
پزشک خانواده در بنبست کمبود پزشک عمومی

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، طرح پزشک خانواده یکی از مهمترین برنامههای تحولگرایانه در حوزه بهداشت و درمان کشور بهشمار میرود. فلسفه اصلی این طرح، ارائه خدمات مراقبتی مستمر و هدفمند به آحاد جمعیت از طریق یک پزشک ثابت و قابل دسترس است. اما امروز، با گذشت بیش از ۲۱ سال از آغاز آن، چالشهایی، چون کمبود پزشک متخصص، نبود زیرساختهای کافی و ظرفیت محدود آموزش پزشکی، مانع تحقق این هدف شدهاند. با این حال، بنابر اظهارات معاون درمان وزارت بهداشت مبنی بر کمبود ۱۵ هزار پزشک برای اجرای طرح، این پرسش بنیادین مطرح میشود که با وجود چنین خلأ نیروی انسانی، چه چشماندازی میتوان برای تحقق کامل طرح پزشک خانواده متصور بود و این برنامه ملی، از زمان آغاز تا امروز تا چه میزان توانسته به اهداف پیشبینیشده خود نزدیک شود؟
پای لنگ نظام ارجاع
بیش از دو دهه است که طرح پزشک خانواده بهعنوان ستون نظام سلامت خانواده محور در کشور، با هدف ایجاد پیوستگی در مراقبت، بهبود کیفیت خدمات و تضمین عدالت در دسترسی به درمان، پایهریزی شده است. این طرح، الگوی کارآمدی است که بر مبنای ارتباط مستمر و ساختاریافته میان مردم و پزشک خانواده شکل میگیرد؛ پزشکی که نقش دروازهبان سلامت را ایفا کرده و مسئول هدایت صحیح بیمار در مسیر درمانی است. تمرکز بر پیشگیری، کاهش مراجعات غیرضروری به سطوح تخصصی و مدیریت هزینههای نظام سلامت، از جمله مزایای کلیدی این مدل است. در واقع، پزشک خانواده نهتنها ارائهدهنده خدمات اولیه درمانی، بلکه نقطه اتصال مردم به نظام ارجاع و مراقبت سطحبندیشده در نظام سلامت محسوب میشود. بر این اساس، فلسفه پزشک خانواده زمانی عملی میشود که زنجیره مراقبتی آن کامل باشد؛ یعنی بیمار از طریق پزشک عمومی وارد سیستم شود، مراقبت پایهای دریافت کند و در صورت نیاز، به پزشک متخصص ارجاع داده شود.
نبود پزشک متخصص، زنجیره مراقبتی را قطع میکند
با توجه به اهداف از پیش تبیین شده، مفهوم پزشک خانواده زمانی معنا پیدا میکند که زنجیره ارجاع بهدرستی عمل کند. به این معنا که اگر بیمار با یک بیماری ساده به پزشک خانواده مراجعه کرد، در صورت نیاز، بهراحتی به متخصص مربوطه ارجاع داده شود. اما در شرایط فعلی، این زنجیره به دلیل کمبود پزشکان متخصص در بسیاری از مناطق کشور، بهویژه شهرهای کوچک و روستاها، ناقص است. برای مثال، مادری در یک روستای دورافتاده با کودک تبدار به پزشک خانواده مراجعه میکند، اما در نبود متخصص اطفال یا امکان ارجاع مؤثر، مراقبت او یا باید به تأخیر بیفتد یا اصلاً انجام نشود. این نهتنها سلامت فردی، بلکه اعتماد به نظام سلامت را نیز خدشهدار میکند.
رحیمی دشتلوئی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، میگوید: «در بسیاری از مراکز درمانی یک پزشک مجبور است روزانه به بیش از ۱۴۰ بیمار رسیدگی کند، و حتی در برخی روستاها با جمعیت نسبتا بالا، پزشک خانواده یا حضور ندارد یا فقط هفتهای یک روز فعالیت میکند.»
کمیت پزشک متخصص وابسته به تعداد پزشک عمومی است
برخلاف برخی دیدگاهها که تمرکز را بر کاهش علاقه پزشکان عمومی به تخصص میگذارند، کارشناسان نظام سلامت معتقدند که مشکل اصلی از جایی شروع میشود که از همان ابتدا، "تعداد پزشکان عمومی به اندازه کافی نیست" تا بتوانند وارد مرحله تخصصی شوند. وقتی خروجی دانشگاههای علوم پزشکی پایین است، طبیعی است که در سطح تخصصی نیز با کمبود نیرو مواجه باشیم.
محمد رئیس زاده، رییس سازمان نظام پزشکی کشور اظهار داشته است: «در استان خوزستان در سال ۱۴۰۳، با وجود جمعیت و وسعت بالا و وجود زیرساختها و بیمارستانها، تنها یک نفر در حال حاضر در رشته تخصصی کودکان در حال تحصیل است.»
این موضوع به خوبی بیانگر کمعرضه بودن ورودیهای پزشکی از ابتداست. استان خوزستان، بهعنوان پنجمین استان پرجمعیت کشور، طبق آخرین آمارها حدود ۲۷.۳ درصد از جمعیت خود را در گروه سنی ۰ تا ۱۴ سال جای داده است؛ یعنی نزدیک به یکسوم جمعیت استان را کودکان تشکیل میدهند. با توجه به نرخ رشد سالانه ۸ درصدی در این رده سنی، نیاز به خدمات تخصصی کودکان در سالهای آینده بهطور چشمگیری افزایش خواهد یافت. با این حال، تنها یک نفر در حال حاضر در رشته تخصصی کودکان در این استان در حال تحصیل است؛ آماری که بهروشنی نشان میدهد ظرفیت فعلی آموزش پزشکی نهتنها پاسخگوی نیازهای امروز نیست، بلکه از پسِ آیندهای نزدیک نیز برنمیآید.
فلسفه پزشک خانواده بر پایه ارائه مراقبت مداوم، جامع و قابل پیگیری به افراد جامعه است؛ مراقبتی که نهتنها در سطح اولیه بلکه با پشتیبانی مستمر از سوی پزشکان متخصص و ارجاع صحیح تکمیل میشود. بدون وجود پزشک عمومی بهعنوان حلقه اول تماس، و پزشک متخصص بهعنوان پشتیبان مرحله بعد، این زنجیره مراقبتی قطع خواهد شد. نبود پزشک، بهمعنای نبود خدمات منسجم، قابل اعتماد و مداوم است؛ و در چنین شرایطی، طرح پزشک خانواده صرفاً به ایدهای روی کاغذ تبدیل میشود.
ریشه بحران در ظرفیت محدود پزشکی
یکی از اصلیترین دلایل کمبود پزشک در کشور، نبود ظرفیت آموزشی کافی برای پذیرش دانشجویان رشته پزشکی است. باوجود اینکه سالانه تعداد قابل توجهی داوطلب در آزمون سراسری رشته تجربی شرکت میکنند، تنها درصد اندکی از آنها موفق به ورود به رشته پزشکی میشوند. این در حالی است که نیاز کشور به پزشک بهشدت افزایش یافته و جمعیت رو به رشد، تقاضا برای خدمات درمانی را نیز بیشتر کرده است.
آمارهایی که هشدار میدهند
طبق گفته سعید کریمی، معاون درمان وزارت بهداشت، برای اجرای کامل پزشک خانواده به ۲۱ هزار پزشک خانواده نیاز داریم، در حالی که تنها ۶ هزار نفر در این زمینه فعالیت دارند. این بهمعنای آن است که ۱۵ هزار پزشک دیگر باید جذب شوند. ناگفته نماند این میزان کمبود پزشک متخصص تنها مربوط به زمان حال است و نه جمعیت روبهرشد آینده؛ حتی اگر نرخ زاد و ولد در کشور پایین بیاید این موضوع به معنای توقف کامل رشد نیست و همچنان جمعیت رشد خواهد کرد و مطابق با آن نیاز به پزشکان علیالخصوص پزشکان خانواده بیش از پیش خواهد شد.
طرح پزشک خانواده، شکستخورده آغاز شده است
تا زمانی که زنجیره پزشک عمومی و متخصص شکل نگیرد، نه مراقبت پیوستهای حاصل میشود و نه امکان ارائه خدمات مؤثر در قالب پزشک خانواده وجود دارد. برخلاف دیدگاهی که مشکلات دوره دستیاری را مقصر کمبود پزشکان متخصص میداند، مشکل اصلی در سطح پایه است؛ ظرفیت ناکافی آموزش پزشکی. تا وقتی این مسئله حل نشود نمیتوان انتظار داشت طرحی با این وسعت که نیازمند زیرساخت انسانی گسترده است، موفق شود. اجرای موثر پزشک خانواده نیازمند اقدامی فوری و ساختاری در سیاستگذاری آموزش عالی پزشکی کشور است؛ اقدامی که بهنظر میرسد با گذشت ۲۱ سال، هنوز هم در مرحله وعده باقی مانده است و مراقبت مستمر، ارجاع مؤثر و اعتماد عمومی را مختل کرده است.