هزینه های سرسام آور و کسری بودجه های کشورهای اروپایی که از کنترل دولتمردان خارج شده، راهی جز اعمال سیاست های ریاضت اقتصادی برای آنها باقی نگذاشته است؛ از یکسو سران اقتصاد اروپا نگران سقوط ارزش یورو در برابر دلار هستند و از سویی دیگر ...
گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو» - سروش سياري؛ در دنیا چه خبر است! رویدادهای امروز جهان وقایعی را ثبت می کنند که تا ابد در صفحات تاریخ بین الملل خاک نخواهند خورد.
مردم کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا چندین ماه است در تکاپو برای احقاق حقوق از حاکمان زرسالار خود هستند، در سرزمین های اشغالی طبق آخرین خبرها بالغ بر 300هزار نفر در اعتراض به عملی نشدن وعده های دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو در فراهم کردن بهشت برین یهود تظاهرات می کنند، اتحادیه اروپا نیز شاهد ناآرامی هایی در چند کشور بحران زده خود است.
مردم کشورهای عربی در تلاشند تا حکام دیکتاتور کشورهای خود را از تخت سلطنت به زیر بکشانند تا شاید در سایه منابع طبیعی کشورهای خود اندکی روی زندگی بهتر به خود ببینند ولی تقریبأ اغلب اروپاییان از رفاه رو به کاهش زندگی شان می نالند.
اتحادیه اروپا که مدتی است با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کند باید پاسخگوی(!) نارضایتی های مردم خود نیز باشد. اوضاح اتحادیه آنقدر به هم ریخته است که این روزها اردوغان هم حرفی از پیوستن ترکیه به این اتحادیه نمی زند!
هزینه های افسار گسیخته دولتمردان اروپایی آنها را بر آن داشته تا با تصویب قانونی سیاست های ریاضت اقتصادی بتوانند بر این بحران غلبه کنند. افزایش مالیات های دولتی و بالا بردن قیمت کالاها و خدمات که نتیجه ای جز کاهش قدرت خرید مردم و افزایش نارضایتی های آنها را در پی نداشته است و توجه به این نکته که مردم در روند بروز بحران مالی در این کشورها به واقع هیچ نقشی نداشته اند طبیعتأ روزهای سخت و طاقت فرسایی را برای هیئت حاکمه این کشورها به دنبال دارد و خواهد داشت.
آنچه امروز در اروپا می گذرد را می توان از دو منظر بررسی کرد:
اول) بحران اقتصادی:
هزینه های سرسام آور و کسری بودجه های کشورهای اروپایی که از کنترل دولتمردان خارج شده، راهی جز اعمال سیاست های ریاضت اقتصادی پیش روی آنان باقی نگذاشته است. از یکسو سران اقتصاد اروپا نگران سقوط ارزش یورو، به عنوان واحد پول مشترک این اتحادیه، در برابر دلار آمریکا هستند و از سویی دیگر باید در پی تصویب انواع برنامه های کمکی مالی به کشورهای بحران زده یونان، پرتغال، ایرلند و اسپانیا باشند که سابقه چندین باره دارد؛ لذا کاملأ طبیعی است که در کنترل اوضاع سیاسی-اجتماعی کشورهای خود موفق عمل نکنند. علاوه بر این آلمان و ایتالیا هم در شرف ناآرامی قرار دارند. اتحادیه های کارگری ایتالیا اخیرأ نسبت به عزم دولت و پارلمان ایتالیا برای تصویب و اجرای سیاست ریاضت اقتصادی واکنش نشان داده و تهدید کرده اند که در صورت برآورده نشدن خواسته های خود دست به تظاهراتی عظیم خواهند زد.
دوم) بحران سیاسی:
رویدادهای کشور انگلیس را، به عنوان یکی از سه رأس مثلث قدرت اروپا، که چندی است گوی سبقت رسانه ای در زمینه اخبار بحران ها را ربوده است، اینگونه قابل تحلیل است:
1.2) نیویورک تایمز طی گزارشی می نویسد: «دقیقترین تحلیلها از وقایع اخیر در انگلیس حاکی از آن است که ناآرامیهای لندن با ناآرامیهای یونان و اسپانیا که درآنها طبقه متوسط جامعه علیه خیانت سیاستمداران غیرقابل اعتماد خود شورش میکنند، قابل قیاس نیست و ریشه در عواملی دارد که دولتمردان انگلیسی طی سالهای اخیر زمینه را برای بروز آن آماده و مهیا کرده بودند.
تحلیل اولیه رسانهها از وقایع اخیر با این استدلال همراه بود که شورشی های لندن جوانانی هستند که وجدان سیاسی نسبت به آنچه انجام میدهند ندارند و به شرایطی معترض هستند که تحت عنوان نظام سرمایهداری شکل گرفته و اشیای لوکسی را غارت و سرقت میکنند که این نظام با ایجاد خشم و نارضایتی عمومی تولید کرده است.
جوانان درجریان این ناآرامیها در پی سرقت مایحتاج غذایی خویش نبودند چراکه یارانههای دولتی تهیه این محصولات را برای آنها میسر کردهاند.
نکته مهمتر اینکه حتی اگراین عده جذب بازارکار شوند هم چیز زیادتری نسبت به آنچه دولت بدون هیچ زحمت و سختی در اختیار آنها قرارمیدهد، عایدشان نخواهد شد.»(1)
این اظهارات نشان می دهد که قشری در انگلیس در جدال برای یافتن زندگی مرفه تر از آنچه تا به حال داشته اند هستند تا مبارزه با فقر و بیکاری و... آنچه این روزنامه آنرا «خودکشی کاپیتالیسم» نامیده است.
2.2) اما دراین میان قشری نیز وجود دارد که با احساس لایه های پنهانی نژادپرستی در اداره امور انگلیس دست به تظاهرات زده اند. این معترضان که اکثرأ مهاجران چینی، ترک و آفریقاییان سیاهپوست را شامل می شود سال هاست بغض فروخورده خود را به ازای عدم برابری و تقسیم ناعادلانه ثروت در این کشور پنهان داشته اند. این ادعاها مقوله هایی نیستند که در طول سالیان از دید مردم جهان بتواند مخفی نگه داشته شود.
برای نمونه اخیرا «آلن هارت»، ریس و خبرنگار سابق شبکه خبریBBC طی اظهاراتی عنوان داشته: «افزايش نرخ بيكاري در چند سال گذشته بويژه در ميان مهاجران و بويژه جامعه سياه پوستان انگليسي نوعي تبعيض نژادي به وجود آورده است. ما والديني داريم كه نميدانند چگونه بايد فرزنداشان را بزرگ كنند. بسياري از دانشآموزان در سن 16 سالگي تحصيل را رها كرده و حتي برخي از آنها توانايي خواندن و نوشتن زبان مادري خود را ندارند. سيستم سرمايهداري از زمان انقلاب صنعتي تا به امروز تنها منافع اقليتي از جامعه انگليسي را تامين كرده در حالي كه هزينههاي عمده اين سيستم بر دوش مردم تحميل شده است. وضعيت در غرب به گونهاي است كه مردم احمق و كوته بين پرورش يابند كه اين وضعيت ميتواند با گفتن حقيقت براي آنها تغيير كند.» (2)
نقطه اوج اظهارات وی را می توان در این پیش بینی تلقی کرده که: «اتفاقاتي كه در حال رخ دادن است، بطور حتم تصويري كوچك از اتفاقاتي است كه در انتظار انگليس است و با وخيمترشدن اوضاع اقتصادي در اين كشور انتظار ميرود از 2 تا 3 سال ديگر شاهد تظاهراتهاي گستردهتري باشيم.»(3)
این اظهارات از زبان کسی شنیده می شود که زمانی بر صندلی ریاست بزرگترین و معتبرترین(!) شبکه دولتی کشور انگلستان تکیه زده بود. شبکه ای که سال هاست عناد و درندگی خود را نسبت به اسلام و حکومت اسلامی ثابت کرده و می کند. از کودتای 28 مرداد گرفته تا فتنه 88 ردپای شبکه خبریBBC آنهم نه بعنوان صرفأ شبکه ای که باید مطابق با اخلاق خبررسانی حقایق را منعکس کند بلکه بعنوان یکی از مهره های اصلی آشوب مشاهده می شود.
این پند راستین ملکوت است که آنچه دشمنان در دل پنهان کرده اند بلاشک از آنچه بر زبان می رانند عمیق تر است و شاید بتوان گفت این خاصیت دشمنی و خباثت است که با لطایف الحیل آنچنان مغزها و قلب های مغضوبان خود را تصرف کنند که تا ابد راه جبرانی باقی نماند. شاهدی دیگر بر این مدعا نیز پخش اظهارات نژادپرستانه یک مورخ انگلیسی از این شبکه بود که بالغ بر 700 شکایت را از ارگان ها و قشرهای مختلف مردمی انگلیس نصیب دولت این کشور کرد. «دیوید استارکی» با مقصر دانستن غیرسفیدپوستان در آنچه وی آنها را آشوب می خواند مدعی شده بود: «سفیدپوست ها، سیاه پوست شده اند.»(5)
از کوزه همان برون تراود که در اوست! این نمونه ها تنها گوشه هایی از جنایات چندین و چند ساله مدعیان دموکراسی است که به زبان خود اعتراف می کنند. این عادت سلطه گر است که تحت لوای مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، جامعه مدنی و ... فریب و نیرنگ کند و همچنین عادت سلطه پذیر است که شنیدن این کلمات هوش و حواسشان را ببرد.
رهبری معزز انقلاب فرمودند: «يكى دو سال پيش يكى از رؤساى كشورهاى اروپايى به اينجا آمده بود. او راجع به صلح صحبت كرد كه بله، ما طرفدار صلح هستيم. من خارج از پروتكل هاى معمولىِ اينگونه ملاقات ها، حالت طلبگى به خودم گرفتم و گفتم شما اروپايي ها جنگ را به راه مىاندازيد، خودتان هم دم از صلح مىزنيد! بزرگترين جنگ هاى تاريخ بشر را شما اروپايي ها به راه انداختيد و آن همه آدم كشته شدند. ما كه اين طرف دنيا بوديم، باد جنگِ شما اين همه به ما خسارت وارد كرد حالا هم آمدهايد و دم از صلح مىزنيد! «خود گويى و خود خندى، خود مرد هنرمندى». گفتم ما مشكلى به نام جنگ نداريم. هيچكدام از كشورهاى اسلامى، طالب جنگ نيستند. شما از جنگ حرف مىزنيد، خودتان هم مىآييد شعار صلح مىدهيد!»(6)
یادم هست بعد از ترور «محمود المبحوح» و زمانیکه پلیس دوبی اعلام کرد تروریست ها با پاسپورت های جعلی اروپایی وارد امارات شده اند، وزاری خارجه کشورهای اروپایی و از همه بی حیاتر «دیوید میلیبند»، وزیر خارجه انگلیس در دولت قبلی، آنچنان ابراز نگرانی عمیقی کردند(!) که هیهات از این همه بی حرمتی. هیچ مقام مسئولی در این کشور نبود که جعل پاسپورت ها را محکوم نکند، اما آنچه در این میان فراموش شد ترور یک انسان بود که هیچکس آنرا محکوم نکرد.
و یا وقتی که مسئولان جمهوری اسلامی به آرم مسابقات المپیک2012 در انگلستان بدلیل طراحی مشکوک آن اعتراض کردند در همان ایام رسانه ها اظهارات «دیوید کامرون»، نخست وزیر فعلی انگلیس را در مراسمی که از سوی صندوق امنیت اقلیت یهود برگزار شده بود منتشر کردند. وی علاوه بر بیان اکاذیبی پیرامون افراط گرایی در اسلام گفته بود: «من افتخار می کنم که یک یهودی و یک انگلیسی هستم. من همواره مدافع قوی ملت یهود و اسرائیل خواهم بود.»(7)
کشور انگلیس و سیاستمداران آن همواره به دلیل تبعیت بی چون و چرا از سیاست های آمریکا و صهیونیسم مورد انتقاد محافل جهانی و حتی اعضای اتحادیه ی اروپا بوده اند و این دلیلی نیست جز بر وعده صادق پروردگار عالم که فرمود: "وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ."(8)
مقام معظم رهبری فرمودند: «اين حركت بيدارى تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزى پيش خواهد آمد كه همين ملتهاى اروپایى عليه سياستمداران و زمامداران و قدرتمندانى كه آنها را يكسره تسليم سياستهاى فرهنگى و اقتصادى آمريكا و صهيونيسم كردند، قيام خواهند كرد. اين بيدارى، حتمى است.»(9)
منابع:
1) روزنامه ی همشهری24/05/1390
2) خبرگزاری فارس28/05/1390
3) همان
4) آل عمران/118
5) خبرگزاری فارس25/05/1390
6) بیانات معظم له در دیدار با اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه01/05/1380