از جنوب گرم تا اتاقهای سرد تصمیمگیری/ بازخوانی عدالت فناورانه در ایران

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ساعت از ظهر گذشته و خورشید تیرماه، بیمحابا بر سقفهای ایران میتابد. کولرها در پایتخت به زحمت نفس میکشند و برق در نواحی گرمسیری، چون شادگان و کنارک، در نوسانی دائمی میان حضور و غیبت سرگردان است. در گوشهای از حاشیهی ایران، زنی با کودکش در صف آب ایستاده است. پلاستیکی بر سر کشیده برای دوام آوردن در اقلیمی سخت و نابرابر. این صحنه، روزمرگی بسیاری از ایرانیهاست، مردمانی که بهره فناوریهای نوین و پیشرفت را نچشیدهاند، اما بار بهای آن را همواره به دوش کشیدهاند.
در همان روز، در یکی از برجهای شیشهای پایتخت، همایشی باشکوه با عنوان «نوآوری برای توسعه ملی» برگزار میشود. سخنرانان، یکی پس از دیگری از آیندهی هوشمند، اینترنت اشیاء و هوش مصنوعی میگویند. سالن پر است از نور و پروژه و رنگارنگی پاورپوینت ها. اما در حاشیه ذهن من، صدای آن کودک بیپنکه در بندر جاسک خاموش نمیشود. به راستی این آیندههای هوشمند تصویر شده بر اسکرینهای سالنهای برجهای شیشهای برای کیست؟ آن زن؟ آن کودک؟ آن روستا؟ آنها در کجای این پاورپوینتها و نقشههای راه ایستادهاند؟
در این رهگذر شاید «نوآوری فراگیر» بتواند پاسخی دهد. مفهومی نه زینتی، که ضرورتی برآمده از تجربه جهانی و رنج بومی. در ادبیات بینالمللی، از کارهای Heeks و Foster تا Schot و Cozzens، نوآوری فراگیر تلاشیست برای گشودن درهای فناوری به روی آنان که همیشه پشت آن ماندهاند. بکار گیری و تجاری سازی فناوری نه برای ارتقای صرفِ صنایع پیشرفته یا شتابزدگی در شاخصهای رقابتی، بلکه برای بهبود زندگی کسانی که هیچگاه در کانون سیاستگذاری نبودهاند.
این نگاه چیز چندان جدیدی هم در جغرافیای ایران زمین نیست، از دیر باز ریشه در خاکمان دارد. در سنت وقف، در سازوکارهای محلی تعاون، در وصایای انسانی ادیبان و شاعرانمان. چه زمانی که حافظ وقتی میگوید "در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند"، یا آنجا که شاملو از "کویر سوخته" و "نبودن ترانه" میگوید همه و همه صرفاً از یک ناکامی عاطفی یا عاشقانه سخن به زبان نمیآورند، بلکه از سهمنداشتن عدهای میگویند در مدار توجه و اعتبار، از خفای دائمی در حاشیهی قدرت، از جایی که زندگی، نه شاعرانه، که در واقعیت، تهی از نغمه است.
بااینهمه و به استناد منابع تخصیص یافته در سالهای اخیر در اکوسیستم نوآوری، مشخص شده این منابع تخصیص یافته، کمترین تأثیر را بر زندگی واقعی مردم حاشیه نشین و کم برخوردارگذاشتهاند. تمرکز سیاستهای رسمی بر فناوریهای سطحبالا، صنایع پیشرفته، و شرکتهای متمرکز در کلانشهرها، به مرور تصویری از نوآوری ساخته که در ذهن بسیاری از شهروندان، نسبتی با رفاه، عدالت، یا بهبود زیست روزمره ندارد. واژهی «نوآوری»، که در سیاستنامهها و همایشهای رسمی پرکاربرد است، برای بخش بزرگی از جامعه، به مفهومی لوکس، انتزاعی و حتی بیربط بدل شده است، مفهومی که نه با آب در لوله، برق در خانه، یا دارو در درمانگاه محلی، بلکه با نمایشگاهها، رتبهبندیهای بینالمللی، و سکوهای صادراتی گره خورده است.
در این میان، نظام ارزیابی علم و فناوری کشور، اغلب درگیر شاخصهاییست چون: تعداد مقالات ISI، پتنتهای ثبتشده در سطح بینالمللی، ارتقای رتبه ایران در شاخص جهانی نوآوری (GII)، صادرات فناوریهای سطح بالا، و رشد کمی شرکتهای دانشبنیان. اما در تجربههای موفق جهانی، نوآوری فراگیر با سنجههایی دیگر سنجیده میشود، مواردی، چون میزان دسترسی خانوارهای کمدرآمد به فناوریهای مقرونبهصرفه، تعداد راهحلهای فناورانه برای مسائل زیستی و معیشتی مناطق محروم، و نرخ مشارکت جوامع محلی در فرآیند طراحی و اجرای نوآوری.
اگر سیاستگذار خواهان پشتیبانی مردمی از نوآوری است، نخست باید نشان دهد که این نوآوری، درد مردم را میفهمد، و اندکی از آن میکاهد. مشارکت، هنگامی شکل میگیرد که مردم تجربهی رفاه، گشایش، و کیفیت زندگی را از آن ببینند. هیچ جامعهای بدون احساس فایده، دل به توسعه فناورانه نمیسپارد.
اینجاست که باید قدری از هوش اجتماعی - و نه هوش مصنوعی مان - را بکار ببریم تا زیستبوم نوآوری کشور همان راهی را نرود که صنعت خودروسازی رفت. امروز قریب به ۲۰ سال است که از آغاز شکلگیری نهادهای متولی سیاستگذار در زیستبوم نوآوری در کشور میگذرد. آیا این نهادها، هنوز هم باید با لحنی نیازمند و کودکانه از دولت طلب بودجه کنند؟ به نظر میرسد این "پیر پسر" که باید اکنون به جوانی پخته و بالیده بدل میشد، همچنان بر زانوی خزانهداری عمومی چنبره زده و از مقامات عالی - و نه از مردمی که نیازشان را پاسخ گفته باشد- همچون کودکی نوپا تمنای توجه و الطفات داشته باشد و خوش خدمتی خود را تنها متوجه ساختارها ونهادهای قدرتمندی کند که از آن بهرهمند میگردد. آیا این قصه یادآور صنعت خودرویی نیست که با بیش از نیم قرن سابقه، هنوز به مدد یارانه و تعرفه بر مردم منت میگذارد و از نارضایتی آنان خم به ابرو هم نمیآورد؟
اگر نوآوری در ایران واقعاً زیستبومی زنده و رو به بلوغ است، باید خود را از درون، بازتولید کند. باید بتواند با مردم سخن بگوید، در میدان زندگی واقعی حضور یابد، و هزینههایش را از دل اثرگذاریاش تأمین کند. توسعه فناورانهای که چشم به نفت دارد و زبانش با جامعه بیگانه است، نهتنها توسعه نیست، بلکه بازتولید فقر است در لباسی دیگر.
با این حال، حتی در سایه این ساختار ناعادلانه، نمونههایی از نوآوری اجتماعی و بومی دیده میشود که نشان میدهند مسیر متفاوتی هم ممکن است. در کرمان، زنانی با بهرهگیری از فناوریهای خورشیدی، زعفران را خشک و فرآوری میکنند، در خوزستان، تیمی محلی، با دانش بومی پمپهایی ارزانقیمت طراحی کردهاند و در بلوچستان، اپلیکیشنی بدون نیاز به اینترنت برای آموزش دختران عشایری توسعه یافته است. اینها تنها پروژه نیستند، پژواکی هستند از امکانی که هنوز زنده است.
برای تحقق نوآوری فراگیر، آنچه ضروری به نظر میرسد دگرگونی در نظام سیاستگذاری است. باید مراکز نوآوری جامعهمحور در مناطق پیرامونی شکل گیرد، نظام مالکیت فکری بهگونهای بازتعریف شوند که ایدههای محلی را هم در بر گیرد، شاخصهای اثرگذاری اجتماعی به نظام ارزیابی افزوده شود و دانشگاهها از دژهای دانشبنیان به حلقههای پیوند با جامعه بدل شوند.
نوآوری، اگر از بطن مردم نجوشد، پوششیست برای استمرار نظمی که خود، بخشی از مسئله است. توسعهی راستین، به دانایی نیاز دارد، اما داناییای که برای نجات باشد، نه نمایش و یا تقسیم دارایی در میان اندکی خاص. اگر چراغ نفتی کلاس درسی در جنوب کشور، همچنان روشنکنندهی شبهای کودکان باشد، هیچ پرتاب ماهوارهای، روشناییِ درخوری برای این خاک نخواهد آورد.
سهراب آسا
پژوهشگر سیاستگذاری علم و فناوری
منابع:
• Heeks, R. , Foster, C. , & Nugroho, Y. (۲۰۱۳). New models of inclusive innovation for development. Innovation and Development.
• Foster, C. , & Heeks, R. (۲۰۱۹). Innovation and scaling of ICT for the bottom-of-the-pyramid. Journal of Information Technology.
• Schot, J. , & Steinmueller, W. E. (۲۰۱۸). Three frames for innovation policy: R&D, systems of innovation and transformative change. Research Policy.
• Cozzens, S. E. , & Kaplinsky, R. (۲۰۰۹). Innovation, poverty and inequality: Cause, coincidence or co-evolution? Innovation and Development.
• اسفندیاری، م. (۱۴۰۰). بازاندیشی در سیاستگذاری علم و فناوری ایران. پژوهشنامه سیاست علم.
• رحمانی، ف. (۱۳۹۸). نوآوری اجتماعی در ایران: تجربهها و چالشها. فصلنامه نوآوری و توسعه