کد خبر:۱۷۰۱۵۵
مناظرات مکتوب – دیدگاههای رحیمپور ازغدی و بازرگان؛ 9
قبل از پیدایش مکاتب غربی اسلام دارای ایدئولوژی نبود / آیات و روایات، سند نگاه ایدئولوژیک اسلام هستند
در مقابل دیدگاه مهندس بازرگان که معتقد است طرح مسئله ایدئولوژی اسلامی در نتیجه پیدایش ...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ مهندس بازرگان در سال هاي آخر عمر مسيري برخلاف مسير دهههاي گذشته زندگي خويش طي كرد. وي حدود دوسال پيش از فوت، طي يك سخنراني در انجمن اسلامي مهندسين تهران در اول بهمن سال 71 تحت عنوان «آخرت و خدا، هدف بعثت انبياء» رويكرد جديد خود را مطرح ميسازد.
در اين مقاله بازرگان اشكالاتي را به ولايت فقيه و حكومت اسلامي وارد مي كند. روح كلي مقاله اين است كه دين فقط براي طرح مسئله خدا و آخرت آمده و هيچ ادعاي ديگري از جمله در باب حكومت ندارد كه استاد حسن رحیم پور ازغدی انتقادات خود به این مطالب را بیان کرده است.
بازرگان: هدف غايي دين چيست؟ آباد كردن دنياي انسان يا آخرت او يا هر دو؟ اين پرسشها در عين سادگي، دنيايي از مفاهيم را به همراه خود دارد. متفكران ديني براي پاسخ به اين پرسشها از دو منظر به دين نگاه ميكنند: منظر درون ديني و منظر برون ديني.
در نگاه برون ديني، انسان با مراجعه و تكيه به متون ديني انتظارات دين را از انسان مييابد، در حالي كه در نگاه برون ديني با مراجعه به فكر و تجربه بشر، انتظارات خود را از دين ترسيم ميكند.
بازرگان به دین نگاه ابزاری دارد
رحيم پور ازغدي: نگاه به دين از منظر كاركردگرايي و ابزارنگاري، نخستين علامت جدي، در تبيين جهتگيري جديد و تجديدنظر آقايان و از جمله مرحوم بازرگان در تعريف دين است.
بنابراين، از اين پس، ظاهرا نه مسلماني در گرو اعتقاد به اصول و عمل به فروع دين خواهد بود و نه ثبات و قطعيت احكام اسلام به قوت خود باقي است و اين كه عمل به دين، زندگي را قرين سلامت خواهد كرد، جزء عقايد سنتي و كهنه درآمده است.
بازرگان: مسئله اين است كه ببينيم مشيت خداوند سبحان و منظور باري تعالي از بعثت پيامبران يا ماموريت و رسالت آنها چه بوده است و انتظار از دين و استفاده مومنان از دينداري چه بايد باشد؟
مسئله اين نيست كه بدانيم اديان الهي، از جمله اسلام شامل چه اهداف و اصول يا احكام و دستورهایی بوده و در عمل چه آثار و نتايجی به بار آورده است تا آنها را به حساب اهداف بعثت بگذاريم، يا آنكه پيامبران و پيشوايان دين و حتي پيروان آنها چه گفتهاند و چه كردهاند و چه به دست آوردهاند تا آنها را مساوي يا عين دين و منظور از بعثت پيغمبران بگيريم؟
آیا دین میتواند پاسخگوی امور دنیوی هم باشد؟
بازرگان: روي ديگر سكه اين است كه معلوم شود مومنان و گروندگان در عقايد و افكار و برنامههاي زندگي دنيايي و آخرتي خود يا در جهانبيني و ايدئولوژي چه نظر و انتظاری از دين داشته باشند و چه مسائل و مشكلاتي را بايد به عهده خود بدانند؟
به بيان ديگر، آيا دين فقط عبادت و رضاي خدا و سعادت آن دنيا است يا جوابگوي مسائل و نيازهاي زندگي نيز هست و در اين صورت تا چه حد باید حلكننده و دستوردهنده امور دنيايي فردي و اجتماعي ما باشد؟
اين سوال تا نيم قرن پيش چندان مطرح نبود و اگر مطرح ميشد جواب ساده و بديهي به آن داده ميشد، نامگذاري كودكان با خواندن اذان و اقامه در گوش آنان انجام ميگرفت، پيش از آنكه به سن بلوغ و تميز برسند و سواد پيدا كنند سورههاي حمد و قلهوالله و ذكرهاي نماز و بعضي از سورههاي قرآن را طوطيوار يادشان ميدادند.
اگر مدرسه ميرفتند در درس شرعيات، اصول و فروع دين را با تذكر اينكه اگر كسي اصول دين و مذهب را نداند و به فروع دين عمل نكند مسلمان نيست، يادمان مي دادند.
رسالههاي عمليه اصلا وارد بحثهاي ايماني و اعتقادي نمي شدند. فرض بر اين بود كه همه مسلمانند و جوانان هم، اگر ميخواهند مسلمان باشند لازم است شهادتين بدهند و اصول دين و مسائل را بدانند و عمل كنند.
اصول و احكام اسلام، آن طور كه تعليم داده ميشد، حالت ثابت قطعي داشته و توجه اصلي متدينان و علماي دين معطوف به مسائل فقهي و درست انجام دادن آنها بود تا هم آخرت و سعادتشان تامين شود و هم خداوند در اثر ايمان و عبادات و دعاهايي كه ميكنند زندگي آنان را قرين سلامت و موفقيت قرار داده و كارهايشان درست شود.
نتیجه پیشرفت غرب زیر سوال رفتن دین بود
بازرگان: از دو سه قرن پيش به اين طرف ضربه غرب و احساس تهاجم و تفوق اروپا، از جمله تكان و تحرك هايي كه به وجود آورد زير سوال بردن مذهبمان بود. براي خيليها اين تصور پيدا شده بود كه علت عقبماندگي ما، مسلمان بودنمان است.
اكثريت مردم چنين عقيدهاي نداشتند يا نميخواستند داشته باشند. متدينان با سواد و بعضي از علما واكنش نشان داده و براي رد كردن آن استنباط و راضي كردن وجدان خودشان هم درصدد تجديدنظر و تصفيه دين از خرافات و اضافات برآمدند و هم به جست و جوي جوابهاي دندانشكن رفتند.
علل و عوامل ديگري را باعث خرابي اوضاع و عقبماندگي دانسته و گفتند اسلام حاوي بهترين دستورهاي بهداشتي و اخلاقي و اجتماعي و حكومتي است و انبيا و اديان آمدهاند تا اخلاق و اعمال ما را اصلاح نمايند و عدالت و سعادت را در ميان مسلمانان رواج بدهند.
در ميان مدافعان اسلام و اديان، كساني هم بودهاند، حتي از خاورشناسان كه عقيده داشتند هدف اديان و عمل پيامبران اصلاح اخلاق و تربيت انسانها و برقراري نظم و عدالت و تمدن در ميان امت ها بوده است.
طرح مسئله ایدئولوژی در غرب، محرک تفکر درباره جهانی بینی اسلامی
بازرگان: با پيدايش افكار و مرامهاي مترقي ناسيوناليسم، ليبراليسم، سوسياليسم، كمونيسم در غرب و عنوان شدن ايدئولوژي و جهانبيني از طرف ماركس و احزاب كمونيست، روشنفكران مسلمان نيز به فكر ايدئولوژي و جهانبيني اسلامي افتادند.
درك اين معني كه براي هر حركت و قيام، وجود يك هدف اصلي و عقيده و ايماني مشتركي كه متكي بر علم و يقين بوده و باعث فعاليت و فداكاري شود ضرورت دارد از نظر ايرانيان مسلمان و مخصوصا شيعي، امر بديهي و قطعي بود.
اسلام فاقد جهان بینی درباره انسان و جهان است؟
رحیم پور: مهندس بازرگان در مقاله خود مدعي ميشود كه در بنيادهاي نظري اسلامي چيزي به نام اجتماعيات، حقوق سياسي و اجتماعي، تنظيم مناسبات بشري و تشكيل حكومت وجود ندارد و اين ديدگاه به سبب پيدايش مشكلات جهان اسلام و تحت تأثير ديدگاههایي مانند كمونيسم و سوسياليسم در جهان پديد آمده است.
آقای بازرگان معتقد است که ما براي اين كه از قافله آنها عقب نمانيم، مجبور شديم ادعا كنيم كه اسلام نيز به حكومت و اجتماع و حقوق اجتماعي و عدالت پرداخته است.
براساس اين تحليل، پيش از پيدايش ناسيوناليسم و سوسياليسم و كمونيسم، كه ايشان از آنها به عنوان افكار مترقي ياد ميكند، اسلام، فاقد هستي شناسي و جهان بيني و معارفي درباره انسان و جهان بوده است.
به راستي، جداي از لفظ «ايدئولوژي»، آيا اسلام و احكام آن، معطوف به جامعه پردازي و تصحيح مناسبات سياسي، اقتصادي و قضايي در جوامع بشري نبوده و اين جمله را، از افكار مترقي و ملي گرايي و كمونيسم الهام گرفته است؟
آیات و روایات سند نگاه ایدئولوژیک اسلام است
رحیم پور: آيا كساني كه به تعبير سكولار، نگاه ايدئولوژيك به اسلام دارند، به آيات و روايات و منابع دست اولي كه مربوط به چهارده قرن قبل از ظهور آن افكار مترقي است، نظري نداشتهاند؟
البته، از نگاه جامعه شناسي معرفت ميتوان پذيرفت كه در هر دوراني، متفكران اسلامي به دليل رواج شبهاتي خاص، به مسئله ای خاص، بيشتر توجه كرده و به برجسته سازي آن بخش از معارف دين كه بيشتر مورد سوال و شبهه بوده، پرداختهاند.
از اين رو، در دوران ظهور ماركسيسم، علماي اسلامي بيشتر به اقتصاد اسلامي و فلسفه تاريخ در اسلام يا بررسي دترمينيزمهاي اجتماعي پرداختهاند و در دوران شيوع ليبراليسم، به ابعاد ديگري از اسلام (از قبيل عقلانيت و معرفت، شناخت، فلسفه سياسي و ...) توجه بيشتري كردهاند، اما روشن است كه جامعه شناسي معرفت غير از خود معرفت است.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.