کد خبر:۱۷۱۹۲۳
مناظرات مکتوب - دیدگاههای رحیمپور ازغدی و بازرگان-11
پرداختن به مسائل سياسي و اجتماعي كسر شأن خدا و پيامبران است/دين نميتواند به مسائل سياسي و اجتماعي نپردازد
مهندس بازرگان دخالت دين در مسايل سياسي، اجتماعي و حكومتي را كسر شأن خدا و پيامبر ميداند در حالي كه رحيم پور اعتقاد دارد ...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ مهندس بازرگان در سالهاي آخر عمر مسيري برخلاف مسير دهههاي گذشته زندگي خويش طي كرد. وي حدود دوسال پيش از فوت، طي يك سخنراني در انجمن اسلامي مهندسين تهران در اول بهمن سال 71 تحت عنوان «آخرت و خدا، هدف بعثت انبياء» رويكرد جديد خود را مطرح ميسازد.
در اين مقاله بازرگان اشكالاتي را به ولايت فقيه و حكومت اسلامي وارد ميكند. روح كلي مقاله اين است كه دين فقط براي طرح مسئله خدا و آخرت آمده و هيچ ادعاي ديگري از جمله در باب حكومت ندارد كه حسن رحیم پور ازغدی انتقادات خود به این مطالب را بیان کرده است.
انجام كارهاي اصلاحي و تكميلي دنيا در سطح مردم، دور از شأن خداي خالق است
بازرگان: شايسته خداي خالق و فرستادگان او حقا و منطقا بايد در همين مقياسها و تعليماتي باشد كه ديد و دانش انسانها ذاتا و فطرتا از درك آن عاجز و قاصر است و دنياي حاضر با همه ابعاد و احوال آن اجازه ورود و تشخيص آنها را به ما نميدهد.
و گرنه گفتن و آموختن چيزهايي كه بشر داراي امكان كافي يا استعداد لازم براي دريافت آن هست، چه ضرورتي ميتواند داشته باشد؟ ابلاغ پيامها و انجام كارهاي اصلاحي و تكميلي دنيا در سطح مردم، دور از شأن خداي خالق انسان و جهانها و تنزل دادن مقام پيامبران به حدود ماركسها، پاستورها و گانديها يا جمشيد و بزرگمهر و حمورابي است.
مشكلات انسانها جزئي از برنامه آفرينش است
بازرگان: بنابراين، نيازي ندارد كه خدا و فرستادگان او راه و رسم زندگي و حل مسائل فردي و اجتماعي را به انسان ياد دهند، خصوصا كه گرفتاري و سختي و تلاش براي رفع مشكلات، جزئي از برنامه آفرينش آدمي و وسيله اصلاح و تربيت و تقرب او به خداوند متعال ميباشد.
اصلا چنين كاري براي خداوند و رسولانش يك عمل لغو نيست؟ آيا عمل اول يعني خداپرستي، يا انقلاب عليه خصلت ذاتي بشر كه يگانه راه خروج ما از صدف تنگ و تاريك خودبيني و خودخواهي بوده است، چيزي مشابه با انقلاب كپرنيك لهستان در قرن شانزدهم ميلادي نميباشد؟
با اين تفاوت عظيمي كه اعتقاد و انقلاب علمي كپرنيك، عليه تصور خودخواهانه گردش كرات و افلاك به دور كره زمين كه مورد توافق متوليان مسيحيت قرار گرفت، سير دانش نجومي را به خط صحيح انداخت.
ولي پيام انبياء انقلاب فراگير در موضعگيري انسانها در زندگي و جهانبيني بوده و به ما گفتند بشريت به هيچ وجه مركز جهان و سرور ديگران نبوده و موجود ناچيز نادان، ولي مختار و آزادي است كه اگر حقيقت هستي و مصلحت خود را خواسته باشد، بايد هماهنگ با مخلوقات ديگر، آفريننده جهان را تسبيح و از او تبعيت نمايد، نه بر گرد خود و خدايان و هدفهايي كه روي حدس و قياس ساخته است.
با چنين تغيير موضعگيري، بديهي است كه همه افكار و اعمال آدمي و حركات او در زندگي به گونهاي ديگر خواهد گشت. عمل دوم كه نبوت و خبر دادن از عالم ديگر است، از آنجا كه هيچگاه آخرت آن طور كه توسط پيامبران اعلام شده شباهت به اين دنيا و مشاهدات و معلومات ما ندارد و غير قابل پيشبيني يا اثبات و انكار است، انقلابي بزرگتر و علمي دورتر از ذهن آدمي است.
آيا مخلوط كردن دو هدف و دو حركت در دو سطح متفاوت با هيچ منطقي جور در ميآيد؟
طبيعي است كه خداوند عليم قدير افراد زبده و تربيت يافتهاي را از ميان انسانها برميانگيزد و آنها را مامور رسالتي مينمايد، آن رسالت يك حركت تعاليبخش صددرصد انقلابي در سطح الهي و مافوق اشتغالات دنيايي بوده و ما را آماده زندگي جاويدان ايدهآلي مینمايد كه خود ما با همه دانايي و تواناييهايي كه در اختيارمان گذارده است، عاجز و دور از آن هستيم!
آيا مخلوط كردن دو هدف و دو حركت كه فيل و فنجانوار در دو سطح متفاوت باشند با هيچ منطقي جور در ميآيد؟ اصلا خواستن و حركت براي آنچه نزديك و عاجل است با آنچه دور از دسترس و اصل است، منافات داشته و اولي كه محسوس و قابل حصول است، دومي را به تعطيل و توقف ميكشاند؟
اتخاذ يك هدف اعلي و حركت به سمت بالا، به معني حذف اهداف ضروري سطح پايينتر نيست، خصوصا اگر آن اهداف و حركات، وسيلهاي براي رساندن ما به هدف اصلي و اعلا باشد. پيامبران چنين نگفته و نخواستهاند و به هيچ وجه آخرتسازي و خداجويي را در جهت اعراض از دنيا و اصلاح و تحرك و ترقي انسان و زندگي تلقي نكردهاند.
خداوند کار خلاف شأنش (به تعبیر بازرگان) را در قرآن آورده
رحیم پور ازغدی: آيا اين مساله كه خداوند در مسايل اجتماعي و حكومتي امر و نهيهايي را مطرح كرده است دور از شأن خداست؟ اينها اشكالات بر حكومت نيست، بلكه اشكالاتي كلامي درباره اصل دين و خداشناسي است، اين خداشناسي مخصوصي است كه گمان ميكند اگر خداوند و رسولان به مسائل سياسي، حقوقي و اجتماعي بپردازند، كسر شان آنهاست.
معناي اين سخنان اين است كه خدا بشر را در اين دنيا آفريده و فرموده كه بايد به كمال برسي، اما نميگوييد چگونه؟ خداوند بشر را آفريده است و در يك نظام اجتماعي انباشته از مشكلات و ابهامات سياسي و اقتصادي و حقوقي قرار داده، ولي به او نگفته كه چطور زندگي كن و اين راه را چگونه طي كن.
از منظر آقاي بازرگان، پرداختن به اينگونه امور، كسر شأن خداوند است. جالب اين كه خداوند، اين كار خلاف شان خودش- به زعم ايشان - را در قرآن آورده و پيامبران نيز در عمل چنين كارهايي را انجام دادهاند.
گره زدن دنيا با آخرت مهمترين رسالت اديان الهي است
گره زدن دنيا با آخرت، ماده با معني و دين با زندگي، مهمترين رسالت اديان الهي است و جز به كمك انبياء شدني نيست.
عجيب است كه دوستان چگونه چشم بر آيات و روايات و سيره عملي اولياي خدا ميبندند؟! اگر انسان از نظر دين مهم است، پس كمال و تربيت او نيز مهم است و بنابراين، هرچه در اين امر دخالت دارد نيز مهم است. گنجينه متون ديني ما مملو از همين دخالتهاي به اصطلاح كوچك! از سوي پيامبران و امامان بزرگ ماست.
كدام عاقلي خواهد گفت كه نوع معيشت مردم، نوع رژيم سياسي، نوع مباني و معيارهاي دستگاه قضايي كشور و... تاثيري در تعليم و تهذيب مردم ندارد؟!
فقه ما بهترين دليل بر اهميت همين اصلاحات به ظاهر كوچك و دخالت آنها در كمال و سعادت اجتماعي انسانهاست. اگر نوع رژيم اقتصادي، سياسي و حقوقي حاكم بر كشور، در سازمان دادن و جهتدهي به رفتار و افكار و اخلاق مردم تاثير دارد، پس در كمال مردم موثر است و نميتواند بياهميت باشد.
در اصل، تعليم و تهذيب مردم مدنظر دين است، اما كدام عاقلي خواهد گفت كه نوع معيشت مردم، نوع رژيم سياسي، نوع مباني و معيارهاي دستگاه قضايي كشور و نوع نظام آموزشي، وضعيت رسانهها و محيط اجتماعي و ... تاثيري در تعليم و تهذيب مردم ندارد؟! اگر اين عوامل موثرند، پس مهم هستند و دين نميتواند به آنها نپردازد.
البته، كشف روشهاي جزئي و عملي، بر عهده تعقل و تجارب بشري است و تعريف اين روشها غالباً جزء وظايف رديف اول انبياء نبوده است، ولي تكليف كلي آنها نيز، حتي در باب زمينهها و اهداف، مسكوت نمانده است.
مسئله اصلي دين تقرب انسان به خداست
مسلماً آنچه كه دين اولاً و بالذات در پي آن است، مسئله تقرب به خداست و قطعاً اگر در فقه اسلامي به مسائل سياسي، حكومتي، اجتماعي و اقتصادي پرداخته شده، همه بالعرض بوده و براي تامين آن هدف اصلي است.
اما سئوال اين است كه بالاخره آيا اسلام به اين مسائل پرداخته است يا خير؟ هر كس كه بگويد آخرت و خدا هدف اصلي و ذاتي دين است، پذيرفتني است، اما اگر ادعا كند كه اينها تنها هدف دين است و نظر آقاي بازرگان نيز همين معناست، اين را اكيداً رد ميكنيم.
ادامه دارد ...
منبع:
مجله انديشه حوزه- شماره 18
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.