به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، علي رائفي پور در ادامه سومين جلسه از سلسله جلسات روايت عهد با عنوان «حماسه سرخ»، به بيان ويژگي هاي قيام امام حسين (ع) پرداخت.
ويژگيهاي قيام امام حسين (ع)
1- فرا نژادي
اولين نژادپرست عالم شيطان است؛ زيرا نژاد آتش را برتر از انسان خاكي دانست و سجده نكرد؛ همچنين اينكه قيام حضرت رسول تا حدي ناكام ماند را مي توان معلول نژادپرستي اعراب دانست. اين خصلت در اعراب ريشه داشت و در امور معاويه و يزيد موج مي زد.
هنگامي كه يزيد بر لبان مبارك ابا عبدالله چوب مي زد، اشعاري مي خواند كه مملو از قبيله گري بود؛ اين در حالي است كه آيات قرآن بر اينكه در راه خدا بايد از همه چيز حتي قبيله و عشيره گذشت، تاكيد دارد.
« قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» آيا ما مي توانيم از اين ها بگذريم؟ اگر نتوانيم فاسق هستيم. ابا عبدالله از دانه دانه اينها گذشت.
حضرت عباس (ع) تا آخرين لحظه به حضرت برادر نمي گويد و امام را سيد مي خواند تا ريشه قبيله گري را بخشكاند. در رجزهاي خود مي فرمايد: «اني احامي ابداً عن ديني» و دين را اصل مي داند، نه قبيله و برادر را؛ به همين سبب است كه افرادي فراتر از قبيله عاشق اين قيام مي شوند.
2- اين جنگ، تحميلي بود
اباعبدالله به سمت جنگ نمي رود، بلكه او را مجبور به جنگ مي كنند، بعضي مطرح مي كنند آيا نمي شود در جنگ فساد را اصلاح كرد؛ اين در حالي است كه در ادبيات قرآن، اصلاح در برابر افساد است نه در برابر جنگ.
3- اتمام حجت
امام با قيام خود حجت را بر مردم تمام كرد، حتي بر آيندگان؛ امام علي (ع) به ابن عباس گفت: «در شورا شش نفره خلافت به ما نمي رسد» ابن عباس پرسيد: «چرا مي روي؟» امام فرمود: «تا آيندگان نگويند علي نرفت، تا دروغ هايشان را اثبات كنم.»
لحظه آخر كه امام حسين (ع) بر زمين مي افتد و دستور حمله به خيام را مي دهند، امام فرياد «اين عباس! اين هاني! اين علي اكبر!» سرميدهد. دشمن خيال مي كند ضعف بر امام غالب شده، اما در حقيقت امام از كشته شدگان طلب كمك كرد تا حجت را بر زندگان تمام كند.
4- تبديل شدن به سلاح استراتژيك جبهه حق عليه باطل
لقب حضرت، «ثار الله» است، يعني اگر كسي به مبارزه با آن برخيزد، طرف مقابل او، خود خداست. كسي كه با او به مبارزه برخيزد، شكست او حتمي است و اين جبر الهي است.
در طول تاريخ اثري از كساني كه با اين سلاح درگير شده اند، باقي نمانده، از عباسيان كه راه زيارت را سد كرده و بر قبرها آب بستند تا رضاخان كه هيئت ها را ممنوع كرد و تا آشوبگران فتنه88 كه پرچم عزا را به آتش كشيدند.
حسين كامل، برادرزاده و داماد صدام و قدرت دوم عراق بود. كسي كه سلاح هاي شيميايي را براي صدام مي خريد و از طرف صدام فرمانده سركوب انتفاضه شيعيان در شعبان 1991 كربلا شد و شيعيان را به خاك و خون كشيد. بسياري از شيعيان را سر بريد و به حرم جسارت ها كرد، اما سرانجام بعد از اختلافي كه با صدام پيدا كرد كشته شد و حتي جسدش را تكه تكه كردند.
5- فرا جناحي
امام حسين (ع) براي اصلاح قيام كرد نه اصلاحاتي كه امثال لوتر در دين مسيح انجام دادند و مسيحيت را از چاله به چاه انداختند.
اصلاح مبنا مي خواهد و اصلاحگر خود بايد مصلح باشد. در زمان يزيد، دين به سمت جدايي از سياست رفته بود. يزيد رسما اعلام كرده بود من با شما براي نماز و روزه نجنگيدم، بلكه براي حكومت جنگيدم.
امام حسين (ع) هم اصولگرا بود، هم اصلاح طلب؛ اما فراتر از هر جناحي. براي اصلاح دين جد خود قيام كرده بود و به سيره جد و پدرش عمل كرد و دين را به همان دين اصيل پيامبر برگرداند.
در اصلاح طلبي حضرت اومانيسم نفي مي شود و فقط خدا مطرح است. سود اصالت ندارد و اخلاق نسبي نيست.
اين در حالي است كه از دل اصلاح طلبي قرن 16 اروپا، نسبي گرايي اخلاق توليد شد.
6- قرائت واحد از دين
در دين مسيح گفتند، هر كس خودش مفسر دين است و به پلوراليسم رسيدند؛ در جامعه اسلامي هم دنبال چنين اتفاقي بودند، دين داشت به پوسته تبديل مي شد. در حدي كه نماز جمعه را چهارشنبه مي خواندند؛ به همين دليل امام حسين (ع) گفت: دين فقط يك مفسر دارد.
7- اين اصلاح همه جانبه بود
اصلاح در احكام، شعائر، ارزش ها، مناسك، اخلاقيات و غيره بود. در اروپا اصلاح به معني تجربه ديني بود، اما امام (ع) به اصل دين بازگشت؛ ديني كه به رسم تبديل شده و فقط پوسته اي از آن مانده بود.
8- جدايي حق از باطل تا ابد
مي توان افراد را با معيار اباعبدالله سنجيد كه آيا حق طلب هستند و حسيني و يا در جبهه باطل قرار گرفته اند؛ البته اين امر به مسلمانان اختصاص ندارد.
9- باز شدن فضاي گفتمان ديني
باز شدن فضاي گفتمان ديني باعث شد تا بعد از حادثه كربلا مردم به احاديث و سنت پيامبر رجوع كنند و آن را مبناي دعوا و نزاع ها بگذارند؛ اتفاقي كه در سال 88 در كشور افتاد و بعد اين نزاع، همه به سخنان امام خميني رجوع كردند.
10- وسط دعوا نرخ تعيين كرد
همه مي توانند جاي خود را در قيام كربلا پيدا كنند. از شيرخواره تا پيرمرد 90 ساله، از سرور تا برده، از كساني كه لحظه آخر بازگشتند تا كساني كه آخرين لحظه امام را تنها گذاشتند.
11- تبديل امت بني اسماعيل به سرنوشت بني اسرائيل
در سوره مائده خداوند مي فرمايد: «بني اسرائيل عهد خود را شكستند و دل هايشان سنگ شد، در نتيجه كلام را تحريف كردند و كار به جايي رسيد كه پيامبران خود را كشتند» در كربلا هم همين اتفاق افتاد. عهد خود را با رسول شكستند و سر امام حاضر خود را بريدند.
12- نشان دادن عملي آثار برخي گناهان
امام نشان داد مال حرام چگونه در مردم تاثير كرده و ديگر صداي حق را نمي شنوند. آن قدر موعظه كرد كه ديگر هلهله مي كردند. امام فرمود: «شكم هايتان از مال حرام پر شده است.» اگر جلوي جريان حرام خواري را در كشور نگيريم بايد فراموش كنيم كه قوم نشان شده براي ظهور هستيم.
همچنين امام آثار زنازادگي را نشان داد و ابن زياد را «زنا زاده، فرزند زنا زاده» مي خواند. امام اهل تحقير و ناسزا گفتن نيست مي خواهد اثر اين گناه را نشان دهد.
«و شاركهم في الاموال و الاولاد»؛ شيطان در مال كه شريك شد سپس در فرزند شريك مي شود.
13- ارتقا بخشيدن به سطح فكري مردم
امام سطح فكر مردم را بالا برد، از آزادگي صحبت كرد كه براي تمام انسان هاست. عضوي از مجلس هندوستان مي گويد: «اين فداكاري هاي امام حسين سطح فكر مردم را ارتقا داده است.» كربلا دانشگاه بود و شايسته است خاطره آن هميشه باقي بماند.
14- قرباني وعده داده شده بود
قرباني، وعده داده شده بود، كشيشان مسيحي سعي كردند مسيح را قرباني وعده داده شده معرفي كنند. اسلام بر لبه پرتگاه عدم بود. امام با خون خود آن را نجات داد نه فقط آن برهه را، بلكه تا ابد را نجات داد. امام حسين كسي بود كه از آدم بر او گريستند، اين خصلت، جريان كربلا را ويژه مي كند و مثل آهن ربا به صورت ناخودآگاه جذب مي كند.
15- استعداد شبيه سازي اين داستان
هر كس مي تواند خود را با افراد اين واقعه شبيه سازي كند. هر كس مي تواند بگويد من چقدر شبيه حبيب هستم، چقدر شبيه حر هستم.
كربلا تئاتري به گستردگي همه زمان ها و همه مكان هاست «كل يوم عاشورا و كل الارض كربلا»
16- تبليغي تمام عيار
كربلا تبليغي تمام عيار است كه مانند تبليغ هاي اين زمان با دروغ همراه نبود. حضرت از شعبان تا ذي حجه كه شلوغ ترين زمان هاي حج است را در مكه ماند و حرف خود را به گوش همه رساند و در روز هشتم خارج شد تا براي همه سوال ايجاد كند، در همين زمان دستگاه خلافت در مكه مشغول تبليغ عليه امام حسين بود و البته ناكام ماند.
17- ياران اين جريان بسيار خاص بودند
امام به سايرين آموزش يار بودن دادند. اينكه امام بايد فقط يك اشاره كند و يار با سر برود را به تمامي شيعيان آموختند. اگر وقت را تلف كني چون سليمان بن صرد خزاعي مي شوي. فرصت معطل كردن نيست. پيامبر شيعيان را برگ هاي شجره طيبه دانست. اگر درختي بي برگ باشد خشكيده است و قطعش مي كنند.
اگر به خانه علي حمله كردند، اگر امام را سر بريدند، يعني آن درخت برگ نداشته است. بايد برای امامان حاضر زينت باشيم بايد برگ باشيم تا نشان دهيم اين درخت سالم است و كسي جرات جسارت به خود ندهد.
پايان