کد خبر:۱۵۷۳۸۹
تحليلي جامعه‌شناختي بر مسئله جنبش‌هاي اجتماعي - 3

نمود مرگ نظريات متفكران كلاسيك در جنبش‌های اخير-بخش دوم

آنچه امروز بر وال‌استریت نقش بسته است نتیجه همان چالش علمی در نظریات کارکردگرایی ساختاری است که سیطره آن بسیاری از مشکلات نظام سرمایه‌داری را توجيه می‌کند.

گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»؛  بحث در باب جنبش‌های اجتماعی به دلیل اوج گیری تحرکات در مناطق و کشورهای مختلف جهان روز به روز ابعاد وسیعتری به خود می‌گیرد.

 

در یادداشت‌های گذشته بیان شد که تا سال 1960 دو مبنای اصلی برای بررسی پدیده‌های اجتماعی وجود داشت که جامعه شناسی کلاسیک به این دو پارادایم وابسته بود؛ یکی ساختارگرایی کارکردی و دیگری مارکسیسم؛ البته ناگفته نماند که پارادایم های دیگری نیز در آلمان و دیگر مناطق جهان وجود داشتند، اما آنچه به بررسی تحرکات جمعی می‌پرداخت این دو پارادایم بود.

 

در یک نقد تحلیلی بیان شد که چرا واقعیت جنبش‌های بیداری اسلامی با دیدگاه مارکسیستی قابل نقد نیست و همچنین عدم کفایت مارکسیسم برای بررسی جنبش‌های در حال وقوع دنیا بررسی شد.

 

اما آنچه در این یادداشت بدان می‌پردازیم تحلیل جنبش وال استریت بر اساس دیدگاه کارکردگرایی ساختاری است.

 

نظریه کارکردگرایی ساختاری تا سال‌ها پیش نظریه مسلط و برجسته و قابل اتکا در آمریکا بوده است؛ در نگاهی کلی این نظریه دیدگاهی ایستا به جامعه دارد که برای مطابقت آن با واقعیت، اندیشمندان در پی ایجاد برخی اصلاحات در آن برآمدند، اما در نگاهی کلی و ساده از این دیدگاه می‌توان چند نکته را در باب جنبش‌ها استخراج کرد.

 

نظریه کارکردگرایی ساختاری معتقد است که جامعه، سیستم منسجم و به هم پیوسته‌ای است که تمامی اجزای آن دارای کارکرد هستند و اگر یکی از اجزا دچار اختلال شود، اجزای دیگر نیز دچار اختلال می‌شوند، اگر از این منظر به جامعه بنگریم متوجه می‌شویم که در این جامعه تعریف شده دلیلی برای ایجاد جنبش وجود ندارد؛ چون هر جز از جامعه کار خود را انجام داده و در مسیر نظم موجود حرکت می‌کند.

 

از این منظر جنبش یک کژکارکرد است که نظم موجود را به هم زده و باعث ایجاد بحران می‌شود؛ البته کارکردگرایی ساختاری به این موضوع توجه نکرده است که آیا تحرکات اجتماعی نیز دارای کارکرد و نظم سیستمی هستند یا خیر.

 

از منظر کارکردگرایی ساختاری به قضیه دگرگونی فقط به عنوان یک تحول نگریسته شده است نه به عنوان یک تغییر در بنیان‌ها یا تکامل اجتماعی؛ از همین روست که اعتراض محلی از اعراب ندارد زیرا مخل نظم است.

 

حال لازم است ببینیم آیا سیطره این دیدگاه در جامعه شناسی برای تحلیل اجتماعی رویدادها در آمریکا دارای کارکرد بوده است یا خیر؟

 

از آنجا که کارکردگرایی ساختاری معتقد است که نظریه‌ای جهانی را عرضه کرده، با کمی تامل می‌توان دریافت که سیطره آن بسیاری از مشکلات نظام سرمایه داری را توجیه می‌کند؛ زیرا از طرفی هر گونه اعتراض منافی نظم عمومی است و دیگر آن که پذیرش وضع موجود بر هر فرد که می‌خواهد جزئی از این جامعه باشد، امری ضروری است؛ زیرا وضع موجود همان وضع مطلوب است و هر سیاستی در این نظام، کارکرد مطلوب خود را دارد که به نفع کل جامعه است.

 

نگاه ایستا در برداشت اجتماعی برای نظام سرمایه داری بسیار لازم و مفید است؛ زیرا هیچ وقت ذهن انسان را برای مطالبه 99درصد از یک درصد آماده نمی‌کند؛ آنچه امروز بر وال استریت نقش بسته است نتیجه همان چالش علمی در نظریات کارکردگرایی ساختاری است.

 

منابع:

 

ریتزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ثلاثی، 1386، علمی، تهران

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار