به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، بررسی آمارهای سازمان ثبت احوال نشان میدهد که در ۷ ماه نخست سال ۱۴۰۳، تعداد ازدواجهای ثبتشده در کشور به ۲۷۴۵۹۶ مورد رسیده، درحالیکه تعداد طلاقها ۱۰۸۶۷۳ مورد بوده است، این آمار نشان میدهد که به ازای هر ۱۰۰ ازدواج، حدود ۳۹ مورد به طلاق منجر شده است، نسبت طلاق به ازدواج در سالهای اخیر روندی افزایشی داشته و نگرانیهایی را در مورد پایداری بنیان خانواده ایجاد کرده است.
مقایسه روند ازدواج و طلاق در دهههای گذشته نشان میدهد که تعداد ازدواجها در سال ۱۳۵۸ برابر با ۳۰۲۶۶۷ مورد بوده که در سال ۱۳۸۹ به اوج خود یعنی ۸۹۱۶۲۷ مورد رسیده است، این افزایش ۱۹۴.۵ درصدی در این بازه زمانی به عوامل متعددی همچون تغییرات جمعیتی، سیاستهای حمایتی از ازدواج و شرایط اقتصادی آن دوره نسبت داده میشود، با این حال از سال ۱۳۸۹ به بعد روند ازدواج بهطور مداوم کاهشی بوده و در سال ۱۴۰۲ به ۴۸۱۳۹۵ مورد رسیده است که نشاندهنده کاهش ۴۶ درصدی ازدواجها در ۱۳ سال اخیر است.
آمارهای طلاق از سوی دیگر روندی معکوس داشتهاند، در سال ۱۳۵۸ تعداد طلاقها در ایران ۲۱۱۷۰ مورد بود که تا سال ۱۳۶۹ به ۳۷۸۲۷ مورد افزایش یافت، از سال ۱۳۷۰، طلاق در کشور روندی صعودی پیدا کرد و در دهه ۱۳۹۰ به اوج خود رسید، تعداد طلاقها در سال ۱۳۸۹ برابر با ۱۳۲۷۰۰ مورد بود که تا سال ۱۴۰۲ به ۲۰۲۱۸۳ مورد افزایش یافت این آمار نشاندهنده افزایش ۴۷ درصدی طلاق در ۱۳ سال گذشته است.
یکی از مهمترین دلایل کاهش ازدواج و افزایش طلاق، مشکلات اقتصادی است، افزایش هزینههای زندگی، بیکاری جوانان و سختی تأمین مسکن از جمله موانع مهمی هستند که مانع از تشکیل خانواده میشوند، بسیاری از جوانان به دلیل نداشتن درآمد کافی و امنیت شغلی از ازدواج خودداری میکنند، از سوی دیگر فشارهای مالی در زندگی مشترک میتواند منجر به افزایش تنشها و در نهایت طلاق شود.
ازدواج بهعنوان یک مرحله ضروری در زندگی افراد تلقی میشد و جوانان تحت تأثیر سنتهای خانوادگی و اجتماعی به ازدواج ترغیب میشدند، اما امروزه نگاه به ازدواج تغییر کرده و بسیاری از جوانان ترجیح میدهند بهجای تعهد طولانیمدت، بر روی استقلال فردی و پیشرفت شخصی تمرکز کنند، علاوه بر این فشارهای اجتماعی برای ازدواج کاهش یافته و معیارهای انتخاب همسر تغییر کرده است.
همچنین تغییر در نگرش نسبت به طلاق باعث شده است که افراد کمتر از گذشته از این تصمیم احساس شرم یا ترس داشته باشند، در گذشته طلاق امری ناپسند محسوب میشد و افرادی که از هم جدا میشدند، با قضاوتهای سختگیرانه مواجه بودند، اما امروزه طلاق بهعنوان یک تصمیم فردی و گاهی اجتنابناپذیر در نظر گرفته میشود.
یکی دیگر از عوامل مهم در افزایش طلاق، نبود آموزشهای کافی درباره مهارتهای زندگی و نحوه مدیریت روابط زناشویی است، بسیاری از افراد بدون درک صحیح از تعهد، مسئولیتپذیری و حل تعارضات وارد زندگی مشترک میشوند، به همین دلیل در مواجهه با چالشهای زندگی زناشویی، برخی افراد بهجای تلاش برای حل مشکلات، گزینه طلاق را انتخاب میکنند.
مدل تربیتی خانوادهها نیز در این مسئله نقش دارد، امروزه سبک فرزندپروری سهلگیرانه باعث شده است که بسیاری از جوانان توانایی کافی برای مدیریت مشکلات زندگی را نداشته باشند، نسل جدید به دلیل عادت به تأمین فوری خواستههایشان، کمتر تحمل مشکلات و سختیها را دارند و بهمحض مواجهه با چالشها، تمایل به ترک رابطه پیدا میکنند.
می توان انتظار داشت که در سالهای آینده، میزان ازدواج همچنان در سطح پایینی باقی بماند و نرخ طلاق در برخی مناطق افزایش یابد، در این میان، سیاستگذاریهای دولت و برنامههای فرهنگی میتوانند نقش مهمی در کاهش بحران ازدواج و طلاق داشته باشند.
فضای مجازی در سالهای اخیر به بخش جداییناپذیری از زندگی افراد تبدیل شده و تأثیرات گستردهای بر روابط انسانی، خانوادگی، اجتماعی و حتی عاطفی داشته است، این تغییرات از یک سو فرصتهایی برای ارتباطات گستردهتر ایجاد کرده و از سوی دیگر چالشها و تهدیدهای خاصی را به همراه داشته است.
استفاده بیشازحد از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میتواند منجر به کاهش تعاملات خانوادگی شود، بسیاری از زوجها و اعضای خانواده، بهجای گفتوگو و وقتگذرانی با یکدیگر، ساعات طولانی را درگیر دنیای مجازی هستند، این موضوع میتواند فاصله عاطفی میان افراد را افزایش داده و حتی زمینهساز اختلافات خانوادگی شود.
فضای مجازی امکان برقراری ارتباطات گسترده را فراهم کرده و در برخی موارد باعث شده است که تعهد در روابط کاهش یابد، بسیاری از افراد از طریق شبکههای اجتماعی و پیامرسانها درگیر روابط موازی شده یا به سمت خیانتهای عاطفی سوق پیدا میکنند، این مسئله یکی از عوامل مهم افزایش طلاق در سالهای اخیر محسوب میشود.
آمارهای ازدواج و طلاق در ایران نشاندهنده تغییرات عمدهای در ساختار اجتماعی کشور است، کاهش ازدواج و افزایش طلاق به دلایل متعددی از جمله مشکلات اقتصادی، تغییرات فرهنگی و ضعف در مهارتهای زندگی مرتبط است، درحالیکه ازدواج در گذشته بهعنوان یک الزام اجتماعی تلقی میشد، امروزه نگرشها نسبت به این مقوله تغییر کرده و بسیاری از جوانان بهدنبال مسیرهای جایگزین برای زندگی خود هستند.
نویسنده: ساسان سوری