
لزوم تغییر جایگاه دولت در آناتومی پیشرفت فوتبال ایران

فوتبال به زعم برخی جامعهشناسان به مثابه مذهب مدنی میماند که پیروان و مناسک آن از هر یک از ادیان آسمانی بیشتر و افزونتر است.
جوامع مختلفی از این اختراع شگرف دنیای معاصر، در بُردار زمان و در ساخت جامعهای پر نشاطتر بهرهها بردهاند و از رهگذر توجه و سرمایهگذاری بر آن، فواید و منافع بسیاری کسب نمودهاند.
اما در اوج رقابت و تلاش کشورها برای استفاده حداکثری از این پدیده اجتماعی، فوتبال ایران اکنون در ارتفاعی ایستاده که با قله ظرفیتها و سقف تواناییهای خود فاصله معناداری دارد.
فوتبال ایران با چشمپوشی از مدیریت موفق جهانی، زیر یوغ بدفهمی و پارادایم دولتی حاکم بر آن، از وزن و خاصیت واقعی خود فاصله گرفته و به اتومبیل بنزی میماند که مانند یک پراید رانده میشود.
ترجیح نتایج سطحی و کهتر به کارکردهای اساسی و مهتر فوتبال، رویه ناصوابی است که این اسب چابک و تیز پا را از نفس انداخته است.
مدیریت آمیخته با خطا و تکرار راکب این مرکب بوده که صلاحیت و مهارت لازم برای راندن این موجود نشاط آفرین و پر توان در مسیر درست را نداشته است.
نبود اراده لازم برای بنبست شناسی فوتبال، تاریخ آن را با فراز و فرود، تنزل اعتبار داخلی و عقب ماندن از رقبای خارجی مواجه ساخته است.
بر همین اساس مدیریت فوتبال با مفاهیم و مبانی چون "اصل گشودگی به تجربه" که از ویژگی نظامها و سازمانهای هوشمند است، ناآشنا بوده و نتوانسته از تجربه زیسته خود به منزله منبعی معرفتبخش در کنار تجارب نو و آزمون شده دیگران، به عنوان عنصر راهگشا استفاده نماید.
در دل این شرایط که اغلب فوتبال با تهاجم سیاست از بیرون و تسخیر دلالیسم از درون، مواجه بوده و با کمبود گلبولهای سفید در کالبدش(نیروی انسانی توانمند و خلاق) حال آن وخیمتر شده، از پیامدهای تفکر تاریخ مصرفگذشته و ویروس علمهراسی نیز آسیب فراوان دیده است.
در شرایطی که دانش و به دنبال آن پیشرفت، به جوامعی تعلق میگیرد که در پی آن تلاش میکنند، توان اکولوژیک فوتبال ایران به قدری ضعیف شده و تقلیل کارکردی یافته که حتا نسخههای تکراری و برنامههای شب امتحانی دیگر اثربخش نبوده و همچون تردمیلِ تکرار، دردی را دوا نمیکند.
آنچه مشهود است، اکوسیستم فوتبال ایران قلمرویی وسیع با بازیگرانی فراوان اما متفرق و جدا از هم است.
در پس این شرایط موزائیکی، دامنه ناکامی فوتبال گستردهتر شده و تیمهای ملی و باشگاهی در چرخه تنزل و شکست گرفتار آمدهاند.
نیک میدانیم که بزرگترین مانع و رقیب ما؛ نه در بیرون، بل که در درون و ریشه در غفلت و جهل و ناشایستگی دارد.
مادامیکه "مای جمعی فوتبال ایران" به گفتمان توسعهای نرسد و اراده حل مسائل بر کاسبی مقام و منافع فردی مقدم نگردد، پیچکهای ناکامی و فساد بر گلوی فوتبال پنجه میفشارند.
وقتی از علل اصلی عقب ماندگی فوتبال سخن به میان میآید، اولین و پررنگترین گزینه به سرریز شدن منابع مالی دولتی اشاره دارد.
در ادبیات توسعهای ورزش، دخالت دولت در فوتبال مانند پخش اذان است در کلیسا، همینقدر نابجا. بر همین اساس تجارب پیشگامان توسعه ورزش نشان میدهد، دولت سالاری در فوتبال همچون بانک سالاری در اقتصاد، پرچم دار کجروی و عامل ضد تولید و ضد توسعه میباشد.
حال در روزگاری که توسعه یافتگی تبدیل به علم شده است، برای جبران عقب ماندگی و چالشهای خودساخته ورزشی-فرهنگی فوتبال و همچنین تقرب به شکوه و جایگاه واقعی این پیک شادی ایرانیان باید رویکرد علمی جایگزین داشت و برای به فرجام رسیدن آن کوشید.
برای زایایی و پویایی چشمه جوشان فوتبال کشور و رهایی از موانع بزرگ و کوچک در مسیر آن، باید سیاستگذاران اجتماعی و سردمداران اقتصادی هُشیار شده و نظام تدبیر با معماری ساختاری و خرد ارتباطی، تمام اجزای اکوسیستم فوتبال را که از بدموقعیتی و سقف لرزان در رنج بهسر میبرند، حول یک برنامه جامع و زمانبندی شده، فعال و کارآمد سازند.
یادداشت مجید خاتونی
مدیر اسبق باشگاه آلومینیوم هرمزگان
به مناسبت روز جهانی فوتبال
انتهای پیام/