قرون وسطی، دوران حکومت خشك و نامعقول کلیسا است و در آن ردپايي از موسيقي در كليسا يافت نميشود و اين سوال مطرح است كه موسيقي كي و چگونه به كليسا راه يافت.
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»-فاطمه قائلي؛ پس از نقد دیدگاه برخی روانپزشکان غربی پيرامون خاصیت درمانی موسیقی از نگاه علامه جعفری، این بار به بررسی موسیقی غرب می پردازیم.
معمولا سبک های مختلف هنری همسو با مکتب های مختلف فکری و فلسفی حرکت می کنند و در بستر تاریخ شکل می گیرند و تفاوت دیدگاهی بین مکاتب شاید به دلیل شکست مکاتب فکری قبلی، رشد فکری، علمی و صنعتی جوامع انسانی باشد؛ این جهتگیری های فکری متفاوت، در غرب به وضوح قابل رویت است.
در کل از شاخه ای به شاخه دیگر پریدن را می توان در افکار غربی ها دید؛ نوعی پراکندگی فکری که در نهایت منجر به نتایج مورد نظر حکومت های طاغوت می شود؛ مانند: دینگریزی، فراموش کردن خداوند، عدم ثبات فکری و روانی، عدم پیشرفت شناختی از خود و حیات معقول، نداشتن وحدت و همدلی و تنها شدن انسان امروز در غرب.
به طور رایج از موسیقی قرون وسطی شروع می کنیم كه بخش بزرگی از تاریخ غرب را پوشش می دهد يعني از قرن پنجم تا حدود قرن پانزدهم.
این دوران که آن را قرون دینگریز کردن مردم می ناميم، دوران حکومت نامعقول و خشك کلیسا و همان مسیحیت تحریف شده است.
در اين دوران همه چیز باید در خدمت کلیسا مي بود و در صورت تخلف افراد یا داشتن فکر و ایده جدید، آنان محکوم به مجازات های سنگین مي شدند که امروزه شکل های مدرن آن را در زندان های غرب می بینیم و به این ترتیب تمامی هنرهای موجود مانند: موسیقی، نقاشی، معماری و... در خدمت کلیسا قرار گرفتند و از نظر محتوا به یکدیگر نزدیک شدند.
ممنوعیت خواندن زنان در کلیساي قرون وسطی
موسیقی قرون وسطی برای متون و سرودهای مذهبی ساخته و اجرا می شد؛ بنابراین موسیقی در این دوره بیشتر به شکل آوازی اجرا می شد و زبان این متون و سرودها لاتین بود و ملودی ها، حاصل درهم آمیختگی موسیقی یهود و یونان بودند.
در این دوره برای زنان ممنوعیت خواندن در کلیسا وجود داشت و معمولا از پسربچه ها برای صداهای زیر استفاده می شد.
در اوایل قرون وسطی از موسیقی سازی در کلیسا استفاده نمی شد
در اوایل قرون وسطی حتی از موسیقی سازی هم در کلیسا ها استفاده نمی شد؛ بلكه در این دوره سرودها حفظ می شدند و به صورت سینه به سینه به سایرین انتقال می یافتند؛ در واقع موسیقیدان های این دوره، کشیش های کلیساها بودند؛ اما کم کم تئوری موسیقی با توجه به کشف نسبت های ریاضی بین اصوات، شکل گرفت و نت های موسیقی به صورت نوشتاری ابداع شدند و زبان موسیقی دارای خط شد.
در اواخر قرون وسطی موسیقی غیرمذهبی توسط نوازندگان و خوانندگان دورهگرد که در هر کشور اروپا نام خاصی داشتند، رواج پیدا کرد و موسیقی از کارکرد مذهبی فاصله گرفت و برای تفریح و سرگرمی نيز استفاده شد.
عصر رنسانس که از آن به عنوان عصر نوزایی یاد می کنند، از اواخر قرن پانزدهم آغاز شد و تا اواخر قرن هفدهم ادامه داشت.
مهمترین اتفاق این دوره آشنایی غرب با تمدن بینظیر اسلامی به وسیله جنگ های صلیبی است که باعث زنده شدن گرایش های علمی و اکتشافی در غرب شد؛ اما مکتب فکری افراطی به نام اومانیسم یا انسان گرایی درنتیجه آن دینگریزی ایجاد شد.
در این مکتب نوظهور تمام اصالت و حجیت به انسان داده شد و گویی خداوند و دین در کلیساها باقی ماندند و به زندگی مسیحیان تازه به دوران رسیده راه نیافتند و این تازه شروع انحرافات فکری و مکتبی در دنیای غرب بود.
عصر رنسانس و رقابت دربار ممالك اروپايي در داشتن قطعات موسيقي با شكوهتر
در این دوره موسیقی به تدریج به دربارها انتقال یافت و سیر صعودی خود را طی کرد و بدين ترتيب بین دربارهای کشورهای مختلف فضای رقابتی برای داشتن کلیساها و قطعات موسیقی باشکوه تر برقرار شده بود.
هنرمندان در این دوره بازگشتی به هنر تاثیرگذار عصر باستان داشتند و به دنبال کشف رموز این تاثیرگذاری بودند.
یکی از شیوه های ابداعی این دوره برقراری تناسب معنایی اشعار با سیر ملودی و موسیقی است؛ مثلا استفاده از صداهای زیر برای مفاهیم بهشتی و صداهای بم برای مفاهیم جهنمی یا ملودی بالارونده برای صعود و اوج و بالعکس؛ به این ترتیب در موسیقی فرم های مختلفی برای مناسبت ها و مصارف مختلف شکل گرفت و ارتباط موسیقی سازی و آوازی به پیشرفت های چشمگیری منجر شد.
منبع با نگاهی بر کتاب خلاقیت موسیقی، کیوان جعفرینژاد و رضا کبیریزاد، انتشارات راه اندیشه.