روایت محسن رفیق دوست از رسیدن سانتی سانتی بلیزر امام به بالگرد در بهشت زهرا (س)
کد خبر: ۱۲۲۳۹۷۵
محسن رفیق‌دوست در گفت‌و‌گو با SNNTV به مناسبت ایام سالگرد پیروزی انقلاب: ازدحام جمعیت چنان بود که حتی برای نفس کشیدن، درِ ماشین را یواش باز می‌کردم! من ۵۰ نیروی امنیتی در فرودگاه داشتم و به آنها گفته بودم که دور ماشین را بگیرند. اما مردم هجوم آوردند و امام هم قصد داشت از ماشین پیاده شود. امام که دید در باز نمی‌شود، مرتب تلاش می‌کرد، به ایشان گفتم: «آقا، این در تا من نخواهم باز نمی‌شود! شما بفرمایید، قرارتان قطعه ۱۷ بهشت زهرا قطعی است؟» فرمودند: «بله» گفتم: «اگر الان پیاده شوید، گوشتان هم به قطعه ۱۷ نمی‌رسد!» در همین لحظات، یک هلیکوپتر ناشناس در محل فرودگاه آماده شد. گفتم: «آقا، این را برای شما آورده‌اند که با آن به قطعه ۱۷ بروید.» امام لحظه‌ای سکوت کرد. ناگهان آقای ناطق نوری بدون عبا و عمامه، مثل کسی که در استخر شنا می‌کند، روی سر مردم حرکت کرد و به طرف ماشین آمد! وقتی رسید، در را باز کردم، امام را در آغوش گرفت و با ایشان سلام و احوالپرسی کرد. مشکل جدید این بود که فرمان هیدرولیک ماشین قفل کرده و موتور آن سوخته بود! چاره‌ای نبود؛ بچه‌ها یک سانت یک سانت ماشین را بلند کردند و آن را کنار هلیکوپتر قرار دادیم! وقتی امام می‌خواست سوار هلیکوپتر شود، احمد آقا یک طرف و ناطق نوری طرف دیگر ایشان را گرفتند. من که پایین‌تر بودم، پا‌های امام را گرفتم. در آخرین لحظه، شلوار سفید ایشان کمی بالا رفت و ساق پای امام پیدا شد… آن را بوسیدم! و امام سوار بر هلیکوپتر، به سمت تاریخ حرکت کرد.
برچسب ها
گزارش خطا
ارسال نظرات
captcha