برخي از تاريخ پژوهان همواره آيت الله كاشاني را مورد نكوهش قرار دادهاند كه چرا سرانجام از حمايت دكتر مصدق دست بر داشت اما همين تاريخ نگاران هرگز بر دكتر مصدق اين انتقاد را روا نداشتهاند كه چرا نتوانست حمايت كاشاني را براي خويش محفوظ دارد.
گروه سیاسی «خبرگزاري دانشجو»؛ محمد مصدق در بهار 1261 شمسي در يك خانواده اي اشرافي و با نفوذ قاجار در محلهاي سنگلج در تهران به دنيا آمد پدرش ميرزا هدايت الله آشتياني وزير دفتر بود و مادرش شاهزاده خانم نجمه السلطنه(نوهاي عباس ميراز) بود.
نجم السلطنه دختر عموي ناصرالدين شاه بود.
زماني كه مصدق 9 سال گشت، پدرش از ناصرالدين شاه درخواست كرد كه ميرزا محمد(مصدق) در رديف مستوفيان زيردست قرار گيرد و در فهرست حقوق بگيران درآيد و ناصرالدين شاه آن را پذيرفت.
در اوايل مشروطيت محمد، جزو 93 فئودال بزرگ ايران قرار گرفته بود.
وي در 22 سالگي با دختر ميرسيدزين العابدين ظهير السلام، سومين امام جمعه تهران را به همسري برگزيد.
يكي از مهمترين مباحثي كه دربارهاي دوران جواني مصدق گفته مي شود عضويت وي در لژفراماسونري مي باشد، عضويتي كه خود مصدق نيز آن را در كتاب خاطرات خويش تاييد نموده است.
پس از ازدواج، مصدق براي ادامه تحصيل به فرانسه و سوئيس رهسپار شد و پس از اخذ مدرك دكتراي حقوق خود به ايران بازگشت و به تدريس در مدرسهاي علوم سياسي تهران پرداخت.
از زمان ورود مجدد مصدق به ايران تا انقراض سلسله پهلوي وي عهده دار چندين سمت از جمله وزارت امور خارجه، ماليه و نماينده مردم تهران بود.
با پايان مجلس ششم و آغاز ديكتاتوري رضاخان، دكتر مصدق عملاً تا پايان دوره سلطنت وي خانه نشين گرديد.
در فضاي تيره و تار زمان رضاخان، مصدق اقدام به كوچكترين تلاش براي شكستن فضاي سبقهاي آن زمان نكرد و مصدق مي توانست در آگاهي دادن به مردم از فضاياي كودتا و هم با دست رد زدن به سينه رضاخان كه هنوز پايههاي قدرتش مستقر نشده بود، مدرس را در جلوگيري از قدرت طلبيها و نقشههاي خائنانه رضاخان ياري دهد لكن چنين نكرد و عملاً تلاش وسيعي در قدرت يابي او به عمل آورد.
مصدق در ماجراي دستگيري و تبعيد و شهادت سيد حسن مدرس سكوت كامل كرد و هيچ گونه اعتراضي به رژيم رضاخان از او ديده نشد.
شهيد مدرس دربارهاي مصدق اين گونه مي گويد: پايه و كلاس اول سياست عوام فريبي است و من با نبوغ و دهائي كه در آقاي مصدق السلطنه سراغ دارم يقين دارم كه ايشان هميشه در كلاس اول سياستمداري باقي خواهند ماند.
پس از سقوط رضاشاه، مصدق در انتخابات دوره چهاردهم مجلس بار ديگر مقام وكيل اول تهران انتخاب مي گردد و از جمله خدمات ارزنده وي تلاش براي مقابله با فشار شوروي براي گرفتن امتياز نفت شمال ايران بود كه توانست با تصويب طرحي در مجلس دست روسها را از دستيابي به نفت شمال كوتاه نمايد.
مصدق و همراهان وي در ادامه فعاليتهاي سياسي شان پس از شهريور سال 1320 اقدام به پايه گذاري جبهه ملي ايران نمودند.
پس از ترور انقلابي عبدالحسين هژير و حاجي علي رزم آرا توسط فدائيان اسلام، عملاً فضا براي طرح ملي شدن صنعت نفت براي مصدق و همراهانش در مجلس مهيا گشت زيرا تا آن زمان اين دو به عنوان مخالفين سرسخت اين طرح، از هر گونه مانعي براي ايجاد تصويب اين طرح در مجلس دريغ نمي ورزيدند.
پس از استعفاي حسين علاء، شرايط براي نخست وزيري مصدق مهيا گرديد.
دكتر مصدق در اين شرايط برنامه خود را براي اصلاح قانون انتخابات و اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت در دستور كار قرار داد و بدين ترتيب در 27 اسفندماه 1329 قانون ملي شدن صنعت نفت به تصويب مجلس شوراي ملي و در 29 اسفند به تصويب مجلس سنا رسيد و اين روز به نام ملي شدن صنعت نفت نامگذاري شد.
بيرون راندن شركت انگليسي باعث اعتراض دولت بريتانيا شد و اين دولت اقدام به شكايت برعليه ايران در شوراي امنيت و دادگاه لاهه نمود اما پس از اعلام راي دادگاه لاهه در حمايت از ايران عملاً پيروزي بزرگي نصيب دولت ايران گشت.
پس از برگزاري انتخابات مشكوك مجلس هفدهم و اعتراض مصدق به نتايج آن، وي به دليل عدم سپردن پست وزارت دفاع به او از جانب محمدرضا شاه اقدام به استعفا نمود.
شاه نيز فرصت را مغتنم شمرده و قوام السلطنه را به عنوان نخست وزير جديد معرفي نمود.
مردم ايران با حمايت روحانيت كه از بركناري دكتر مصدق خشمگين بودند در پي چهار روز تظاهرات در پشتيباني از وي، موفق به بركناري دولت قوام شدند و در 30 تير 1331 دكتر مصدق بار ديگر به نخست وزيري ايران رسيد.
با تلاشهاي گوناگون دولتهاي بريتانيا و ايالات متحده به كمك وابستگان شاه توانستند با استفاده از برخي شرايط، دولت دكتر مصدق را پس از مدتي در 28 مرداد 1332 از طريق يك كودتا ساقط نمايند و پس از عزل مصدق وي به سه سال زندان محكوم گرديد و پس از گذراندن دوره زندان، مابقي عمرش را در زادگاهش احمد آباد سپري نمود تا اينكه در سن 84 سالگي بر اثر سرطان در سال 1345 درگذشت.
نقدي بر عملكرد دكتر مصدق:
28 مرداد 1332 كودتايي در ايران رخ داد كه در پي آن حكومت قانوني دكتر مصدق ساقط شد، جشن ملي شدن صنعت نفت به تقريب ناكامي يافت و پيرو آن محمدرضا شاه پايههاي سلطنت خويش را اقتداري دو چندان بخشيد.
كودتاي 28 مرداد را در واقع بايد برآيند اجماع مجموعهاي از عوامل خارجي و داخلي پنداشت و در اين كودتا جستار بنابر آن است كه تا به موردي پرداخته نشود كه تاكنون كمتر دستاويز تحقيق قرار گرفته و آن نقد عملكرد خود دكتر مصدق است.
موارد زير از جمله مهم ترين تدابير اشتباه دكتر مصدق به شمار مي آيد.
1- گمان اشتباه در مورد برخي از افراد و اعتماد نا به جا به آنان؛ در حقيقت اعتماد مصدق به شماري كه به دل با جنبش نبودند و در پيروزي كودتاچيان تاثيري افزون داشت از جمله اين كسان كه همكاري با كودتاچيان را پيشه خويش كردند مي توان به افراد ذيل اشاره كرد: سرلشگر زاهدي، وي در برههاي عضو كابينه مصدق بود و در پي كودتا به نخست وزيري رسيد.
2-از دست دادن حمايت آيت الله كاشاني؛ برخي از تاريخ پژوهان همواره آيت الله كاشاني را مورد نكوهش قرار دادهاند كه چرا سرانجام از حمايت دكتر مصدق دست بر داشت اما همين تاريخ نگاران هرگز بر دكتر مصدق اين انتقاد را روا نداشتهاند كه چرا نتوانست حمايت كاشاني را براي خويش محفوظ دارد، متخصصان علم سياست بر اين نكته متفق القولند كه آوردگاه سياست ميدان تدبر و مصلحت انديشي است به باور نگارنده دكتر مصدق با تدبيري سنجيده مي بايست به هر طريق ممكن نگذارند حمايت كاشاني از او از دست برود.
زيرا محبوبيت فراوان آيت الله كاشاني در ميان بيشتر افراد جامعه مذهبي ايران اسباب مقبوليت هر آن كس كه او تاييد مي كرد را فراهم مي آورد در تصديق اين نكته همان بس كه در تيرماه 1331 كه مصدق در جريان اختلاف با شاه ناگزير به استعفا شد اين پشتيباني آيت الله كاشاني از مصدق و در پي آن به خيابان ريختن مردم بود كه سبب شد مصدق دگربار به نخست وزيري دست يابد و در حقيقت، مصدق چون نتوانست پشتيباني كاشاني از خود را مداوم سازد حمايت بخش عظيمي از مردم را نيز از دست داد.
3- آزادي بيش از اندازه كمونيستهاي حزب توده و در بندكردن نيروهاي مذهبي نظير شهيد نواب صفوي؛ آزادي كمونيستها به چند جهت تاثير منفي داشت و پايههاي حكومت مصدق را سست كرد زيرا:
الف) بسياري از مذهبيها از انديشههاي تبليغي حزب توده نگران شده و در نتيجه شماري از آنان از حمايت دولت مصدق دست كشيدند.
ب) انگليسيها با تبليغ در اين زمينه كه ايران نيز به دامان كمونيسم خواهد افتاد ياراي آن را يافتند تا دولت آمريكا را با خويش همراه سازند و آنان را در بركنار نمودن دولت مصدق مصمم كنند.
ج) شورويها نيز چون گمان مي كردند در فرداي پس از مصدق كمونيستهاي تودهاي به قدرت خواهند رسيد در تضعيف مصدق كوشيدند و از اين رو حتي طلاهاي ايران را تا زماني كه مصدق در قدرت بود به ايران باز نگردانند.
4) بي تدبيري در حد فاصل كودتاي نافرجام 25 مرداد تا كودتاي 28 مرداد؛ با شكست كودتا در نخستين مرحله آن در 25 مرداد راهكارهايي را مصدق مي توانست اتخاذ كند كه اسباب تقويت دولتش را فراهم آورد، متاسفانه او نتوانست، يا ياراي آن را نيافت چنين كند شايان توجه است بسياري از افراد از جمله دكتر فاطمي به مصدق پيشنهاد دادند كه حكومت را جمهوري اعلام كند اما مصدق با اين دستاويز كه اين كار خلاف قانون اساسي است با اين پيشنهاد مخالفت كرد و اين در حالي است كه خود شاه به عنوان حافظ قانون اساسي بر عليه آن اقدام كرده بود./انتهاي پيام/