح و بهکرّات دید. کسبوکارهایی که نامهای خارجی انگاری باکیفیتتر جلوهشان میدهد، تا تبلیغات محیطییی که انگاری بدون مظاهر کلامی و تصویری بیگانه جلبتوجه نمیکنند. شاید بعضی عرصههای کلان را بهالزام و بهاجبار آییننامهها و نظارتهای سختگیرانه توانستهباشیم همچنان از این آسیب دور نگهداریم، اما روند عمومیِ جامعه، در یک بیتفاوتیِ هشداردهنده، راه خود را میرود و یا صریحتر اینکه بیراههی خود را. فلذا بهنظر میرسد این بلیه را عزمی جدیتر از آییننامهها و دستورالعملها نیاز است. پر بیراه نیست که باقیماندن در سپهر رقابت با زبانهای بیگانه، علاوه بر رویکردهای سلبی نیاز به ایجاب و ایفادِ شیرینی و غنای زبان فارسی نیز دارد. از قبل این همآوردی زبانهاست که آن اصطلاحات و تعابیر بیگانه نیز، بهصرف ارزشمندی در فرهنگ ایران اسلامی میمانند، و نه از سر کوتاهی ما بهعنوان فرهنگ میزبان.
وی افزود: با اینهمه، نمیشود بهاسم کار والا، از همین ظرفیتهای فعلی نیز غافل شد؛ با گذشت نزدیک به سهدهه از تصویب و ابلاغ قانون منع استفاده از عنوانها و اصطلاحات بیگانه، بیشتر دستگاهها به این وظیفه قانونی مستقیم یا غیرمستقیم، کمتوجه یا بیتوجه بودهاند و بیشتر اقدامهای انجام شده مربوط به سالهای اخیر بوده است این در حالی است که قانون ممنوعیت به کارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه بیش از دودهه پیش در قوهی مقننه بهتصویب رسیده، و قوهی مجریه نیز آنرا اجرایی کردهاست. اما در عمل حتی در عرصههای فرهنگی و اجتماعی، پاسداشت زبان فارسی آنگونه که غایت مطلوب مقنن اساسی در اصل ۱۵ بوده، به نحو مطلوبی تأمین نشدهاست. وجود عناوین بیگانهی پراکنده در سردرها، پوسترها، فضاهای داخلی کسبوکارها، فضای مجازی، و نیز فضاهای علمی و تخصصی بهگونهای که بعضا در مکاتبات اداری نیز ردپایشان آشکار میشود همه نشانههای بارز هجمه زبانی و فرهنگی به زبان فارسی است و تنها راه برون رفت از این موضوع نهادینه کردن آن در اذهان مردم و آگاهی دادن به آنان با یک برنامه جامع و گسترده و چندوجهی است، به گونهای که به یک فرهنگ و عادت مطلوب تبدیل شود. در چنین مقابلهی روزافزونی، ناگزیر فرهنگسازی و تعالیِ تمامی ظرفیتهای زبانی این گنجِ تمامنشدنی مقدم بر هر اقدامی است و باید کاری کرد که زبان و کلمهی فارسی مبنای فخرفروشی باشد و نه نشانهی ضعف یا عقبماندگی.
وی ابراز کرد: علاوه بر ضرورت یک عزم ملی، تکلیف پاسداشت زبان فارسی تنها محدود به چند دستگاه نظیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیست بلکه همهی نهادها و دستگاههای حاکمیتی نیز بهشکل و توان خویش وظایفی را در این حوزه بر عهده دارند. شهرداریها و بهویژه شهرداری تهران بهعنوان مهمترین نهاد مدیریت شهری که نقطهی پربسامد تعامل مردم و حاکمیت نیز بهشمار میروند، در صدر نهادهای عمومی قرار دارند که پاسداشت زبان فارسی را باید به ارادهای جامع و مانع پی بگیرند. شهرداریها نباید تنها به مجموعهای کنترلگر برای اعمال خشک قوانین و پلیسِ زبانی تقلیل پیدا کنند، بلکه اصولیتر و درستتر آناست که علاوه بر وظایف نظارتی، با اجرای برنامهها و مشوقهایی خلاقانه تمایل و مشارکت شهروندان و صاحبان کسبوکار را در این کارزار ملی ایجاد کند. ارتقای دانش عمومی شهروندان دربارهی ضرورت زبان فارسی، برگزاری رویدادها و برنامههای فرهنگی، هنری و علمی، تولید محتوای خلاقانه با استفاده از ظرفیتهای بالقوهی زبان فارسی، سیاست گذاری و برنامهریزی برای ارتقای فرمی و روزآمدکردن رسمالخط فارسی در بسترها و زیرساختهای فناوریمحور، و آشتی نسل جدید با ظرفیتهای پویای زبان فارسی، میتواند از مهمترین رئوس و سرفصلهای این جنبش عظیم ملی باشد. این تعبیر جنبش ملی، صرفا یک بازی زبانی نیست، که اساسا ضرورت تاریخی ما است در این دقیقهای که سلطهی نظام جهانی فنآوری رخدادهاست؛ جنبشی ملی که عزمی فردوسیوار میخواهد و محدود و محصور نمیماند در فضای بستهی کارگروهها و دستورالعملهای خشک آییننامهها.
نادعلی خاطرنشان کرد: درمجموع میتوان گفت، اگرچه در زمینه پاسداشت زبان فارسی اقدامهای مناسبی در دو حیطه نهادسازی (مانند فرهنگستان زبان و ادب فارسی و شورای هماهنگی پاسداشت زبان فارسی) و قانون گذاری انجام شده است، اما در بعد اجرا (اقدامهای اجرایی، ضمانت اجرا و نظارت بر اجرا) چالش و ضعف جدی وجود دارد و به نظر میرسد لازم است تا تمامی سازمانها و نهادهای ذیربط ضمن همکاری بیشتر با شورای هماهنگی پاسداشت زبان فارسی، در راستای حفظ و صیانت توجه و اهتمام ویژهای داشته باشند.